جلال آل احمد از چشم غربی

گزارشگر:شنبه 3 میزان 1395 - ۰۲ میزان ۱۳۹۵

بخش نخست/

مایکل هیلمن ـ ایران‌شناس امریکایی
مترجم: داوود قلاجوری

mandegar-3به هنگام مرگش در چهل‌وشش‌ساله‌گی در ۱۹۶۹ میلادی، جلال آل احمد معروف‌ترین روشن‌فکرِ صحنۀ ادبیات ایران بود. در دهۀ ۶۰ میلادی، دانش‌آموزانِ کلاس یازده یا دوازدهمِ دبیرستان و دانشجویان در سرتاسر ایران، آل احمد را سخنوری شجاع می‌دانستند که دلش را داشت سیاست‌های رژیم پهلوی را زیر سوال ببرد. این عده، آل احمد را نویسنده‌یی می‌دانستند که با کلماتی پُرقدرت، صریح، آشتی‌ناپذیر و نافذ، منتقد ارزش‌های جامعۀ آن دوران بود. نویسنده‌گان و منتقدینِ ادبی کشور نیز به طور کلی آل احمد را به عنوان شخصیت محوریِ ادبیِ آن روز پذیرفته بودند. بعضی‌ها در طرف‌داری از او تا آن‌جا پیش می‌روند که می‌گویند پس از “گلستان” سعدی، نثر آل احمد در تاریخ معاصر ایران بی‌نظیر بوده است.
در میان روشن‌فکرانِ طراز اول ایران، آل احمد دوستان و طرف‌دارانِ بسیار داشت. با نیما یوشیج دوست و همسایه بود. ابراهیم گلستان نیز با آل احمد دوستی دیرینه داشت و این دوستی آن‌قدر عمیق بود که آل احمد در وصیت‌نامه‌اش گلستان را مسوول رسیده‌گی به آثارش انتخاب کرده بود. آل احمد در سایل دوستی با نادر نادرپور به مدت دو سال در دهۀ چهل میلادی در منزل نادرپور زیست. یکی از معروف‌ترین طرف‌داران آل احمد، صمد بهرنگی بود که پس از مرگ مرموزش در رودخانۀ ارس به نوبۀ خود محبوبیتی در میان دانشجویان پیدا کرد. دومین طرف‌دار معروف آل احمد، رضا براهنی بود که خود از منتقدین ادبی و اجتماعی پُرسر و صدا و جنجالی دهۀ شصت بود. و سرانجام، از میان طرف‌داران آل احمد از غلامحسین ساعدی نیز باید نام برد که در دوران پهلوی چندین بار به خاطر نوشته‌هایش توسط رژیم زندانی شد.
در یک کلام، آل احمد سخنگوی دایرۀ روشن‌فکران ضد رژیم پهلوی بود. اگرچه دکتر علی شریعتی در آخرین دهۀ حکومت پهلوی طیف‌های مختلفی از جامعه را به سوی خود کشاند، ولی آل احمد تنها صدای رسا، متعهد، فراگیر و قاطعی بود که توانست در آن دوران صدای معترضِ روشن‌فکران ضد رژیم باشد. در همان دهۀ شصت به نظر می‌رسید که نسل جوان‌تر ضد رژیم پهلوی، به آل احمد به چشم شهید احتمالی می‌نگریستند و او را به خاطر مبارزه‌اش در راه آزادی اندیشه و انقلاب اجتماعی احترام می‌گذاشتند. علاوه بر آن، این نسل جوان در آستانۀ انقلاب اسلامی در ۱۳۵۷ نام آل احمد را در پشتیبانی از سرنگونی رژیم پهلوی به میان آورد، سقوطی که اگر آل احمد زنده بود، با تمام وجود خواهانش می‌بود. در اوایل دهۀ ۱۹۸۰ میلادی جمهوری اسلامی برای قدردانی از آل احمد خیابانی را در مرکز تهران “آل احمد” نام گذاشت و نیز مدرسه‌یی را در محلۀ تجریش، محله‌یی که آل احمد از ۱۹۵۳ تا هنگام مرگش در آن‌جا زیست.
جزییات فوق این نکته را می‌رساند که در بررسی زنده‌گی اهل ادب در ایران که پس از جنگ دوم جهانی زیسته‌اند، هیچ تحقیقی در عرصۀ ادبیات فارسی بدون توجه به حضور جلال آل احمد سودمند نخواهد بود. یک جنبه از اهمیت چنین تحقیقی در موضوع تناقض و گره‌های کور فرهنگی روشن‌فکران ایرانی نهفته است که دست‌کم از زمان انقلاب مشروطیت به این‌سو با آن روبه‌رو بوده اند؛ انقلابی که بحث‌ها و موضوعاتی مثل ملی‌گرایی سیاسی، ارزش‌های سکولاریزم مدرن در تقابل با ارزش‌های سنتی مذهبی، حقوق فردی شهروندان، تأثیر فرهنگ غرب و نفوذ ارزش‌های زنده‌گی غربی در قلب زنده‌گی اجتماعی و سیاسی ایرانیان را به میان کشید. چون آل احمد در شخصیت و نقطه‌نظرهایش چنین تضادی را به وضوح نشان داده است، با توصیف آن تضادها، در این نوشته مرکز اصلی توجه به عنوان یک “تحقیق موردی”، جلال آل احمد را انتخاب می‌کنیم.
