گزارشگر:یک شنبه 16 عقرب 1395 - ۱۵ عقرب ۱۳۹۵
اینکه دهها تن از بستهگانِ سربازانِ ارتش که در ولایتِ ارزگان خدمت میکنند، از مناطق مختلفِ افغانستان به کابل آمده و میگویند که عزیزانِ آنها از چهار ماه بدینسو در محاصرۀ گروه طالبان قرار دارند و از حکومت وحدت ملی میخواهند برای نجاتِ این سربازان تلاش کند؛ نشان از عمقِ بیخبری و بیبرنامهگیِ نظامیِ حکومت دارد و در عینِ حال نشان میدهد که نهادهای امنیتی کشور وظیفه و رسالتشان را به گونۀ درست انجام نمیدهند.
این مردمان در حالی به کابل آمده و خواهان شکستاندنِ محاصرۀ فرزندان و بستهگانشان شدهاند که وزارت دفاع ملی محاصرۀ نیروهایش در ولایت ارزگان را تکذیب میکند. اما حتا اگر به نظر رسد که ادعای وزارت دفاع برحق(!) است و مردمانی که اعتراض کردهاند، گزارشِ نادرست(!) میدهند، برای محکمکاری و اطمینانِ بیشتر میباید نهادهای امنیتی ما، خودشان را عیارتر سازند و فرزندانِ این سرزمین را در خطرِ محاصرۀ دشمـن قرار ندهند.
بارها اتفاق افتاده که سربازان از درونِ حلقۀ محاصره صدایشان را بلند کردهاند و مشکلات و مظلومیتشان را برملا ساختهاند. از طرف دیگر، بارها سربازانِ ما در محاصرۀ دشمنان گیر ماندهاند و اسیر شدهاند و دهها تنِ آنان نیز لادرک گشتهاند و بسیاری هم کشته شدهاند و سرهای بیتن و تنهای بیسرشان را تحویل خانوادههایشان دادهاند.
نرسیدن غذا به نیروهای امنیتی و همچنان نرسیدن امکانات به آنها طی روزها و هفتهها، کوتاهی حمایت از نیروها را در میادینِ جنگ نشان میدهد. اینکه مردم میآیند و از دولت میخواهند که برای رهاییِ عزیزانِ رزمندۀشان کاری کنند، گواهی روشن بر بیتوجهیِ نهادها و مسوولانِ دولت نسبت به مردم است، آنهم در حدی که آنان (مردم) را واداشته است صدها کیلومتر سفر کنند و خود را به مرکز حکومت برسانند تا شاید پاسخی درخور دریافت کنند.
متأسفانه وقتی وزارت دفاع ملیِ کشور میگوید که اصلاً چنین اتفاقی نیفتـاده و هیچ نیرویی در ارزگان در محاصرۀ دشمن قرار ندارد، میتوان گفت که در پایتخت نیز گوشِ شنوایی برای رسیدهگی به دادخواستِ این هموطنانِ دردمند وجود ندارد. مسلماً بغض و اندوهِ جمعشده در رخسارِ این عده و رنجِ سفرِ درازی که آنان متحمل شدهاند، از صدقِ موضوع خبر میدهد. اما از آنجا که مسوولانِ وزارت دفاع در شعباتِ گرمونرم جا خوش کردهاند، بهراحتی قادر به تشخیصِ اوضاع و رؤیتِ اندوهِ بیکرانِ خانوادههای سربازانِ به مهلکهافتـاده نیستند.
این بیخبری و بیدردی در وزارت دفاع و حکومت موجود، در قدمِ نخست ناشی از ضعف رهبری در نهادهای نظامی و امنیتیِ کشور است و در قدم دوم، معلولِ بهکار گماشته شدنِ افرادِ نالایق و بیتعهد در سمتهای مهمِ مدیریتی ـ امنیتی. یقیناً اگر افراد صادق و مدبر در این نهادها گماشته نشوند، حال و روزِ مردم بهتر از این نخواهد شد. اما برای انجامِ این کارِ مهم و تحققِ شایستهسالاری و خروج از بحران امنیتی، نخست از همه ارگ ریاست جمهوری باید به خود تکان بدهد و صدای معترضان و مظلومان را بشنود و به آن لبیک بگوید. حتا لازم است رییسجمهوری مسوولانِ خفتۀ وزارت دفاع را به دلیلِ بیخبری از این اتفاقات مجازات کند.
تا زمانی که بازپرسی و بازخواست در ادارات و ارگانهای دولتی وجود نداشته باشد، به هیچ عنوان نمیتوانیم نظم و عدالت را در ساختار حکومت بهوجود آوریم. بدون شک در محاصره ماندنِ نیروهای امنیتی در ارزگان و دیگر بخشهای کشور، ناشی از عدمِ استقرارِ فرهنگِ پاسخگویی در حکومت است. آقای غنی به عنوان سرفرمانده اعلای قوای مسلح کشور، باید خود را در این زمینه مقصـر بداند و در نحوۀ رهبریِ جنگ و مدیریتِ نیروها تجدید نظر کند. رییسجمهور عالیترین مقام در نظامِ موجود است و متعاقباً، بیشترین مسوولیت و تکلیف را باید در پیشگاهِ ملت ادا کند. اما اگر مصیبتها همینطور ادامه یابند و تلفاتِ جانی و مالی مردمِ ملکی و نظامی سیر صعودی به خود بگیرد، لقبِ سرفرماندهی اعلایِ قوای مسلح جامۀ گشادیست که بر تنِ آقای غنی بزرگی میکنــد!
Comments are closed.