احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:سید علی اصغری / دوشنبه 29 سنبله 1395 - ۲۸ سنبله ۱۳۹۵
بخش سوم و پایانی/
۱ـ خود ادیان یک چیزند یا در برخی چیزها مشترکاند؟
این پرسش در واقع به یکی از نظریههای ممکن وحدت ادیان اشاره دارد. به نظر میرسد میتوان نمونههای بسیاری آورد که «اشتراک در برخی ویژهگیها» نشانۀ وحدت ادیان (دین واحد) تلقی شده است. این منظر در عین حال که ادعای عرفانی (دستکم در ظاهر) ندارد، برخلاف آنچه که در ذیل بخش مفهوم دین مطرح کردیم میاندیشد، یعنی دین را نه به عنوان مفهومی که متأخر از مصادیق است، که به عنوان حقیقتی ورای آنها میداند: «نه زنگی زنگ است، نه رومی روم.» شاید ظاهرش جمع میان دیدگاه بشری و عرفانی باشد، اما چون شکاف میان این دو دیدگاه شکافی معرفتی است، دقیقاً ظاهری باقی میماند. آنچه زیر عنوان ادیان به معنای متعارف مطرح کردیم، یک مفهوم است که به اعتبار همین برخی ویژهگیهای مشترک ساخته میشود و اطلاقش بر مصادیق توجیه میشود. حال دیدگاهی که در حال طرح آن هستیم، دین را به لحاظ رتبی قبل از آن مصادیق قرار میدهد. بدینسان دین را نه یک مفهوم، که قالبی فرض میکند و مصادیق را نمونههایی که از روی قالب گرفته شدهاند. جالب این است که هیچ راهی هم به سوی شناخت این قالب نیست مگر همین وجوه مشترک. مشکل اساسی این است که چهگونه حق داریم وجوه اختلاف را به نفع وجوه اتفاق کنار بگذاریم و مصادره به مطلوب کنیم؛ یعنی در حالی که میخواهیم وحدت ادیان را اثبات کنیم، از قبل مفروض گرفته باشیم که وجوه مشترک صفات همان دین واحد هستند! با توجه به ملاحظات فوق اشتراک در برخی ویژهگیها توضیحدهندۀ شکلگیری مفهوم دین و کثرت ادیان است، نه وحدت ادیان.
۲ـ آیا ادیان در بنیاد یکیاند و در فروع بسیار؟
این پرسش میخواهد ببیند آیا میتوان وحدت ادیان را با نسبت بنیاد و بنا یا اصل و فرع، توضیح داد. یکی از عمدهترین مسایلی که در برابر چنین تلقی قرار دارد، باز عبارت است از اینکه چهگونه باید به این بنیاد یا وجودش پی برد. راه شناخت آن چیست؟ آیا دلیلی دارد که ما آنچه را که با مسامحه همسانیهای ادیان لحاظ میکنیم، «بنیاد» یا «راهی به بنیاد» بدانیم؟ به نظر میرسد این رهیافت نمیتواند راه مستقلی برای شناخت این بنیاد یا اصل به دست دهد. مستقل در اینجا دو جنبه دارد: یکی، مستقل از ادیان گونهگون و دیگری، مستقل از رهیافت باطنی (عرفانی). بر اساس آنچه ذیل پرسش قبل گفتیم، وقتی از کثرت شروع میکنیم و میخواهیم به وحدت برسیم ـ و موضعمان هم موضع فهم و استدلال است نه باطنگرایی ـ در عمل داریم فرآیند شکلگیری مفهوم دین را توضیح میدهیم و هنگامی هم که بحث بحث مفهوم شد، همبستهگی تام و تمامی با کثرت دارد.
۳ـ دین یکی هست و مقتضیات زمان و مکان و… متکثرش میکند؟
این نظر جز قرائتی از دیدگاه عرفانی نیست و تفاوتی با آن ندارد و نمیتواند داشته باشد، وگرنه دچار بیمعنایی خواهد بود.
نتیجهگیری
بدینسان آنچه در ابتدای گفتار دربارۀ شکاف معرفتی بین دیدگاه عرفانی و دیدگاه غیرعرفانی مطرح شد، در مورد وحدت و کثرت ادیان هم جاری است؛ بدین معنا که وحدت دین تنها در نگرش عرفانی میتواند جایگاه و معنی داشته باشد و در غیر این بستر، بهسان یک بحث صوری درخواهد آمد. در نگرش غیرعرفانی هم تنها کثرت ادیان است که جایگاه و معنای واقعی دارد و از سوی تجربه و فهم و استدلال پشتیبانی میشود. اصالت باطن معنا دارد و نه وحدت دین در نگاه بشری. مسأله از نگاه دیگر اینگونه قابل بیان است: وحدت دین در نگرش بشری بیمعناست: معلوم نیست وقتی میگوییم دین یکی است، دربارۀ چه چیزی صحبت میکنیم؛ دلالت این جمله مشخص نیست. اگر میخواهیم دچار بیمعنایی نشویم، نباید «دین یکی است» خارج از بستر خاص خودش (اصالت باطن) مطرح شود.
تمهید
اگر یک گزاره از دیدگاه مبدأ، در دیدگاه مقصد پذیرفته شود و هیچ بنیادی در مبانی دیدگاه مقصد نداشته باشد و یا به عبارت دیگر با مبانی آن مخالف باشد، شکاف موجود معرفتی نادیده گرفته شده است. از عمدهترین زیانهای این غفلت، «بیانسجامی معرفتی» است؛ یعنی در یک نظام معرفتی، جزیی وارد شود که با اجزای دیگر آن نظام تلائم و همسنخی ندارد. شاید عبارت «موضع اشتراک» ابهامهایی در خود داشته باشد و موجب کژفهمی شود. اشتراک در مبانی وارداتی نیست؛ یعنی نمیتوان یک نقطه از مبانی یک دیدگاه را که برای توجیه ثمرات مورد نظر لازم است، پذیرفت تا مشکل حل شود. منظور از یافتن موضع اشتراک، وارد کردن آن نیست، چون لوازم تخلفناپذیری هم به همراه خودش دارد. موضع اشتراک با تمام لوازمش معنی دارد و بدون آنها تهی است. از همینرو اشتراک دو دیدگاه در یک مبنا، یعنی اشتراک در تمام لوازم آن مبنا. این نبشتار در پی بیان و بررسی شکاف معرفتی بین دیدگاهی است که به «نظریۀ دین واحد» (وحدت ادیان) منجر میشود و میتواند بشود، و دیدگاه یا دیدگاههایی که نظریۀ دین واحد (وحدت ادیان) به لحاظ مبانی از آنها درنمیآید. نظریۀ دین واحد لوازم و پیامدهایی دارد که تنها «دیدگاه عرفانی» میتواند بدانها ملتزم باشد. به نظر میرسد دیدگاههای دیگر تنها تحت تأثیر دیدگاه عرفانی به وحدت ادیان اعتقاد یافتهاند، در حالی که از مبانی پشتیبان یا لوازمِ آن یا ناآگاهاند یا نمیتوانند قبول کنند.
Comments are closed.