البته برای رسیدن به مقصود این مقاله، بررسی زنده‌گی و آثار شخصیت‌های ادبی دیگر چون ساعدی یا شاملو یا بسیاری دیگر می‌توانست قابل قبول باشد. اما به چهار دلیل آل احمد نسبت به دیگران مناسب‌تر است. اول این‌که نوشته‌های او پس از براندازی رژیم پهلوی بدون سانسور و توسط منابع معتبر به چاپ رسیده اند. دوم این که داستان‌ها و مقالاتِ او که نوعی زنده‌گی‌نامه نیز می‌باشد، جزییات فراوانی را دربارۀ موضوعات فرهنگی آشکار می‌سازد. آل احمد در ارایۀ آثار زنده‌گی‌نامه‌وار در شکل داستان یا مقاله، در میان نویسنده‌گان ایرانی، کمی غیرعادی و غیرمعمول عمل کرده است. اکثر نویسنده‌گان ایرانی معمولاً خودسانسوری می‌کنند که نتیجه‌اش همانا کمبود آثار زنده‌گی‌نامه وار در ادبیات فارسی است.
سوم، برعکسِ بعضی از نویسنده‌گان ایرانی که تمام فعالیت‌شان در عرصۀ هنر و ادبیات و دنیای اندیشه بود، آل احمد در اتفاقات و مسایل روز زمانِ خود یا به طور مستقیم فعال بود یا این که دربارۀ آن‌ها تأمل می‌کرد. از آن جمله‌اند جنگ جهانی دوم، حزب توده، سیاست‌های دوران مصدق، ظهور ساواک در اواخر دهۀ پنجاه میلادی و سیاست‌های مدرنیزه کردن ایران توسط رژیم پهلوی در دهۀ شصت میلادی. چهارم، برخلاف بعضی از شخصیت‌های ادبی که در مخالفت با رژیم پهلوی ایران را ترک و در واقع صحنه را خالی می‌کردند، آل احمد به احتمال می‌دانست در خارج از کشور شکوفا نخواهد شد. به دلایل فوق، جلال آل احمد از نویسنده‌گان و شاعران دیگر مثل صادق چوبک یا مهدی اخوان ثالث یا سهراب سپهری برای موضوع این مقاله بهتر است. بدون شک این افراد همتاهای ادبی آل احمد محسوب می‌شوند، اما موضوع این است که فعالیت‌های غیر ادبی یا غیر هنری این افراد در مسایل و موضوعات بعد از جنگ دوم نسبت به آل احمد کمتر است. در یک کلام، آل احمد برای موضوع این مقاله بهترین انتخاب است تا یک ایران‌شناس خارجی بداند شخصیت‌های ادبی چه‌گونه با کشمکش و پیچیده‌گی‌های زنده‌گی در ایران کنار می‌آمدند و نیز چه ویژه‌گی‌های فرهنگی از درون این کشمکش‌ها به‌طور مکرر ظاهر می‌شوند.
داستان زنده‌گی آل احمد به عنوان نویسنده و روشن‌فکر ایرانی، از تابستان ۱۹۴۳ آغاز می‌شود. در آن سال، در بیست و یک ساله‌گی، برای اولین بار به خارج از ایران سفر می‌کند. مقصدش زیارت مقبرۀ امام حسین در کربلا است. در پاییز همان سال وارد دانشسرای تربیت معلم می‌شود تا در رشتۀ ادبیات فارسی تحصیل کند. در ۱۹۴۴ عضو حزب توده می‌شود. در طول جنگ جهانی دوم با آثار احمد کسروی و محمد مسعود آشنا می‌شود که اولی در ۱۹۴۶ توسط یک گروه مذهبی شیعه ترور می‌شود و دومی در ۱۹۴۷ توسط یکی از اعضای حزب توده.
اولین داستانی که از آل احمد منتشر می‌شود “زیارت” نام دارد که در مجلۀ سخن، شمارۀ بهار ۱۹۴۵ چاپ شد. این داستان از سفرش به کربلا الهام گرفته است. شماره‌های بعدی مجلۀ “سخن” قصه‌های دیگری از آل احمد چاپ می‌کند تا این که در ۱۹۴۶ اولین کتابش به نام “دید و بازدید” منتشر میشود که حاوی دوازده قصه است. این کتاب نشان می‌دهد که آل احمد نسبت خرافات مذهبی حساس است و به نظر وی، این خرافات ایران را در مقابله با قوای متفقین ضعیف و ناتوان می‌کند. این ناتوانی سرانجام به خلع رضاشاه منتهی می‌شود.
