گزارشگر:گفتوگو کننده: روحالله بهزاد/ سه شنبه 5 اسد 1395 - ۰۴ اسد ۱۳۹۵
اشاره: رابطۀ افغانستان و پاکستان همواره دچار نوسان بوده است. این رابطه تنها با امتیازدادن و امتیازگرفتنِ طرف پاکستانی بهسر رسیده است. این وضعیت تنها در مدت عمر حکومت وحدت ملی نبوده، حکومتهای پیشین افغانستان نیز در نبود استراتژی مشخص و مدون با پاکستان برخورد داشتهاند.
برای واکاوی رابطۀ افغانستان و پاکستان مصاحبهیی با دکتر لطیف نظری، آگاه روابطبینالملل و استاد دانشگاه انجام دادهایم که اینک میخوانید:
نوع برخورد و رابطۀ حکومت وحدت ملی از زمان شکلگیری تا ایندم را با حکومت پاکستان چگونه ارزیابی میکنید؟
نوع برخورد حکومت وحدت ملی در ارتباط با پاکستان متناقض بوده است. در اوایل شکلگیری حکومت وحدت ملی، حتا سیاست پاکستانیزهشدن افغانستان در دستور کار حکومت وحدت ملی قرار گرفت و متهم شد که در امضای تفاهمنامهیی میان دستگاه امنیت ملی افغانستان و (ISI) پاکستان پیشقدم بوده است. اما من فکر میکنم که بعدها، حکومت وحدت ملی به یک درک جدید دست پیدا کرد و آن عبارت از این بود که پاکستان همچنان رویۀ دوگانه را در ارتباط به صلح افغانستان دنبال میکند و علاقهمند نیست که صلح در این کشور تأمین شود و از گروههای افراطی، به عنوان ابزار در سیاست خارجی خود استفاده میکند. این درک سبب شد که در واقع راهبرد حکومت وحدت ملی نسبت به پاکستان تغییر کند و حکومت وحدت ملی سیاست شکایت از پاکستان را در مجامع بینالمللی در دستور کار خود قرار دهد. ولی نفوذ سیاسیکه پاکستان در درون حکومت وحدت ملی دارد، عملاً آنرا در یک تناقض ساختاری روبهرو کرده است. یعنی از یکطرف سیاست واگرایی نسبت به پاکستان در درون حکومت وحدت ملی وجود دارد و از طرف دیگر فشارهایی در درون حکومت وجود دارد تا روابط افغانستان و پاکستان کماکان دوستانه باقی بماند و نقش پاکستان در افغانستان برجسته باشد. بنابراین، در حال حاضر حکومت افغانستان در یک نوع آشفتهگی در تعامل با پاکستان به سر میبرد.
چرا مسوولان حکومت وحدت ملی در ابتدا با خوشبینیهای زیادی با پاکستان برخورد کردند؟
مشکل سران حکومت وحدت ملی، درک ناقض از تحولات منطقهیی و بینالمللی است. ما یک نوع فقر نظری و راهبردی را در حوزۀ سیاستگذاری در حکومت وحدت ملی مشاهده میکنیم. حکومت وحدت ملی برداشتاش این بود که طی چهارده سال گذشته، آقای کرزی اراده نداشته که با پاکستانیها صلح کند. بنابراین، برداشتی که در حکومت وحدت ملی وجود داشت این بود که با اعلام سیاست دوستی با پاکستان، میتوانیم هم به صلح دست پیدا کنیم و هم پاکستان حمایت خود را از گروههای تروریستی و افراطی قطع کند. این درحالی بود که نگاه پاکستان به افغانستان یک نگاه راهبردی و استراتژیک است و برمبنای سیاست عمق استراتژیک شکل گرفته است؛ افغانستان به عنوان عقبۀ سیاسی پاکستان در توازن و بیلانس قدرت در منطقۀ جنوب آسیا مطرح است. تا زمانیکه موازنۀ قدرت در جنوب آسیا به نفع پاکستان رقم نخورد، پاکستان از افغانستان به عنوان یک عقبۀ سیاسی در راستای سیاستهای خود استفاده خواهد کرد. این درک، برای مسوولان حکومت وحدت ملی وجود نداشت و نگاه سران حکومت وحدت ملی نگاه عومگرایانه و روزمره نسبت به تحولات منطقۀ جنوب آسیا بود. این مسأله سبب شد که در واقع قدمهای یکجانبه از سوی حکومت وحدت ملی برداشته شود و این سیاست در نهایت، با ناکامی مطلق در تعامل با پاکستان روبرو شود.
