احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:عباس سیدکریمی/ چهار شنبه 31 سنبله 1395 - ۳۰ سنبله ۱۳۹۵
بخش دوم و پایانی/
اگر یک قوم یا یک ملت دارای فرهنگی غنی و انعطافی باشد، با تاسی به فرهنگ غنی خویش روح حاکم بر زمان را دریافته و با پیوندی مستحکم راه پیشرفت و ترقی را برای خویش هموار میسازد. زایش فرهنگ که دستاورد کار و کوشش انسانها در طول قرون متمادی است، به انسان قدرت بخشید تا برای تداوم زندهگی و تسلط بر نیروی طبیعت از آن بهره گیرد. این قدرت و توانایی در انسان سبب جدایی وی از سایر موجودات زنده شد. فرهنگ به زندهگی انسان بُعدی دیگر بخشید و آن پیداش جوامع بشری، تمدنها و خلاقیت در جهت فایق آمدن بر مشکلا ت زیستی و اجتماعی است. فرهنگ انسانها را قادر ساخت تا از دنیای زیستی پا به عرصۀ حیات اجتماعی گذارد و به او توانایی بخشید تا روز به روز بر نیروهای طبیعت چیره شود.
آنچه که سبب شد تا جاپان کشوری فاقد منابع زیرزمینی و شکستخورده پس از جنگ جهانی دوم بتواند سر از زیر خاکسترهای آوار جنگ بیرون آورد و در حال حاضر با داشتن بالاترین رقم منبع ذخیرۀ ارزی بالغ بر ۱/۴۰۰ میلیارد دالر جایگاه خویش را به عنوان کشوری قدرتمند و ثروتمند در جهان تثبیت سازد، همانا ناشی از فرهنگ همزیستی غنی و سالم اذهان پاک حس وفاداری مردم نسبت به یکدیگر و شناخت روح حاکم بر زمان میباشد؛ زیرا روح حاکم بر زمان دیگر دایرۀ تخیلات ادبیاتی نیست، بلکه علوم اکتشافات و قوانین معادلاتی میباشد. میدانیم که فرهنگ حاکم بر جوامع با یکدیگر تفاوت دارند، اما فرهنگهای همجوار ریشههای تبادلاتی فراوانی داشته، از یکدیگر تاثیر پذیرفته و قوام را به یکدیگر نزدیک میسازد. البته این امر در صورتی محقق میشود که فرهنگ البته نگردد.
تاخیر فرهنگی چهگونه روی میدهد
حال اگر یک قوم یا یک ملت نتواند فرهنگ خویش را استوار و روح حاکم بر زمان خویش را دریابد، الزاماً به تاخیر فرهنگی دچار میشود و چه بسا این تاخر فرهنگی سبب ماندهگی و عدم پیشرفت آن ملت میگردد. ویلیام آگ بورن (۱۹۷۹) جامعهشناس امریکایی تاخر فرهنگی را چنین تعریف میکند: الگوهای فرهنگی یک جامعه در غایت خود از عناصر به هم پیوسته و منسجم تشکیل میشود، اگر در بخشی از آن تغییری حاصل شود، این تغییر سبب ایجاد تنشها و فشارهایی در بافت دیگر قسمتها میگردد و به ناگزیر تناسبی که بین آن عنصر و عنصرهای دیگر برقرار است، از میان میرود و در نتیجه تاخر فرهنگی پدیدار میشود.
تاخر (پسافتادهگی) فرهنگی زمانی روی میدهد که در اثر تحولات سریع و شتابآلود اختراع نوآوری، رشد جمعیت با پیدایی هر چیز متفاوت، سازش و تطابق اجتماعی دشوار گردد و در نتیجه هماهنگی و سازش میان جنبههای مختلف یک فرهنگ از میان میرود که این خود میتواند شرایط بروز بحران و فرهنگ را فراهم آورد و موجب گسیختهگی فرهنگی گردد. نتیجه آنکه روح حاکم بر زمان در عصر فعلی با توجه بر گسترش روزافزون اطلاعات و شرایط سهل دسترسی به منابع اطلاعاتی بر فرهنگ، بینش عملکرد ذهنی و رفتار افراد تاثیر بهسزا میگذارد. برای رسیدن به انسجام باید پیوندهای مستحکم بین فرهنگ و روح حاکم بر زمان ایجاد کرد تا با تاسی از نیازهای خاص زمانۀ خویش، نیازهای جامعه را مدیریت و رهبری نمود تا ناسازگاری پدیدار نگردد.
روح حاکم بر زمان سبب تغییر نگرش در انسانها شده و رفتار آنان را معنا میبخشد. بنابراین ما باید بتوانیم نیازهای خویش را با روح حاکم بر زمان بسازیم، بدون آنکه خدشهیی در فرهنگِ ما پدیدار گردد و در علم روانشناسی، با توجه به علوم موجود، روح حاکم بر زمان خویش را دریافته و برای برطرف نمودن آسیبهای روانی کوشش نماییم و از یاد نبریم که این روح حاکم بر زمان بود که سبب پیدایش مکاتب مختلف روانشناسی در کشورهای مختلف گردید.
Comments are closed.