گزارشگر:دو شنبه 10 عقرب 1395 - ۰۹ عقرب ۱۳۹۵
دفتر بازرس ویژۀ امریکا برای بازسازی افغانستان یا سیگار گزارش داده که شمارِ کشتهشدهگانِ نیروهای مسلح افغانستان در سالِ جاری به ۵۵۲۳ نفر رسیده است و نیز ۹۶۶۵ نفرِ دیگر زخمی شدهاند. این گزارش در شرایطی اعلان میشود که جنگ و ناامنی در سراسرِ کشور اوج گرفته و نیروهای امنیتی هم سرگرمِ مبارزه در برابر دشمنانِ وطن اند.
با توجه به گزارش سیگار، تلفات نیروهای مسـلحِ کشور طی دو ماه گذشته ۹ درصد افزایش یافته است که مسلماً برای نهادهای امنیتیِ ما خبرِ خوبی نیست. این گزارش، زنگِ هشدارباش را برای سیاستمداران و مسولان امنیتیِ افغانسـتان به صدا درآورده است؛ زیرا ضعفِ رهبری و ناتوانیِ آنانی که در رأسِ نهادهای امنیتی کشور تکیه زده اند و نیز معاملاتِ سیاسی و فساد ادارییی که در سایۀ نفودِ رهبران و زیردستانشان رقم خورده، تأثیرش را بر میادینِ جنگ گذاشته و میگذارد.
بلند رفتنِ آمار تلفاتِ نیروهای امنیتی در شرایطی گزارش میشود که نهادهای امنیتیِ کشور در سطح بودیجه بلندترین مصرف را دارند و این یعنی: این نیروها محروم از امکانات نیستند ولی این امکانات به گونۀ درست مدیریت نمیشود.
از جانب دیگر، یک نگاهِ تاریخی به بحثِ جنگ در برابرِ طالبان نشان میدهد که میزانِ افزایش تلفاتِ نیروهای امنیتی تنها در یک سال گذشته، بیشتر از کُلِ تلفاتیست که نیروهای مقاومتِ ملیِ دولت استاد ربانی در برابر طالبان داشتهاند. این در حالیست که آنان در نبودِ امکاناتِ امروزی و شاید با پنج درصد امکاناتِ امروزی، بهتنهایی در برابر دشمنانی میرزمیدند که امروز تمامِ جهان در برابر آنان قرار گرفته است. در آن زمان، یعنی در کُلِ دوران مقاومت که شاملِ چند سال نبرد و ایستادهگی میشود، بیش از سهصد نفر در برابرِ طالبان کشته نشدند و تعداد زخمیها نیز به مراتب کمتر از آن چیزهاییست که امروز اتفاق میافتـد. اما در برابر، طالبان بیشترین تلفات را در تقابل با نیروهای مقاومت داشتند و از شدتِ تلفاتِ زیاد به ستوه آمده بودند.
اما متأسفانه دیدیم که با رویداد هجدهم سنبله و یازدهمِ سپتمبر و تغییر صفحۀ سیاسی کشور، مجاهدین زیر پوششِ برنامههایی مانند دیدیآر از صحنه کنار زده شدند و تلفات نیروهای امنیتیِ کشور سیر صعودی به خود گرفت.
مسلماً اصلیترین دلیل پایین بودنِ تلفاتِ کشور در دورۀ مقاومت، ارادۀ راسخ برای مبارزه با تروریسم و ساختار و سنجشِ درستِ نظامییی بود که قهرمان ملیِ کشور آن را سامان داده بود. در آن زمان، همه یکدل و یکصـدا در برابرِ یک دشمنِ خطرناک قرار گرفته بودند و به مددِ مدیریتِ درستِ شهید مسعود و صداقتِ فرماندهان و سربازان، در برابر یک لشکرِ بزرگِ چندملیتی میرزمیدند و حماسه میآفریدند.
اما متأسفانه امروز دیگر آن رهبری وجود ندارد و آن اخلاص و پاکیزهگی نیز رخت بسته است. اکنون نسبت به بلندترین مقامها نیز ظن و گمانِ همکاری با دشمن مطرح است و این یعنی: اوج و عمقِ فاجعه!
مسلماً نفودِ ستون پنجمِ دشمن در ساختارِ حکومت و نهادهای نظامی، بزرگترین عاملِ تلفاتِ سربازانِ کشور و عدمِ دستیابی به پیروزیِ قاطع به حساب میآید. حال آنکه در مقاومتِ دیروز، مقاومتگران همه اعتمادِ کامل به رهبریِ جنگ داشتند و مطمین بودند که هرگز با خونِ آنها معامله صورت نخواهد گرفت.
اکنون با عنایت به تجاربِ نیکِ آن دوره، میتوان حکم کرد که تنها راهِ مهارِ تلفات نیروهای خودی و مدیریتِ درستِ جنگ این است که اشخاص و افرادِ صادق و میهندوست در رأسِ نهادهای امنیتی گماشته شوند تا شاخههای نفوذیِ دشمن خشک و خنثا گردد و جبهاتِ جنگ نیز از محاصرۀ باندهای مافیایی و خیانتکار بیرون شود. تنها در این صورت است که میتوان امیـد به بازگشتِ سالم و پیروزمندانۀ سربازانِ رشیدمان از میـدانهای نبرد در شمال و جنوبِ کشور داشته باشیم.
Comments are closed.