گزارشگر:دوشنبه 18 اسد 1395 - ۱۷ اسد ۱۳۹۵
یادداشتی از احمدولی مسعود/
دولت، برج و بارههای قومی و زبانی را بلندتر ساخته است. این امریست مخالف آموزههای اسلامی، سیاست انسانی و اندیشۀ ملی.
اگر احساس و وجدان ملی داشتن، اندیشۀ ملی کردن، کاری ملی انجام دادن، اعتماد ملی خلق کردن را از مولفههایى بشماریم که مردمان یک جغرافیا را به سطحی از ملیگرایی و سرانجام به ظهور دولت ـ ملت و تشکیل دولتهای ملی میرسانند، با این تعریف، کشور و نخبگان سیاسی ما در کجای این پروسه قرار میگیرند؟
ـ اردوگاهی داریم که به گونۀ سنتی و تحت تاثیرات یک ایدئولوژی مصنوعی به میراث مانده، چون همواره در هرم قدرت بوده اند، هنوز هم خود را کاندید بلامنازع دوام قدرت میدانند، به میدان آمدن دیگران را انکار و حتی تصرف در امور خودی، غیر ملی و تا سرحد دسیسهکاری و کار دشمنان میخوانند.
ـ جدیداً اردوگاهی هم داریم که با بازخوانی تاریخ تلخ و رنج بی پایان مردمان سرزمین شان و استفادههای نامشروع، ابزاری و جعلکاریهای اربابان قدرت، با واژۀ ملی و ملیگرایی از بنیاد مخالف اند، بحرانهای دامنهدار افغانستان و دور باطل ناکامیهای تاریخی کشور را حاصل رویکرد بهاصطلاح همین ملیگراییها میدانند.
اگر واقعیتها همین است که است، پس مردم میان دو طیف افراطی با دیدگاها و خاستگاهای متفاوت، در یک مجبوریت و دو راهی گیرماندهاند که هیچ یک، رهی به سعادت و خوشبختی مردم نمیگشاید، کشور قوام نمیگیرد و ثبات به وجود نمیآید.
حالا جان مطلب اینست که چگونه و با چه نیرویی میشود این دیوارهای بلند را فرو ریخت تا سرانجام به تشکیل یک دولت ملی واقعی گذار نماییم، کشور در جادۀ دولت ـ ملت قرار گیرد، شهروندمحوری معیار گردد و عدالت در معنی عام تأمین شود.
اینک آنچه مانند روز روشن است، دولت موجود نه تنها هنوز در مسیر این روند گامی برنداشته، بل به عملکردها و عکس العملهای تاکتیکی، پوپولیستی و رقابتی بسنده کرده و حتا با رجعت به گذشته، برج و بارههای قومی و زبانی را بیشتر از هر زمان دیگر محکم تر ساخته، بهجای به میان آمدن توازن یا از میان برداشتن تهداب آن، سیاست امروز دولت از ملی بودن به اندازۀ ستارهگان آسمان به دور میباشد.
رهبری این دولت بیشتر به گونهیی شکل یافته است که از پایگاه و خاستگاه شخصی و تباری و از طریق وابستهگی محض در یک پروسۀ غیر عملی و آماتورانه، خیال پُل زدن به جهانی شدن را دارد؛ مضحکترین ایده و سیاستی که تا هنوز در تاریخ معاصر کسی نشنیده است.
Comments are closed.