جلال آل احمد دورۀ تربیت معلم را به پایان می‌رساند و تدریس ادبیات فارسی را در دبیرستان‌های تهران آغاز می‌کند. در اواخر دهۀ ۱۹۴۰ در دورۀ دکترای ادبیات فارسی شرکت می‌کند، اما رسالۀ خود را که قرار بود موضوعش “هزار و یک شب” باشد، هرگز ارایه نمی‌دهد.
در آستانۀ ۱۹۴۶ نام جلال آل احمد به عنوان نویسنده‌یی با آیندۀ درخشان بر سرِ زبان‌ها بود. وی در اولین کنگرۀ نویسنده‌گان ایرانی در انجمن فرهنگی مسکو در تهران شرکت کرد و شهرتش فزونی یافت. این شهرت، پست سردبیری روزنامۀ “مردم” را که متعلق به حزب توده بود، برایش به ارمغان آورد و در این مقام روی چهارده مقاله برای چاپ در روزنامه همکاری کرد. پس از شکست کمونیست‌ها در آذربایجان، در نیمۀ دوم تابستان ۱۹۴۷ آل احمد دومین مجموعه داستان‌هایش را به نام “از رنجی که می‌بریم” منتشر کرد. اگر داستان‌های “دید و بازدید” آل احمد در لباس نویسنده‌یی کاملاً متعلق به دورۀ پس از جنگ جهانی دوم نشان می‌دهد که در آثارش به اهمیت تعهد اجتماعی هنرمندان در آثارشان تأکید می‌ورزد، داستان‌های مجموعۀ “از رنجی که می‌بریم” ذهنیت نویسنده‌یی را نشان‌مان می‌دهد که پیام‌های حزبی را مهم‌تر از ارزش‌های هنری می‌داند. آل احمد خودش داستان‌های “از رنجی که می‌بریم” را ترسیمی از شکست جنبش چپ سوسیالیسم از دیدگاه واقع‌گرایانۀ یک سوسیالیست در ایران می‌داند. سال‌ها بعد، آل احمد قبول کرد که این داستان‌ها معیوب‌اند، چون ارزش‌های حزبی را برتر از ارزش‌های هنری نشان می‌دهند.
در جنوری ۱۹۴۸ در حزب توده انشعابی رخ داد که طی آن گروهی از روشن‌فکران از عضویت در حزب استعفا دادند. علت این استعفاها اعتراض به رهبری حزب بود که چرا دنباله‌رو و فرمانبر مسکو است. برجسته‌ترین فرد در میان استعفا دهنده‌گان، خلیل ملکی بود که بلافاصله پس از جدایی از حزب توده، حزب نیروی سوم را به‌راه انداخت (یعنی نه شرقی، نه غربی). آل احمد که به تبعیت از ملکی حزب توده را ترک گفته بود، کتاب “سه تار” را که سومین اثرش بود، به ملکی تقدیم کرد و این درست زمانی بود که حزب توده و رادیو مسکو، ملکی را به باد انتقاد گرفته بودند. آل احمد آن دوران را دوران سکوتِ اجباری تلقی کرد. از همین تاریخ به بعد است که یک سری کارهای ترجمه از کامو، داستایفسکی، ژید و سارتر از آل احمد دیده می‌شود.
با موضوع ملی شدن نفت، ظهور جبهۀ ملی، انتخاب دکتر مصدق به نماینده‌گی مجلس و در پی آن انتصابش به نخست‌وزیری در اپریل ۱۹۵۱، آل احمد تصمیم گرفت بار دیگر وارد میدان سیاست شود.
در ۱۹۵۰ آل احمد با سیمین دانشور ازدواج کرد. همسرش استاد تاریخ هنر در دانشگاه تهران بود و این حرفه را تا اواسط دهۀ هفتاد میلادی ادامه داد. دانشور که خود نیز مترجم و نویسنده بود، در سال ۱۹۶۹ رمانی به نام “سوگ سیاوش” منتشر کرد که عنوان پُرفروش‌ترین رمان را در اواخر دهۀ هفتاد میلادی به دست آورد؛ پدیده‌یی که تا آن زمان بی‌سابقه بود. به همین دلیل اعتماد آل احمد نسبت به نظرات انتقادی همسرش، قوت گرفت و به درخواست آل احمد همسرش آثار وی را قبل از چاپ می‌خواند و نظر می‌داد. از طرفی دیگر، چون آل احمد به خاطر ارایۀ نقطه‌نظرهای ضد تاریخی توسط رژیم گاه به گاه منتظر خدمت می‌شد، تکیۀ این زوج نویسنده به حقوق سیمین امری اجتناب‌ناپذیر بود.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.