گزارشگر:حمید فرهادی- ماندگار/ دو شنبه 1 قوس 1395 - ۳۰ عقرب ۱۳۹۵
سپریشدن امتحان دشوار کانکور و راهیابی جوانان افغانستان به نهادهای دانشگاهی، هموراه با دشواری و سرگردانی همراه بوده است تا دانشجویان سند به دست آورند و از با استفاده از اندختههای چهارسالۀشان هم زمینۀ کار برایشان فراهم شود و هم خدمتی به مردم کنند، اما با گذشت هرروز نهتنها که زمینۀ کار و اشتغالزایی برای افراد کمسواد و بیسواد، بل برای قشر دانشآموختۀ این کشور نیز تنگتر میشود.
هماکنون شمار زیادی از دانشآموختهگان رشتههای مختلف از دانشگاههای دولتی و خصوصی کشور در پشت درهای نهادهای دولتی و خصوصی صف کشیدهاند تا شغلی بهدست آورند و از زحمات آموزشی خود بهرهیی ببرند؛ اما درحالی که همه ساله به شمار این صف اضافه میشود، اما درها همچنان بسته و اشخاص سرگردان باقی میمانند.
علیرضا عطایی، یکی از دانشآموختهگان دانشکدۀ خبرنگاری است. او میگوید، انتظار داشت پس از ختم دانشگاه بتواند مشکلات اقتصادی خانوادهاش را حل کند، اما بعد از فراغت دچار مشکل تازهیی شده است. او میافزاید: “به دلیل اینکه واسطه نداشتم، نهادهای دولتی درخواستم را رد کردند و نهادهای خصوصی نیز به دلیل اینکه سندهای فراغتمان موقت است، بهانه میگیرند.”
این دانش آموختۀ رشتۀ خبرنگاری که اکنون مصروف فروش لبنیات است، بیان داشت: برای اینکه چرخۀ اقتصادی خانوادهام از کار نیفتد، ناگزیر شدم از دوستانم برای بازکردن این دکان پول قرض کنم.
هاشم کبیری، جوان دیگری است که اسمش به فهرست فارغ التحصیلان بیکار شهر کابل افزوده شده است. او از رشتۀ اقتصاد-تصدی دانشگاه کابل فارغ شده است. هاشم میگوید، تا به حال به بیش از پنج نهاد درخواست کار داده است، اما تنها در یک مرکز تجارتی خصوصی درخواست او قبول شده است که آن را نیز به دلیل پول ناچیز ترک گفته است. او گفت: “به هرجای که درخواست کار دادم، بیدرنگ رد شده است و دلیلش هم وجود فساد اداری و نداشتن واسطه است.”
نوید عزیزی سومین دانشآموختهیی است که در صحبت با ماندگار از نداشتن شغل شکایت دارد. او که از دانشکدۀ اقتصاد – ملی دانشگاه بلخ سند فراغت به دست آورده، میگوید: «اگر میدانستم که با ختم دورۀ آموزشی، بازهم زمینۀ شغل فراهم نمیشود، لازم نبود که دورۀ دشوار دانشجویی و دوری از خانواده (خانوادۀ وی در پروان زندگی میکند) را تحمل کنم.» این دانشآموختۀ اقتصاد نیز از وجود فساد اداری در ادارت دولتی سخن میگوید.
به نظر میرسد که کمبود زمینههای شغلی به تمامی عرصهها و رشتههای آموزشی به صورت یکسان رخنه کرده است.
خلیلالرحمن شریفی فارغالتحصیل دانشکدۀ طب معالجوی نیز از جملۀ تعداد کثیری از دانشآموختهگان از نبود کار در عرصۀ پزشکی سخن میزند. او میگوید: «با تحمل هفت سال دشواری که بازهم زمینۀ شغل فراهم نشود، مضحک است که کسی با توجه به مشکلات اقتصادی دوست بدارد که دنبال رشتۀ آموزشی برود».
خلیل الرحمن از چندین جا نام میبرد که دنبال شغل رفته است، اما با پشت سرگذرانیدن امتحان ورودی و طی مراحل، کارش به جای نرسیده است: «از جملۀ چندین مکان، یکی ریاست صحت عامۀ کابل بود… روز نخست که میخواستم برای گرفتن فورم شغل بروم، نگهبان دروازه از من پرسید که آیا واسطه داری یا نه؟ وقتی گفتم نه، لبخندی زد و گفت:خودت را سرگردان نکو برادر؛ تا واسطه نداشته باشی، دها فورم هم که بگیری، کار و باری وجود ندارد».
خلیل الرحمن که حالا میتوان به او پزشک گفت تصمیم دارد که دکان لباس فروشی لیلامی در کابل باز کند تا شاید بتواند هزینۀ مصرف زندهگی بخور نمیر را بهدست بیاورد.