چرا حکومت وحدت ملی و حکومتهای گذشتۀ افغانستان، سیاست روشنی در قبال پاکستان نداشته و ندارند؟
حکومت وحدت ملی بهصورت مشخص و حکومتهای دیگر افغانستان به صورت عام، فاقد یک درک نظری نسبت به نوع رویکرد سیاست خارجی پاکستان نسبت به افغانستان بوده است و در حالحاضر هم متأسفانه این فرایند به عنوان گفتمان مسلط در سیاست خارجی افغانستان و دستگاه دیپلوماسی آن حاکم است. بیشتر سیاست خارجی افغانستان در چارچوب روانشناسی سیاسی رهبران حکومت وحدت ملی میتواند قابل تبیین و تفسیر باشد و تازمانی که ما یک راهبرد مشخص، دایمی و با ثبات نسبت به پاکستان طراحی و مهندسی نکینم و سیاستهای ما مطقعی، روزمره و در مواردی تاکتیکی باشد، این مشکلات همچنان وجود خواهد داشت. مشکل افغانستان این است که در حالحاضر سیاست خارجی و تصمیمگیری در ارتباط با پاکستان در یک جمع محدود چند نفره اتخاذ میشود. بناٌ از یک ساختار و قاعدۀ منظم پیروی نمیشود و این مسأله سبب میشود که ما در سیاست خارجی خود نسبت به پاکستان دچار روزمرهگی و روندهای غیرکارشناسانه شویم و این روندها سبب میشود که در نهایت، یک سند جامع نسبت به پاکستان شکل نگیرد. این مهمترین چالشی است که در حالحاضر دیپلوماسی و سیاست خارجی افغانستان از آن رنج میبرد و سبب شده است که افغانستان، با وجود فرصتهایی که در اختیارش قرار دارد، نتواند از این فرصتها و ظرفیتها به نفع منافع ملی خود استفاده کند و همواره بازندۀ بازی در تعامل با پاکستان ارزیابی میشود.
به تازهگی، شماری از سناتوران و سیاستمداران امریکایی نیز از عملکرد پاکستان، ابراز نارضایتی کرده و گفتهاند که حکومت پاکستان در همسویی با امریکا، صادق نبوده و باید کمکهای امریکا به پاکستان قطع شود؛ به باور شما، امریکا واقعاً به این نتیجه رسیده و برخورد جدی با پاکستان خواهد کرد؟
پاکستان به دلیل انعطافپذیری که در سیاست خارجی خود دارد، بار دیگر بازی را به نفع خود فیصله خواهد کرد و دیدگاه پنتاگون را به گونهیی تغییر خواهد داد که پاکستان در نقطۀ ثقل سیاست خارجی و امنیتی ایالات متحدۀ امریکا قرار بگیرد. هنوز هم در سیاست خارجی امریکا، پاکستان یک ذخیرۀ استراتژیک، سودمند و قابل تقویت در منطقه میباشد. بنابر این، سیاست تمایل در دستگاه دیپلوماسی ایالات متحدۀ امریکا، هیچگاه بهصورت جدی شکل نگرفته و پاکستان را تحت شعاع قرار نداده است. پاکستان در حالحاضر بیشتر به این دلیل تحت فشار ایالات متحدۀ امریکا قرار گرفته که این کشور، طی سالهای گذشته، تا حدودی استقلال عمل در سیاست خارجی خود را مورد توجه قرار داده است. یعنی پاکستان داشت مشروعیت مردمی خود را به دلیل همسویی با سیاستهای امریکا در منطقه از دست میداد. پس، پاکستانیها به این باور دست پیدا کردند که پاکستان در راهبرد مبارزه با تروریسم خود، تغییر نظر ایجاد کند و سیاست همنوایی مطلق با امریکا را مورد بازخوانی و باز تعریف قرار دهد. بناً ایالات متحدۀ امریکا میخواهد که پاکستان سیاست پیروی مطلق و همهجانبه از امریکا