احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:احمد عمران/ سه شنبه 27 میزان 1395 - ۲۶ میزان ۱۳۹۵
با رفتن جنرال عبدالرشید دوستم معاون اولِ ریاستجمهوری به جنگ شمال، با آنهمه حرف و حدیثها، جوانبِ تازهیی از این درگیریهای خونین برملا میگردد. ظاهراً جنرال دوستم پس از اعلام آمادهگی برای شرکت در جنگ کندز، با موانع و مشکلتراشیهایی روبهرو شده که مقداری از آنها در رسانههای کشور بازتاب یافتند، اما بهصورتِ واقعی هرگز مشخص نشد که کیها واقعاً مانع رفتنِ او به جنگ کندز شدهاند.
جنرال دوستم پس از رسیدن به شمال کشور، مثل همیشه سخنانی گفت که به عنوان لقمههای چربِ رسانهیی شناخته میشوند. آقای دوستم گفت که برنامهیی وجود دارد تا در سال آینده، بیش از هفتهزار نیروی داعش به مناطق شمالیِ کشور منتقل شوند. این گفتهها بازتابِ وسیع و گسـترده در رسانههای کشور یافت و به نوعی هم میتوان ادعا کرد که تأییدی بود بر آنچه که از مدتها پیش به عنوان برنامۀ جنگِ شمال مطرح شده است. نمایندهگان کشورهای آسیای میانه هم که در نشست امنیتیِ هرات شرکت ورزیده بودند، چنین نگرانیهایی را در سخنرانیهایشان بازتاب دادند. بر این اساس، میتوان نتیجه گرفت که جنگ شمال یک جنگِ تصادفی نیست و در عقب آن، برنامههای کلانتری میتواند وجود داشـته باشد.
از دو سال به این طرف، واقعاً جغرافیای جنگ در افغانستان دستخوش تغییر شده و این تغییر را حالا میتوان در اوضاع ناآرام و سردرگمِ شمال کشور و بهویژه در ولایاتی چون کندز، لغمان و بدخشان شاهد بود. چه کسانی تلاش میکنند که جنگ به شمال کشور و از آنجا به دیگر کشورهای هممرز با افغانستان در آسیای میانه منتقل شود؟ چرا مأموریت انتقال جنگ به مناطق شمالی، به دوش گروهِ داعش افتاده است؟
پاسخ به این پرسشها، کارِ سادهیی نیست و نیاز به واشکافی و بررسیِ دقیقِ اوضاع و احوالِ منطقه و جهان دارد. اما در اینکه جنگ افغانستان ناشی از برنامهریزیهای بیرونی است و به صورتِ عجیبی با جنگهای خاورمیانه رابطه پیدا کرده است، نمیتوان تردید کرد. آتشی که در خاورمیانه زبانه میکشد، تأثیرهای خود را بر اوضاع منطقه بهجا گذاشته و از جمله افغانستان را در وضعیتِ بیسرنوشتی قرار داده است. همین حالا مدیران و سیاستگران کشور، تصور روشنی از آنچه که در پیرامونشان میگذرد، ندارند و یا هم اگر داشته باشند، توانایی مقابله با آنها را در خود نمیبینند.
آقای دوستم در سال گذشته وقتی به شمال کشور رفت، از برخی تبانیهای موجود در جنگهای شمال نیز پرده برداشت؛ سخنانی که در آغاز همچون بمب سـروصدا آفریدند، اما بهزودی معاون اول ریاستجمهوری از توضیح بیشتر در مورد آنها خودداری ورزید.
به نظر میرسد که جنرال دوستم به حقایقی دست یافته که هنوز نمیخواهد به صورتِ روشن در موردشان صحبت کند، و یا هم اینکه واقعاً در مورد چیستیِ این حقایق نمیتوان حکم صادر کرد.
گاهی برخی از تحلیلگران به این نتیجه میرسند که سخنانِ آقای دوستم نیز میتواند در امتداد همان پروژۀ کشاندنِ جنگ به مناطق شمال تعبیر شود و اینگونه صحبتها عمدتاً برای انحراف اذهان عمومی صورت میگیرند. این هم یک پهلوی پیچیدۀ قضایای جنگ در کشور میتواند باشد، ولی پهلوی اصلی آن، همان سخنانِ نخستینِ جنرال دوستم است که در طرح فرستادن داعش به عنوان یک پروژه به شمالِ کشور وجود دارد. در این میان، البته به نقش ریاست جمهوری افغانستان نیز باید اشارههایی صورت بگیرد.
از قراین چنین برمیآید که ریاست جمهوری کشور، آنچه را که در شمال میگذرد، زیاد جدی نمیگیرد و گاه چنین مینماید که تلاشهایی از سوی این نهاد به هدفِ سطحی کردنِ مسایل به صورتِ عمدی انجام میشود. رییس جمهوری پس از اینکه کندز در بدترین روزهایِ خود قرار داشت، اعلام کرد که موجودیت افراد ناکارآمد و بیکفایت در سطح رهبری نیروهای امنیتی در برخی مناطق کشـور و به ویژه شمال، چنین اوضاعی را رقم زده است. شاید این سخنان حقایقی را در خود نهفته داشته باشند، اما سوال اینجاست که گماشتن افراد از صلاحیتهای چه کسی است؟ آیا رییس جمهوری در گماشتن پایینترین افراد ملکی و نظامی، دخالت مستقیم ندارد؟
اشتباه است اگر باور کنیم که رییس جمهوری با فرماندهانِ نظامی در کشور آشنایی ندارد و یا مستقیماً خودش در آوردنِ آنها به این سمتها نقش نداشته است. با این تحلیل میتوان نتیجه گرفت که ریاست جمهوری در پی کتمان برخی مسایل تلاش میکند که اتفاقهای شمال را در حد اختلافهای چند تن و یا بیکفایتی چند فرمانده تقلیل دهد.
از سوی دیگر، نگرانیهای روسیه و برخی متحدانِ آن در آسیای میانه را هم نباید دستکم گرفت. روسیه از ماهها به این طرف، نسبت به وخامت اوضاع شمالِ افغانستان نگران به نظر میرسد و گاهی حتا در سخنان رهبرانِ این کشور نیز این نگرانی بازتاب یافته است. روسیه از حضور داعش در افغانستان نگرانی دارد و حتا بر اساس برخی گزارشهای تأیید ناشده، برای جلوگیری از پیشرویهای این گروه به سوی آسیای میانه، با طالبان نزدیکیهایی بههم رسانده است.
در مورد اینکه واقعاً این “نزدیکیها” چقدر هست، نمیتوان با قاطعیت حکم داد؛ ولی به نظر میرسد که روسیه بهشدت خطر داعش را جـدی گرفته است. وقتی کشوری با آنهمه ساز و برگِ نظامی و اطلاعاتی نسبت به پیشرویهای داعش نگران باشد، آن وقت وضع و حالِ ما چه خواهد بود؟
شاید رهبران افغانستان چندان به عمقِ قضایا نرسیده باشند، ولی هر تکانی که در شمال کشور به وجود میآید، میتواند پایههای قدرتِ آنها را نیز به لرزه درآورد و این چیزی نیست که بتوان با شوخی از کنارِ آن عبور کرد.
Comments are closed.