گزارشگر:احمد عمران/ یک شنبه 24 اسد 1395 - ۲۳ اسد ۱۳۹۵
پاسخ ارگ ریاستجمهوری به اظهاراتِ روز پنجشنبۀ داکتر عبدالله رییس اجراییِ دولت وحدت ملی، نشان میدهد که اختلافات میانِ این دو بیشتر از آن چیزیست که قبلاً تصور میشد. داکتر عبدالله خود در سخنانِ روز پنجشنبهاش تأکید ورزید که از کوه «کاه» را قصه کرده و این به این معناست که میانِ او و رییسجمهوری حرفوحدیثهایی بیشتر از عدمِ دیدار و عزلونصبهای اداری اتفاق افتاده که به گفتۀ رییس اجرایی هنوز وقتِ گفتنِ آنها فرا نرسیده است.
شاید روزی آقای عبدالله این فرصت را پیدا کند و یا کاسۀ صبرش آنقدر لبریز شود که دیگر تحمل کرده نتواند و آن حرفهای مگویِ دیگر را نیز برملا سازد. اما در حال حاضر گمان نمیرود که آقای عبدالله بخواهد از همۀ مشکلاتِ موجود میان خود و رییسجمهوری سخن بگوید. شاید مصالح و منافعِ کشور از دیدِ آقای عبدالله در حال حاضر ایجاب نمیکنند که همۀ آن حرفها گفته شوند. اما در اینکه میانۀ ریاستجمهوری و قصر سپیدار به اندازۀ کافی شکرآب شده، جای شک و گمان وجود ندارد. دلیلِ روشنِ این مدعا هم میتواند پاسخی باشد که ارگ ریاست جمهوری نسبت به اظهاراتِ آقای عبدالله ارایه کرده. خوب است به برخی جنبههای این پاسخ دقتِ لازم صورت گیرد.
در بخشی از این اعلامیه ـ البته اگر بشود آن را اعلامیه خواند ـ چنین آمده است: «با درک شرایط حساسِ کشور لازم است نخبگان سیاسی، مقامهای دولتی، علمای کرام، بزرگان اقوام و مردم شریف کشور با وحدت نظر و حفظ اجماع لازم، به تلاشهای مشترک خود ادامه داده، تا بر تمام چالشهای موجود فایق آییم.»
سوای مشکلاتِ زبانی و هنجاریِ این نوشته که در آن بیداد میکند، همین چند سطر نشان میدهد که ارگ ریاستجمهوری دچار سراسیمهگی شده و حتا در نوشتنِ یک متنِ رسمی، قواعد و هنجارهای لازمِ سیاسی را در نظر نگرفته است. وقتی ریاست جمهوری کشور از «وحدت نظر و حفظ اجماع لازم» سخن میگوید، به چه معناست؟
به نظر میرسد ارگنشینان معنای خاصی از این واژهگان و اصطلاحات اراده میکنند که هنوز برای اکثریتِ جامعه مجهول مانده است. زیرا حرفهای کُلی مثل «وحدت نظر» و «اجماع لازم» چنان طیفِ بزرگِ معنایی را به دنبال میکشد که مشکل است بتوان برای آنها محدودۀ خاصی قایل شد. شاید منظورِ ارگ ریاست جمهوری از «وحدت نظر و اجماع لازم» این باشد که همه نسبت به عملکردهای آن بدون چونوچرا تمکین کنند و در مورد هیچ مسألهیی سوال نداشته باشند.
مشکل دولتمردان همواره همین بوده که خود را در جایگاهی بلندتر از فهم و شعورِ مردم احساس کردهاند. این مسأله عمدتاً در مورد آقای غنی صدق میکند که از آغاز آمدنِ خود به افغانستان و احراز سمتهای مهمِ دولتی، خود را یک سروگردن که نه، بل چند سروگردن از دیگران بلندتر احساس میکند. این امر سبب میشود که آقای غنی فکر کند در کارِ دولتداری و هر کارِ دیگری، فهم بیشتری نسبت به عموم دارد. «وحدت نظر»ی که ارگ ریاستجمهوری دیگران را به آن فرا میخواند، به معنای چونوچرا کردن در امور دولتی و سیاسی نیست، بل متابعتِ تمام و کمال از عملکردها و دستوراتِ این نهاد است.
در بخش دیگرِ این اعلامیه، باز با موارد جالبِ دیگری روبهرو میشویم: «حکومت وحدت ملی تحت رهبری رییسجمهوری اسلامی افغانستان، با حوصلهمندی تمام برای پیشبرد امور در نزدیک به دو سال، به رغم چالشهای فراوان، به دستاوردهای قابل توجهی نایل آمده است». ارگ در این پاراگرفها میخواهد برتریِ خود را نسبت به بخش دیگر از قدرتِ سیاسی در کشور بروز دهد و آن را در قالب «تحت رهبری رییس جمهوری اسلامی افغانستان» نشان داده است. اما آقای غنی به کدام دستاوردهای دوساله مینازد که در یک اعلامیۀ رسمی بدان اشاره میکند؟ آیا وضعیت اقتصادی، سیاسی، امنیتی و اجتماعیِ مردم افغانستان در دوسال گذشته نسبت به سالهای قبل از آن بهتر شده است؟ اگر چنین امری واقعاً اتفاق افتاده، کدام دلایل و شواهد میتوانند بر آنها صحه بگذارند؟
گزارشهای نهادهای ملی و بینالمللی که از وضعیت افغانستان ارایه میشوند، چیزِ دیگری را نشان میدهند. این گزارشها که در صحتِ آنها نمیتوان تردید کرد، نشان میدهند که دولت افغانستان در دوسال گذشته نه تنها در هیچ عرصهیی پیشرفت نداشته، بل به صورتِ کمسابقه به سوی تباهی و خرابی بیشترِ اوضاع گام برداشته است، آنگونه که عملاً در یک قدمی سقوط به پرتگاهِ نابودی قرار دارد.
و اما جالبترین بخشِ این اعلامیه چنین است: «با تأسف صحبتهای روز گذشته [منظور روز پنجشنبۀ هفتۀ گذشته است] محترم داکتر عبدالله عبدالله در مطابقت با موازین و روحیۀ دولتداری نبوده؛ زیرا اساس حکومتداری بر اصول و ضوابط قانونی استوار و بر مبنای آن اجراآت صورت میگیرد.» نخست اینکه در این بخش از اعلامیۀ ریاست جمهوری، به جایگاه حقوقیِ داکتر عبدالله به عنوان رییس اجراییِ دولت وحدت ملی هیچ اشارهیی نشده است. این میتواند به معنای آن باشد که ارگ ریاست جمهوری یا چنین جایگاهی را از روزِ نخست به رسمیت نمیشناخته و یا در حال حاضر از آن عبور کرده است. برخی از حلقات نزدیک به رییس جمهوری در سخنانِ محفلیشان گفتهاند که رییس جمهوری به داکتر عبدالله دیگر اعتماد ندارد و به فردِ پس از او فکر میکند. هرچند این حرف بسیار خندهدار و خالی از منطق مینماید، ولی بهنحوی از روحیۀ تیمِ آقای غنی پرده برمیدارد.
از جانب دیگر، روحیۀ دولتداری بر کدام اصول و ضوابط قانونی استوار است که رییسجمهوری در طول سه ماه نمیخواهد با رییس اجراییِ دولت وحدت ملی در مورد مسایلِ بسیار حساسِ کشور دیدار کند؟ آیا همین روحیه به معنای خودکامهگی و تمامیتخواهیِ آقای غنی بوده نمیتواند؟