را در تحولات منطقه مورد توجه قرار دهد. این فشارها بیشتر به این منظور صورت میگیرد، وگرنه از نظر سیاست خارجی امریکا، پاکستان همچنان یک متحد استراتژیک در منطقه است و هیچ کشوری، نه افغانستان و نه هم هند، میتواند جای پاکستان را در تحولات سیاسی و امنیتی منطقه بگیرد. از نظر امریکاییها، پاکستان دروازۀ گشایش سیاست خارجی به طرف آسیایمیانه محسوب میشود و اهداف راهبردی امریکا در آسیایمیانه و قفقاز شمالی دارد و کاهش رقابت چین و روسیه را بیشتر مورد توجه قرار داده است. پاکستان تنها کشوریست که میتواند در دستیاری با ایالات متحدۀ در این راستا کمک کند. به این دلیل است که از نظر راهبردی، تغییر در نگاه ایالات متحده، نسبت به پاکستان شکل نگرفته و آنچه در افغانستان مطرح میشود، بیشتر ناشی از همان فقر تیوریک است که متأسفانه در دستگاه دیپلوماسی افغانستان وجود دارد.
چرا امریکاییها طی سالیان دراز همواره از پاکستان حمایت کرده و زیر نام برنامههای مختلف، کمکهای مالی به این کشور فرستاده است؟
پاکستان از نظر تاریخی، همواره در قطببندیهای بینالمللی در بلوک غرب، به رهبری ایالات متحدۀ امریکا قرار داشته است. امریکاییها نمیخواهند یک دستِ استراتژیک خود را از دست دهند؛ دستی که در شرایط دشوار، در دورۀ جنگ سرد در راستای منافع جیو استراتژیکِ امریکا عمل کرده و هزینۀ کمکها و سیاستهای همین متحد سبب شد که رقیبشان از صحنۀ تحوالات بینالمللی حذف و به عنوان یک قدرت منظقهیی تقلیل پیدا کند. عامل عمدهیی که همواره سیاست خارجی امریکا را محدود به حمایت از پاکستان کرده است، همین نکته است. نکتۀ بعدی، این است که پاکستان در بطن خود، گروههای افراطی و تروریستی را پرورش داده که اگر حمایت امریکا از دولت پاکستان نباشد، احتمال اینکه این گروههای افراطی و تروریستی قدرت را در دستگیرد و مشروعیتخواهی را در پاکستان برای خود بازتولید کند، وجود دارد. بناً پاکستان کشوری است که مجهز به سلاح اتمی میباشد؛ برای امریکاییها همواره این نگرانی وجود داشته که اگر دولت پاکستان مورد حمایت قرار نگیرد، احتمال اینکه گروههای افراطی، تروریستی و رادیکال به سلاح اتمی دست پیدا کنند، همچنان وجود دارد و این میتواند، چالشهایی را در سیاست خارجی امریکا در منطقه همچنان به وجود بیاورد و بیلانس قدرت در منطقۀ جنوب آسیا را برهم بزند. پس، این هم یک عامل دیگر است که امریکاییها، همواره حمایت از پاکستان را در دستور کار خود قرار دادهاند. بحث سوم این است که پاکستان در سیاست خارجی خود در سطح منطقه، همواره پیرو سیاست امریکا بوده و سیاست همسویی و همنظری پاکستان با امریکا، سبب شده که پاکستان آهستهآهسته بهعنوان یک نقطۀ ثقل در گفتمان سیاست خارجی امریکا مطرح شود و عامل چهارم هم نوعی لابی است که پاکستان در درون ایالات متحدۀ امریکا دارد. آنها تحت هیچ شرایطی اجازه نمیدهند که امریکا، طوری به طرف افغانستان و هند متمایل شود که جایگاه پاکستان در حاشیۀ تحولات سیاست خارجی امریکا قرار بگیرد.
