جنبش روشنایی؛ نهاد ناآرامِ رهبری

گزارشگر:عبدالمتین فرهمند/ شنبه 9 اسد 1395 - ۰۸ اسد ۱۳۹۵

یکی از تبعاتِ جنبش روشنایی که از شب دومِ اسد وارد مرحلۀ عملی شد و بازخوردهای گستردۀ آن هنوز هم در جامعۀ سیاسی هزارۀ افغانستان استمرار دارد، ناآرامی مشهودِ ناشی از جابجایی‌های آنی و پیش‌بینی‌نشـده در نهاد رهبری این جنبش بود.
البته این امر، صرفاً به جنبش روشنایی محدود نماند و بازیگران اصلی این روند نیز ـ اعم از بازنده یا برنده ـ همه از آینـدۀ آن آگاهی دارند؛ بلکه در حال حاضر، دامنۀ این ناآرامی و بی‌ثباتی تنش‌زا و مشتنج‌کننده، به کلیتِ رهبریِ هــزاره‌های افغانستان کشیده شده است.
ستیزی سخت میان چهره‌های جوان و نوظهور در رأس جنبش روشنایی با رهبران سـالخوردۀ هویتِ هزاره‌گی در جریان است.
از آن‌جایی که در شب قبل از تظاهرات دوم اسد، بسیاری از رهبران نسـل دوم هزاره‌ها، از مشارکت و همراهی هواخواهان برپایی تظاهرات کنار کشیدند، عرصه به یک‌باره برای جوانان پُرشور و تغییرطلبی همـوار شد که ظاهراً از مدت‌ها پیش، برای فرا رسیدنِ چنین فرصتی لحظه‌شماری می‌کردند تا رهبـران سنتی را از رأس هرم قدرت و هویت هزاره‌گی در افغانستان به زیر بکشـند و خود به جای آن‌ها بنشینند.
آن‌ها در این راستا نیاز به استفادۀ حد اکثری از احساسات و شور انقلابی جوانانِ عدالت‌خواهی داشتند که تصور می‌کردند رهبران سنتی، نفوذ، برنده‌گی، تعهد و کارآیی لازم برای تحقق اهداف آن‌ها را ندارند و نیاز کنونی جامعۀ هزارۀ افغانستان، ظهور رهبران جوان و دگراندیشی است که می‎‌توانند ارتباط نزدیک‌تری با مردم معترض برقرار کننــد.
این امر به ویژه پس از وقوع انفجار در دهمزنگ در مقیاسی چندین برابر تشدید شد. موضع‌گیری‌های احساسیِ رهبران نوظهورِ جنبش روشنایی علیه رهبران سنتی جامعۀ هزاره، فضایی را ایجاد کرد که افکار عمومی را نسmandegar-3بت به هرگونه موضع‌گیری و تحرک رهبران کهنه، حساس کرد و در این مسیر، به اندازه‌یی افراط و زیاده‌روی شد که عده‌یی با استفاده از وضعیت بی‌مهار و لجام‌گسیختۀ حاکم بر فضای مجازی، حتا حریم خصوصی و حقوق فردیِ رهبران سنتی را نیز مورد تعرض قرار دادند.
این در حالی است که به نظر می‌رسد رهبری جدید جنبش روشنایی و در کُل، نهاد رهبری جامعۀ هزارۀ افغانستان، پیش از آن‌که در نتیجۀ یک جابجایی مطلوب و مورد انتظار همه‌گان، سیری مثبت و آرام را تجربه کرده باشد، دچار بحران شـده است.
این وضعیت نیاز به آسیب‌شناسی‌های عمیق، کارشناسانه و همه‌جانبه دارد.
دودسته‌گی و دوگانه‌گی شدید حاکم بر فضای سیاسی جامعۀ هزارۀ افغانستان، شکاف‌های عمیق و ناخواسته‌یی را ایجاد کرده که ترمیم، بازسازی و بهبود آن سال‌ها زمان نیاز دارد.
رهبران جدید و نوظهوری که بر موج ناشی از انفجار دوم اسد، سوار اند و بی‌مهابا اسپ مراد را در مسیر شهرت و نامبرداری سیاسی می‌رانند، در جو احساس‌زدۀ کنونی به اندازۀ کافی، نسبت به جوانب ویران‌گر این رویکرد، عنایت ندارند. آن‌ها با تبدیل موضوع برقِ بامیـان به یک مسالۀ حیثیتی و غیر قابل بحث، صف آرایی، شـکاف‌ها و شقاق‌های بزرگی را نه تنها در عرصۀ برون‌قومی بلکه حتا در درون قومیت و هویت هزاره‌گی ایجاد کرده اند.
رهبران جدید، نه توان و تجربۀ کافی برای مدیریت خردمندانۀ این وضعیت را دارند، نه از کاریزما و وجهه و اقتدار قبول شدۀ اجتماعی و مذهبیِ نیرومندی در سطح ملی برای جذب هویت‌های جداافتادۀ جامعۀ هزاره برخوردار اند، نه با استفادۀ حد اکثری از احساسات و اصلاح‌طلبیِ پُرشـور، توان تعامل با حاکمیت را دارند، نه از نفوذی فراتر از حوزه‌های لوکال و محلیِ خود برای مشروعیت دادن به رهبری تازه، بهره‌مند اند و نه به‌تنهایی قادر اند تا ابد با تهییج احساسات جوانان، هزینه‌های سنگینِ ناشی از مدیریت و رهبریِ احساسی‌شان را تأمین و فراهم کنند.
این در شرایطی است که مردم اساساً از رهبران کهنه و سنتی که کارنامۀ قابل دفاعی از خود به جای نمانده اند نیز به‌کـلی قطع امید کرده و بازگشت دوبارۀ آن‌ها به رأس هرم رهبری را خیالی باطل و تجربه‌یی محکوم به شکسـت می‌دانند.
در این میان، جنبش روشنایی و کلیت هویتِ هزاره‌گی در حال حاضر با بحران بی‌ثبات کنندۀ ناشی از ناپایداری‌های سریع و ویرانگر در نهاد رهبری رو به رو است و این وضعیت اقتضـا می‌کند که برای پیش‌گیری از هزینه‌های ویرانگر بیشتر، در کنار داعیۀ حق‌طلبانۀ فعالان جنبش روشنایی و مردم بامیان، معضل رهبری هزارهــا هم مورد توجه همۀ اطراف و بازیگرانِ این عرصه قرار بگیرد.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.