فهرست جوانان دانشآموختۀ بیکار در افغانستان به علیرضا، هاشم، نوید و خلیل الرحمن خلاصه نمیشود؛ همه ساله از میان هزاران جوانی که از دانشگاهها فارغ میشوند، شمار محدودی استند که یا به واسطۀ وابستهگیهای قومی، سمتی، یا با پرداخت پول و رشوه و به یا – به ندرت – با خوششانی میتوانند در ارگانهای دولتی به کار مشغول شوند، بقیه همه چشم دوختهاند به سرنوشتی که روشن نیست.
نگرانی جدی دانشجویانِ در آستانۀ فراغت
بیکاری و نبود اشتغالزایی به ویژه برای قشر آموزش کرده نه تنها که فارغاالتحصیلان را به ستوه آورده، بل در سویی دیگر، دانشجویانِ در آستانۀ فراغت را نیز به شدت نگران کرده است. این دانشجویان میگویند برای فراغت از دانشگاه و صاحب کار شدن بی قرار استند، اما با ختم دورۀ آموزشی آنان نیز اگر جریان همین باشد که هست و آنان نیز به فهرست بیکاران جامعه افزوده شوند، دیگر هیچ امیدی از حکومت و دولت نخواهند داشت.
عصمت رسولی یکی از دانشجویانی که در آستانۀ فراغت قرار دارد، میگوید: «پستهای کاری در ادارات دولتی بیشتر به یک لوژ خانوادهگی میماند و کار به اساس ضوابط نه روابط سپرده میشود و این میتواند تأثیرات منفی فروانی را برای جوانان به دنبال داشته باشد که با درجات عالی و تخصص بسیار خوب از رشتهها فارغ میشوند، اما بنابر نداشتن روابط صاحب شغل نمیشوند».
عزیز نیکیار، یکی دیگری از دانشجویان در آستانۀ فراغت است که موجودیت فساد، قومگرایی و سیاستهای قومی و سمتی از جمله پدیدههای میداند که روند اشتغالزایی سپردن کار به اهل کار را کند کرده است.
در همین حال، با مطرح شدن نبود زمینۀ شغلی برای دانشآموختگان، کارشناسان از نبود پلان درست آموزشی و کاری حکومت انتقاد میکنند.
علی کاوه، استاد دانشگاه هرات میگوید: در پیوند به اینکه چقدر نیروی آموزش دیده مشخصاً از چه رشتههای وارد بازار کار میشود و به تناسب آن چگونه زمینه کاری را برای شان ایجاد کند، برنامۀ مشخصی از سوی دولت وجود ندارد.
آقای کاوه میافزاید: « نه تنها ایجاد نشدن زمینۀ اشتغالزایی، نکتۀ دیگر این است که رابطۀ مستقیمی بین بازار کار و نیروی آموزش کرده وجود ندارد که این مشکل بیشتر به وزارت تحصیلات عالی بر میگردد که نیروی آموزشی متناسب به بازار کار تولید نمیشود».
نبود نظام شایستهسالاری و مشخص نبودن حوزۀ کاری در افغانستان نیز از بحثهای است که این استاد دانشگاه هرات به آن اشاره میکند. او همچنان میافزاید: «در بعضی از ارگانهای دولتی هرچند زمینۀ کار مساعد است، اما نیروی کار واجد شرایط آن وجود ندارد. به طور مثال در دانشگاهها صدها بست به اعلان میرود، اما چون اکثر دانشآموختهگان کارشناسی ارشد ندارند، نمیتوانند صاحب کار شوند. که دولت در این قبال نیز مسوولیت دارد تا زمینۀ ایجاد زمینۀ آموزشی حداقل تا مقطع کارشناسی ارشد را برای جوانان فراهم سازد».
با توجه به وضعیت موجود بیکاری، آقای کاوه این باور است که نبود کار به ویژه برای قشر آموزش کرده، بحران خطرناکی را به دنبال دارد:
« افزایش بیکاری به خصوص یأس و نومیدی که از آموزش و به کار نیامدن آموزش دورۀ لیسانس برای وارد شدن به حوزۀ کار، انگیزۀ آموزشی در بعضی افراد را کم میکند و همچنان سبب فقر و گسترش انحرافات و افراط گرایی و نابسمانیهای دیگری خواهد شد».
کمبود اشتغالزایی و زمینۀ کار برای افراد که دارای سند کارشناسی استند در حالی مطرح میشود که سال گذشته سیلی از جوانان به این دلیل دل به سواحل کشورهای اروپایی زدند و راه مهاجرت را پیش گرفتند، بخش زیادی از این جوانان نیز شاید به دلیل اینکه موفق نشدند به کشورهای اروپایی مهاجرت کنند، معتاد به مواد مخدر شدند و حتا شمار دیگری به صفوف گروههای مخالف دولت میپیوندند. دیده شود که بحران بیکاری دانشآموختهگان این کشور را به کجا خواهد کشید.
Comments are closed.