چرا پاکستان از تروریسم حمایت میکند و یا به عبارۀ دیگر، پاکستان به مرکز و زادگاه تروریسم تغییر نام داده است، در حالیکه در بسیار از موارد، شهروندان این کشور قربانی و آماج اصلی این پدیدهاند؟
تروریسم یا افراطگرایی، یک فرایند دو سویه است. پاکستان معضلی که با هند بر سر کشمیر و همینطور مسألۀ دیورند که با افغانستان دارد، نیاز دارد که از گروههای افراطی بتواند به منظور اعمال فشار بالای هر دو دولت استفاده کند، اما در عینزمان پاکستان تلاش میکند که گروههای افراطی را به گونهیی، کنترل کند. یعنی در مواردی هرچند ممکن است که اینها از کنترل خارج شود و آسیب هم بزند، ولی بههرحال، گروههای افراطی و بنیادگراها، یکی از ابزارهای سیاست خارجی پاکستان است، چون تنها گروههایی که میتواند معادلۀ قدرت را به نفع پاکستان رقم بزند، همین ابزار است؛ وگر نه توازن قدرت در منطقه به نفع هند رقم میخورد و پاکستان ظرفیت و پتانسیل این را ندارد که به عنوان یک قدرت مهم در منطقۀ جنوب آسیا مطرح شود. پس بر این اساس، تنها کاری که میتواند کند، این است که از این طرق، هند را به چالش بکشد و بتواند، قدرت مانور پاکستان را در سطح منطقه، افزایش دهد. به همین دلیل است که همهساله، پاکستانیها کمکهای هنگفتی را به نام مبارزه با تروریسم دریافت میکنند. این میتواند فرایند دوسویه به پاکستان باشد که گاهی آسیبهایی را هم متوجه پاکستان میسازد و داشتن و کنترل این گروهها در سیاست خارجی پاکستان اولویت دارد و پولهای سرشاری را میتواند به نفع پاکستان کمایی کند.
با این حساب، ادامۀ حمایت و تربیت تروریسم، چه سرنوشتی را برای پاکستان رقم خواهد زد؟
پاکستان با توجه به شرایط منطقه و جهان بازی میکند. روزگاری از طالبان حمایت میکرد و دولت طالبان را به عنوان دولت مشروع در کنار عربستان سعودی و امارات متحدۀ عربی به رسمیت شناخت، اما زمانی که حادثۀ یازدهم سپتامبر اتفاق افتاد، پاکستانیها چرخش ۱۸۰ درجهیی را در سیاست خارجی خود ایجاد کردند و بسیاری از سران طالبان، فضای هوایی و زمینی و امکانات لوجستیکی خود را در اختیار امریکا و ناتو قرار داد. بنابر این،؛ در حالحاضر پاکستانیها چنین بازی را به پیش میبرند. پاکستان تا زمانیکه احساس نکند جامعۀ جهانی فشارهای جدی را بالایش اعمال میکند، همچنان بازی دوگانه را به پیش خواهد برد، ولی اگر آن روز فرا برسد، فکر میکنم که پاکستان در سیاست خود تغییر ایجاد خواهد کرد. اما به باور من، فرا رسیدن آن روز بسیار دور است و حتا احتمال این وجود ندارد که جامعۀ بینالمللی فشارهای لازم را بالای پاکستان اعمال کند. با توجه به همسویی و همپوشانی بین منافع امریکا، قدرتهای اروپایی بهویژه انگلستان و پاکستان در منطقه وجود دارد، پاکستان همچنان دست باز در تحولات سیاسی منطقه خواهد داشت و این گروههای افراطی، همچنان در کنترل پاکستان باقی خواهد ماند. همانگونه که امروز شماری از کشورهای عربی از جمله عربستان سعودی به دلیل سیاست چندسویی که با ایالات متحدۀ امریکا دارد، دست آن در تحولات منطقه باز گذشته شده است و بسیاری از گروههای افراطی امروزه مورد حمایت مالی عربستان سعودی میباشد. پاکستان هم به دلیل همسویی و همنظری که با شرکتهای امریکا و انگلیس در منطقه دارد، فکر میکنم که هیچگاه زیر فشار جدی قرار نخواهد گرفت.
