گزارشگر:سه شنبه 16 سنبله 1395 - ۱۵ سنبله ۱۳۹۵
بعد از ظهرِ روزِ گذشته، دو انفجارِ شدید در شهرِ کابل رٌخ داد و دستکم باعثِ کشته شدنِ ۲۴ نفر و زخمی شدنِ ۹۰ نفر گردید. البته این آمار را سخنگوی وزارت صحتِ عامه در نخستین اظهاراتش پس از این رویداد اعلام کرد و مسلماً شمارِ قربانیان در گزارشهای بعدی افزایش خواهد یافت.
محمد رادمنش، معاون سخنگوی وزارتِ دفاع افغانستان گفته است که یک بمبگذارِ انتحاری در نزدیکی پُلی موسوم به “یک پیسهگی” که تنها چندصد متر با ورودی وزارت دفاع فاصله دارد، کمربند انتحاریِ خود را منفجر کرده و زمانی که نیروهای امنیتی و مردم برای رسیدهگی به قربانیانِ این انفجار جمع میشوند، بمبگذارِ دومی نیز کمربند انتحاریِ خود را در میانِ جمعیت منفجر میکند.
بر اساسِ اظهاراتِ سخنگویانِ وزارت داخله و دفاع کشور، یک جنرال دوستارۀ وزارت دفاع و نیز مسوولِ حوزۀ امنیتی دومِ پولیس کابل و معاونِ او نیز در میانِ کشتهشدهگانِ این رویداد قرار دارند. احتمالاً بهغیر از این افراد، صاحبمنصبانِ دیگری هم کشته و مجروح شدهاند.
به یاد داریم که چندی پیش نیز یک کاروانِ پنجصدنفریِ دانشجویانِ پولیس که از اکادمی نظامی ولایت میدان به کابل آمده بودند، در ورودیِ شهر به گونۀ مرموز، طعمۀ انتحار و انفجار شدند و جامعه را به سوگ نشاندند. این نوع حوادثِ دلخراش، هر روز در گوشهیی از کشور به وقوع میپیوندند و هر بار تأمل و تعمق پیرامون آن، پرسشهای فراوانی را به اذهان متبادر میسازد.
تجارب نشان داده که حوادثِ امنیتی در چهارطرفِ کشور و بهویژه رویدادهای انفجاری در شهر کابل، همانندِ دانههای تسبیح به ریسمانِ توطئه و تبانی وصل میباشند. در اکثرِ این حوادث، ردِ پایی از تعمد و سازش را میتوان میانِ حلقاتی در درونِ دولت و یا ستون پنجم با تروریستان مشاهد کرد. در حمله به کاروان دانشجویانِ پولیس و نیز در حملۀ وحشتناک به قطعۀ محافظت از رجال برجسته، شیوۀ ورود تروریستان به داخلِ قطعه و سطحِ نازلِ تدابیرِ امنیتی برای بسهای حاملِ دانشجویان، ما را قویاً به مفهومی به نامِ «ستون پنجم» راهنمایی میکردند و صد پرسشِ ریز و درشت را ـ با این ترجیعبند که «چرا مقاماتِ دولتی از ریشه به مسایلِ امنیتی نگاه نمیکنند و علاج واقعه را قبل از وقوع حادثه نمیکنند؟» ـ به میان میآوردند!
در رویداد روزِ گذشته نیز کاملاً معلوم است که چند کادرِ ورزیدۀ نظامیِ کشور، موردِ هدفِ تروریستان بوده و آنها با تجاربِ گذشتۀ خویش، توانستهاند کارِ خود را بهراحتی به انجام برسانند.
این حوادث، گپِ سادهیی نیستند که با چند اظهارِ تأسف و تأثر جبران گردند؛ مسلماً دستهای پلیدی از درونِ نظام نیز به کشتنِ پاسدارانِ راستینِ میهن کمر بستهاند. اما متأسفانه هر بار اظهاراتِ ارگ ریاستجمهوری در قبالِ این حوادث نشان میدهد که ارگ تمایلی به بررسیِ ریشهییِ رویدادهای امنیتی ندارد. گویی این نهادِ عالی دولتی، کاری بهجز تقبیحِ حملات و اعلامِ تسلیت نمیتواند انجام دهد. حال آنکه مردم انتظار دارند خاینین و ستونپنجمیها که اسبابِ و مقدماتِ حملات را برای تروریستان فراهم میدارند، گرفتار و به پنجۀ قانون سپرده شوند.
مردم قبل از آنکه طالبان را قاتلانِ پاسدارانِ صدیقِ کشور بدانند، آنعده از مسوولانی که لباسِ دولت به تن کردهاند و در خفا برای بر زمین زدنِ نظام نقشه میریزند را عاملِ اصلیِ رویدادهای امنیتی در جنوب و شمال و مرکزِ کشور میدانند. در غیر آن، چطور ممکن است که هر روز قریهها و ولسوالیها در اطراف و اکناف دچار فتح و سقوط شوند و هر روز دهها و صدها تُن مواد انفجاری از ایستبازرسیهای پایتخت بگذرند و در لانۀ تروریستان در کابل جا بگیرند؟
مسلماً، اگر رهبریِ دولت وحدت ملی و وزارتهای داخله و دفاعِ کشور نیت و ارادۀ قاطع برای قطعِ حملاتِ تروریستان داشته باشند، میتوان تدابیرِ ویژهیی سنجید تا نهتنها دامنِ انفجار و انتحار از شهرهای کشور برچیده گردد، بلکه با شناسایی و طردِ ستونپنجمیها و جاگزینیِ افراد کارکشته و متعهد، شاهد برقراری ثباتِ پایدار در سراسرِ افغانستان باشیم.
Comments are closed.