گزارشگر:حامد علمی the_time('j F Y');?>
داکتر عبدالله عزام هنگام وقوع حادثه فرخار با انجنیر حکمتیار در داخل افغانستان بهسر میبرد، ولی بعداً به ولایت تخار رفت و زمانی که فاجعه را از نزدیک بررسی کرد، به خشم آمده و در جمعی از طرفداران و همراهانش، سیدجمال را «جمال رشدی» یعنی برادر سلمان رشدی نویسنده انگلیسی کتاب آیات شیطانی، خواند و خواهان محاکمه و مجازات وی شد.
بعد از فتوای علما، هواخواهان و افراد سیدجمال دسته دسته از وی رو گشتاندند و زمانی که شورای نظار به عملیات نظامی متوسل شد و خواست سیدجمال را دستگیر و به شریعت محول کند، هیچگونه مقاومت جدی صورت نگرفت.
«ما منتظر ماندیم که حکومت موقت چه میکند، خود حزب اسلامی چه میکند و چه عکسالعملی خواهد داشت. ما از جمال مطالبه کردیم که خود را به قانون بسپارد. طبعاً جمال خود را به قانون نسپارید. حزب اسلامی حکمتیار به عوض اینکه یک موقف درستتر و مناسبتر بگیرد، سخت از عمل جمال پشتیبانی کرد. خود حکمتیار در بیانیههای خود، عمل جمال را تایید کرد و هنوز این جانی را تشویق نمود. حکومت موقت هم نتوانست به زودی تصمیم بگیرد؛ بنابران مجبور شدیم که دست به عمل نظامی بزنیم و در ظرف یکونیم روز جنگ با سیدجمال، تمامی همدستانش که بیش از هزار میل سلاح داشتند، خلع سلاح شدند. در قدم اول جمال موفق شد که از محاصره با شش تن از اقاربش فرار کند، ولی سه روز بعد توسط مردم محل، مخفیگاه وی نشان داده شد و جمال دستگیر گردید.» (۲۵)
بالاخره سیدجمال با همدستانش به تاریخ ۲۵ اسد ۱۳۶۷ مطابق ۱۶ آگست ۱۹۸۹ به آسانی دستگیر شد و درزندان شورای نظار محبوس گردید.
باشی سعدالدین، یکی از موسفیدان دره پنجشیر، که هنگام عملیات گرفتاری سیدجمال در شمال کشور بهسر میبرد، میگوید: «قوای متشکل از مجاهدین چندین ولایت، به قصد گرفتاری و سرکوبی سیدجمال آماده و به طرف مراکز حزب اسلامی در حرکت شدند. هیچگونه مقاومت جدی صورت نگرفت. در چند موضع زمانی که مقاومت شد، به زودی سرکوب گردید و افراد سیدجمال دسته دسته تسلیم میشدند و عدهیی هم اسیر میگردیدند. احمدشاه مسعود خودش عملیات را از نزدیک تعقیب میکرد تا مجاهدین و افرادش دست به انتقامجویی، قتل و کشتار نزنند. زمانی که مراکز سیدجمال یکی بعد دیگری تسخیر میگردید، اطلاع آمد که سیدجمال با برادرش ایشان میرزا و شوهر همشیرهشان فخرالدین، فرار کردهاند. اگرچه مسعود از اول حادثه کوشیده بود تا حداعظمی کوشش به خرچ دهد که او به سوی حکومت کابل یا خارج از افغانستان فرار نکند؛ ولی سیدجمال به یکبارهگی ناپدید شد و ما گمان بردیم که به ولایت کندز، بغلان و یا بدخشان فرار کرده است. اما به زودی اهالی از موجودیت او در یک خانه به احمدشاه مسعود اطلاع دادند. مسعود باعجله خود را به نزدیکیهای مخفیگاه رسانید و حلقه محاصره را تنگتر و اقدامات شدید امنیتی را روی دست گرفت و به سیدجمال اطلاع داد که محلِ او کشف شده، باید هرچه زودتر خود را تسلیم کند. در اول سیدجمال میخواست مقاومت کند، ولی به او اطلاع داده شد که مقاومت، بیهوده و کار احمقانه است. او پرزهکاغذ کوچکی به مسعود فرستاد و از او خواست که حیاتش را تضمین کند. مسعود در پاسخ نوشت که انتقام فوری نخواهد گرفت، هرچه علما و موسفیدان فیصله کردند، قبول میکند و باید مطابق شریعت رفتار شود و خودش اقدامی نخواهد کرد. همان بود که سیدجمال و چهار تن از همراهانش از زیرزمینی یک خانه برآمده و تسلیم شدند.» (۲۶)
تیم تلویزیون بی.بی.سی و نویسنده امریکایی به نام کریگ وینتروپ نیز هنگام گرفتاری سیدجمال در شمال کشور بودند و خاکه فلم ویدیویییی را که تهیه کرده بودند، در اختیار نگارنده قرار دادند. در آن فلم حدود دوصد تن از کوماندوهای شورای نظار دیده میشد که سوار بر موترهای باربری به سوی قرارگاهها و مراکز سیدجمال حرکت کردند و پایگاههای سیدجمال بدون کدام مقاومت جدی بهدست نیروهای شورای نظار افتاد. اگرچه در چندین ناحیه آتش توپخانه به کار رفت و چنان معلوم بود که افراد حزب اسلامی نمیخواهند عکسالعمل شدید از خود نشان بدهند.
Comments are closed.