به تازهگی محمداشرف غنی گفته که پاکستان در سطح جهان از بهر صادق نبودنش در مبارزه با تروریسم، منزوی شده است، به نظر شما آیا واقعاً چنین است و همچنان بگویید که منزویشدن پاکستان، چه پیامدی برای افغانستان خواهد داشت؟
بدون شک، پاکستان زیر فشار قرار دارد، ولی همچنان روابط پاکستان با ایالات متحدۀ امریکا و چنین پا برجا است، روابط پاکستان با کشورهای عربی و همچنان ایران در سطح بسیار عالی قرار دارد و حتا این کشور چند هفته پیش عضو سازمان کشورهای شانگهای شد و به سادهگی روابط روسیه و پاکستان ارتقا پیدا کرده است. بنابر این مفهوم انزوا بیشتر بهمنظور فریب افکار عمومی در داخل افغانستان مطرح میشود. به نظر من، پاکستان به عنوان یک کشور تأثیرگذار، هنوز هم در تحولات افغانستان میباشد و همچنان از طالبان حمایت جدی و لازم را دارد و چالشهای جدی که امروزه به افغانستان بهوجود آمده از ناحیۀ پاکستان است. با این حساب یک کشور منزوی هیچگاه نمیتواند، بلندپروازی در سیاست خارجی خود داشته باشد. این بیشتر بهمنظور اقناع افکار عمومی در داخل افغانستان صورت میگیرد و فکر میکنم که دستگاه دیپلوماسی افغانستان آن ظرفیت و پتانسیل را ندارد که در برابر دستگاه دیپلوماسی پاکستان غلبه کند و پاکستان را، در انزوای منطقهیی یا بینالمللی قرار دهد.
با توجه به این شرایط، مسوولان حکومت وحدت ملی، چه نوع رابطهیی را باید با پاکستان داشته باشند؟
اول: حکومت وحدت ملی باید برای نخستینبار در تاریخ افغانستان یک استراتژی مشخص، دایمی و ثابت را نسبت به پاکستان طراحی کند که دیگر سلیقهها و برداشت معیار تصمیمگیریها نباشد، بلکه آن استراتژی و آن سند جامع راهبردی تعیینکنندۀ خط مشی ما نسبت به پاکستان باشد. دوم: دستگاه دیپلوماسی افغانستان از حالت رخوت و خوابآلودهگی خارج شود، همانگونه که پاکستان در سطح جامعۀ بینالمللی فعال است، بهویژه میان کشورهای مثل امریکا و چین، افغانستان هم بتواند لابیهای خود را در سطوح بینالمللی ارتقا ببخشد و بهگونهیی از طرف مجامع بینالمللی، پاکستان را زیر فشار قرار دهد. تا زمانی که افغانستان نتواند در عرصۀ دیپلوماتیک بالای پاکستان موفق شود، هرگز در رویارویی با این کشور موفق نخواهد شد. فراموش نکنیم که امروزه، توان نظامی و امنیتیمان در برابر پاکستان، توان ضعیفی است. پس، تنها راه اساسی این است که افغانستان در حوزۀ دیپلوماسی و جنبههای نرمافزاری، بتواند در جنگ نرم، پاکستان را مغلوب بسازد و این منوط است که یک تیم ورزیده، کارشناس و متخصص در دستگاه دیپلوماسی افغانستان وجود داشته باشد. از آنجایی که دستگاه دیپلوماسی افغانستان با فقر نظری و تیوریک روبهرو میباشد و بیشتر همان مبنای تقسیم ۵۰-۵۰ قدرت مورد توجه قرار گرفته است، امیدوار نیستم که افغانستان بتواند در عرصههای دیپلوماتیک پاکستان را شکست دهد و زمینههایی را فراهم کند که دیگر مردم افغانستان، شاهد مداخلۀ پاکستان در امور داخلی کشورشان، نباشند.
ممنون از اینکه فرصت گذاشتید.
از شما هم.
Comments are closed.