گزارشگر:نگینه یوسفزاده / سه شنبه 20 میزان 1395 - ۱۹ میزان ۱۳۹۵
«هنگامى که در دنیا حکومتِ عادلى وجود دارد که هدف آن، اقامۀ شرع و حدود الهى است و در برابر آن، حکومتى ستمگر است که مىخواهد حکومت عدل را تعطیل کند؛ بر هر فرد مسلمانى کمک کردن به حکومت عدل واجب است و از همین باب است انقلاب امام حسـین (ع) که در برابر حکومت یزید ایستاد؛ همان یزیدی که خدا او را خوار کند.»
شیخ محمد عبده
آمدن محرمِ امسال، سرشار از هیجان، دغدغه و اضطرابهایی بود که ریشه در وحشت و تکانهای محرمهایِ سال قبل داشت. آنچه در عاشورای چند سالِ پیش در کابل اتفاق افتاد، خاطر بسیاری از هموطنانِ ما را دردمند ساخت و کربلا را برای آنها تجسمی حقیقی بخشید. این روزها مردم به سه گروه تقسیم شده اند: گروهی سخت مخالف عزاداری برای امام حسین (ع) و تجلیل از عاشورا به این شکل و با یکچنین شور و حرارتی هستند. به باورِ آنها عزاداریها، سیاهپوش کردنها، دسته بهراه انداختنها و…، یک هایوهوی نابهجاست که میتواند تا حدی تحریککننده واقع شود و دستههای عزاداری به عنوان هدفی برای دشمنان شناخته گردد و آنها بتوانند با به بیراهه کشاندنِ آن، نفاق و تفرقه در این دیار ایجاد کنند.
دستۀ دوم اما کسانی هستند سخت عاشق و سخت آشفتۀ عاشورا و محرم، از جان سرمایه گذاشته اند و سینه سپر کرده اند و بر ترسها و لرزها غلبه کرده و خواهانِ شکوهِ بیشتر بخشیدن به این عزاداریها هستند و در این راه نه از مال و نه از وقت و نه از جان دریغ میکنند.
و گروه سوم نیز کسانی هستند که نه این طرفِ قضیه برایشان فرقی دارد و نه آن طرف؛ در حقیقت اینها گروهِ بیتفاوتی هستند که فقط سیاهپوش شدن شهر، دلگرفتۀشان میسـازد و هر روز لحظهشماری میکننـد تا این بساط زودتر بهسر آید و جمع شود و بازهم آهنگهای شاد و موسیقیِ آنچنانی از هر طرف به قول خودشان، دلِ مردۀ شهر را زنده سازد. اینها نه خود را یزیدی میدانند و نه حسـینی؛ آدمهای بیتفاوتی اند که شهر آکنده شده از آنها. نه مانندِ گروه اول اند که لب به انتقاد و شکایت بگشایند و نه مانند گروه دوم، میل و رغبتی به شرکت در مراسم عزاداری حسین دارند.
خوب در این میـان باید دید که حق با کدامیک از آنها است؛ آیا میتوان به قیامی اینچنین بزرگ و حادثهیی اینچنین جهانی، تا این حد متفاوت نگاه کرد؟ بهراستی حسین بن علی(ع) برای چه قیام کرد و خود و خانوادهاش را قربانی کدام راه نمود؟ آیا حسین، مسیحی دیگر بود که برای شفاعت و تطهیر امت اسلامی، خود و خانوادهاش را قربانی کرد؟ یا نه دلیل و فلسفهیی عمیقتر و منطقی بالاتر از عقلانیت قرن بیسـتویکمی بر آن حاکم بود، بالاتر از همان منطقی که فقط حول محورِ مادیگرایی و منمحوری میچرخد. درست در یک چنین شرایطی، به جای نشستن و فکر کردن و بحث کردن و تبادل نظر و علمی نگاه کردن به عشق حسینی و مکتبی که اینچنین شور میآفریند و انگیزهها و ارادهها را تحریک میکند، صرف عزاداری کردن و سیاهپوش شدن و بر سینه کوفتن، آیا کاری جز در هاون کوبیدن است و خودفریبی؟! چهگونه میتوان عاشق حسین بود و عاشورایی، اما مانده در پسِ تمام تردیدها و خودفریبیها، لنگلنگان در کوچههای عشـق سرک کشیدن و همیشه گریختن و میدان خالی کردن را به ماندن و دردها را هموار کردن، میتواند شاخصۀ عاشقان مکتبی باشد که در این مکتب فقط درس ماندن و ایسـتادن و رزمیدن و بیدارگری میدهند؟
اما هر روز بر شاخههای این سه گروه از مردم افزوده میشود و ممکن گروههای چهارم و پنجمی هم شکل بگیرند و مانده در جهل مرکب، حتا خبر عاشورا را تکذیب کننـد و بگویند این قصهیی است که بافتهاند تا خود را تافتهیی جدا بافته بدانند!، آنگاه چه باید کرد؟ چهگونه تکتکِ این بیباوران را باید به پشت میز مباحثه کشاند و به آنها ثابت کرد که عاشورا و عظمتی این چنین بزرگ، نه افسانه که حقیقتیست غیر قابل انکار؛ این سند و این مأخد و این هم حجت! اما همۀ اینها وقتی درد را دوا میکنند که آن بختبرگشتۀ حسینناشناس، از مسجد و تکیهخانهگریزانها را بتوانی رام کرده و به پای منبر بکشانی؛ وگرنه این هنر نیست که هر سال برای کسانی روضه بخوانی و سخنرانی کنی و از حسین و فضایلِ او و خاندانش و قهرمانیهایش سخن بگویی!
