احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:دوشنبه 29 سنبله 1395 - ۲۸ سنبله ۱۳۹۵
هنوز یکونیم ماه از آتشسوزیِ مهیب و رقتبارِ فروشگاه اباسین زدران در کابل نگذشته که بارِ دیگر یک آتشسوزیِ بزرگ در منطقۀ قوای مرکز در قلبِ پایتخت رُخ میدهد و دهها دکان و سرا را حریق میسازد.
روز گذشته ساعت ۱۱ صبح رسانهها گزارش دادند که در سرای تختهفروشیِ قوای مرکز درحالی آتشسوزی رُخ داده که نیروهای آتشنشانی بهدلیلِ موقعیتِ نامناسبِ این سرا به محلِ حادثه رفته نمیتوانند و آتش هر لحظه در حالِ سرایت به دکانهای مجاور است. چنانکه ساعاتِ بعدتر رسانهها گزارش دادند که آتش توسعه یافته و مغازههای پیرامون را نیز در بر گرفته است.
تصاویر و اخباری نیز که لحظهبهلحظه از این حادثه توسط مردم در صفحاتِ فیسبوک منتشر میشد، همه حکایت از شدتِ آتشسوزی و هراس از سرایتِ آن به تمامِ دکانهای منطقۀ قوای مرکز داشت. بر اساسِ چشمدیدِ مردم محل و رهگذران، این آتشسوزی تا شامگاهِ روزِ گذشته ادامه مییابد و دستکم باعث سوختنِ ۱۵۰ دکان و بهجا ماندنِ چندمیلیون دالر خسارت میشود. همچنین گفته میشود که در تمامِ ساعاتِ آتشسوزی، فروشگاههای نزدیک به محلِ اصلیِ آتشسوزی نیز مصروفِ تخلیۀ اموال و اثاثیۀشان میشوند و نیروهای امنیتی نیز برای برقراری نظم و تسهیلِ رفتوآمدِ موترهای آتشنشانی، یکی از سرکهای دهافغانان ـ دهنباغ را به روی تردد وسایط نقلیۀ عمومی میبندند.
اما آنچه از خلالِ این نوع حوادث میتوان بهوضوح دریافت، بیکفایتی و مسوولیتناشناسیِ متولیانِ امور و بیباوریِ مردم نسبت به آنهاست. چنانکه گفته میشود این حادثه با جرقۀ دستگاه فلزکاریِ نزدیک سرایِ تختهفروشی کلید میخورد که این خود نشاندهندۀ ترتیب و ترکیبِ نامتجانسِ اصناف و پیشهها در پایتخت و ناتوانیِ حکومت از پیشگیری و مهارِ حوادث است.
در حادثۀ فروشگاه اباسین زدران نیز صحنههای تراژیکِ فراوانی دیده شد که همه حاکی از بیکفایتیِ مسوولان و کمارزشیِ جانومالِ شهروندانِ نزدِ آنها بود. مسلماً در حکومتهای مسوول و پاسخگو، تأمین امنیتِ مالی و جانیِ شهروندان، محوریترین وظیفه و رسالت تلقی میگردد و تدبیر کشورداریِ آنان حکم میکند که اولاً هر کدام از اصناف و پیشههای صنعتی، تجاری و خدماتی را در مکانِ مخصوص و مناسب جا دهند و ثانیاً تمهیداتِ لازم را برای جلوگیری از حوادث در نظر گیرند. اما متأسفانه در آشفتهبازار و یا بهتر بگوییم در شهر خربوزۀ کابل، دیده میشود که ده صنف و پیشۀ کاملاً ناهمخوان در یک سرک و کوچه در کنارِ هم قرار گرفتهاند بدون آنکه به زمینهها و ایجاباتِ هرکدام نگاهی عاقلانه انداخته شود. به عنوان مثال؛ در پایتختِ درهموبرهمِ ما، بهفرت میبینیم که گازفروشی و پنبهفروشی و فلزکاری و شفاخانه و درمانگاه در کنارِ هم قرار گرفتهاند، بهنحوی که فعالیتِ هرکدام ریسک و خطراتِ جانبی و حاشیهییِ فراوانی برای دیگری بهبار میآورد. ولی در شهرهای مدرن با حاکمانِ عقلایی، شفاخانهها به دور از آلودهگیهای صوتی و محیطی، و اصنافی مانند گازفروشیها نیز به دور از تجمعاتِ مردمی و محلاتِ مسکونی قرار میگیرند و بهرغمِ رعایتِ همۀ اصولِ ایمینی و شهرنشینی، همچنان حکومتداران سعی میورزند که برای بروزِ هر نوع حادثه آمادهگیهای لازم را داشته باشند.
نظر به این گفتار، آنچه در حوادثی مانندِ روزِ گذشته رُخ مینمایاند، بیتدبیریِ قاطعِ حکومت از نقطۀ آغاز تا انتهاست. اگر چنین نمیبود، نه سرای تختهفروشی و سرایها و دکانهایی مانندِ آن در موقعیتهایِ تنگ و بدگذر قرار میگرفت و نه آتشسوزی برای ساعتها ادامه مییافت.
با همۀ یأس و تردیدها، بازهم به سرانِ حکومت که از قضا در بحرانِ مشروعیت غوطهورند، توصیه میکنیم که حفظ حرمتِ جانومالِ شهروندان، اصلیترین منبعِ مشروعیت برای آنها شمرده میشود؛ اما برای تقویتِ این منبع میباید کسانی در رأسِ امور قرار گیرند که اولاً تعهد به خدمتگزاری و میهنپرستی دارند و ثانیاً از دانش و تخصصِ لازم برای تحققِ این مأمول برخوردار میباشند.
یقیناً با آن متولیانِ اموری که دست در کاسۀ دشمن دارند و یا فاقدِ مهارتهای لازماند، نه در میدانِ جنگ میتوان ظفر یافت و نه در میدانِ شهرسازی و شهرنشینی میتوان پلهیی از پلههای مدنیت را فتح کرد. صدقِ این تبصره و گزاره، هر روز در میدانهای شهر ـ مانند چهارراهی کوتهسنگی و قوای مرکز ـ و نیز در میدانهای جنگ ـ مانندِ جنگ کندز و بغلان و هلمند ـ ثابت شده است؛ کافیست رهبرانِ حکومت تکانی به خود دهند و از خوابِ غفلت بیدار شوند!
Comments are closed.