برای آن از تکیهخانه و مسجدگریزها چه باید کرد؟ عاشورا را چهگونه میتوان استراتژیِ استبدادستیزی معرفی کرد که گاهی تنهاترین منطقِ کارآمد برای برونرفت از بحرانهاییست که اگر تن دادن به ذلت و بسـنده کردن به رفاهی اندک و چندروزه را برگزینیم، شاید تا ابد ذلت و خواری و عدم استقلال را برای خود رقم زنیم.
بدون شک سرنوشت هیچ ملتی تغییر نخواهد خورد مگر به اراده و به دست خودِ آن ملت. امروز باید ببینیم در جامعهیی که شیعه و سنی فقط یکی از تفاوتهاست میان هزاران تفاوتِ نگاهی، سلیقهیی و معنایی که جامعۀ ما مملو از آنها میباشد، کدام استراتژی را در نظر گیریم که بتواند عاشورا را به معنای واقعیاش با فلسفه و درک و دردِ آن تبارز دهد؟ چهگونه میتوان از حسـین و مکتبِ او بزرگداشت به عمل آورد درحالیکه هنوز خودِ ما آب به آسیاب استبداد و خودکامهگی میریزیم؟ بهحق چند درصد از دولتمردانِ ما آزادهاند و ذلتگریز؟! چند درصد از افکار عمومیِ ما حاضرند برای آزادی و استقلالِ همیشهگی و داشتن حکومتی خدایی و در عین حال دموکراتیک و مردمی، هزینه کنند و جان و مال ببازند تا فرزندانشان در فضایی آزاد و سربلند زندهگی کنند؟! آیا نباید قبول کرد که عزاداری برای حسـین (ع) این روزها بیشتر به عزا گرفتن بر خاکسترِ امیدهای برباد رفته خودمان میماند، مثل فاتحه خواندن بر جنازۀ امیدهایی که خودمان هم باور نداریم که باید برای تحققشان هزینه کنیم، مبارزه کنیم، سکوت نماییم یا راه بیتفاوتی را پیش بگیریم؟
حسـین (ع) بهحق که نه به عزای ما، که به وفایِ ما نیازمند است، و نیازِ او فقط و فقط از جنسِ عشقیست که حتا با ریخته شدنِ خون کودکِ ششماههاش بر زمین، لحظهیی منقطع نگشت و با پاشیدن خونِ فرزند معصومش به سمتِ آسمان فرمود: پروردگارا همۀ اینها آسان است، چون تو نظارهگری و همۀ اینها در حضور تو رخ میدهد… .
حال باید از هر سه گروه مردمی که در شهر مانند موریانهها و مورچههای کوکی در هم میلولند و هر کدام خود را برتر از دیگری و منطقش را کارآمـدتر از آن یکی میداند، پرسید که نفرتِ شما، عشقِ شما و یا بیتفاوتی شما، کدامیک بر منطقی مستدلتر و و پاسخگوتر اسـتوار است. وگرنه اینهمه جنجال بر آنچه که حق است و حقیقت، معنایی جز حماقتی کودکانه نمیدهد؛ زیرا حسین (ع) نه قیام کرد که اشکها را به جریان اندازد و احساسات را برای چند روزی غلیان دهد، بل قیام کرد تا به اثبات برساند که حق از همهچیز بالاتر است و به جز دوستدارانِ حق و عدالت، هیچکس را شایستهگیِ با حسین و از حسین بودن، نخواهد بود.
قیام امام حسین، قیامی جاری و ساری در تاریخِ بشریت است؛ قیامی برای غلبۀ حق و عقلانیت بر باطل و خرافهپرستی. اینکه بسیاریها نمیتوانند روحِ انسانی و کمالگرایِ این قیامِ تاریخی را بازشناسند و آن را در خدمتِ آبادیِ دین و دنیایشان بهکار بندند، گناهش به گردنِ خودشان است و لاغیر. اینکه برخیها تمامِ پیامِ پُرمهر و خردمندانۀ عاشورا را به عزاداری و سیهپوش شدن خلاصه کردهاند، نشانۀ ضعفِ بصیرت و کماستعدادیِ خودشان است و لاغیر. اینکه عدهیی جاهل و بیخبر به بهانۀ محبت حسین، خونِ خود را بر کوچهها و خیابانها میریزند و نمایشِ وحشت میآفرینند، هرگز نمیتواند دلیلی برای تعطیلیِ تجلیل از مقام و منزلتِ قیام عاشورا باشـد. قیام و شهادتِ امام حسـین و یارانش، حرکتی بر محورِ عقل و فرزانهگی بود تا راهنمایِ بشریت تا دوردستهای دور باشد و مسلماً عقلا و فرزانهگان در طولِ تاریخ از آن بهرههای لازم را گرفته و خواهند گرفت.
Comments are closed.