گزارشگر:چهار شنبه 3 قوس 1395 - ۰۲ قوس ۱۳۹۵
واقعۀ دردناک و جانگدازِ روز دوشنبه در مسجد و مدرسۀ باقرالعلوم، نگرانیهای تازهیی را به بار آورده است. در این حملۀ انتحاری که در میان عزادارانِ حسینی انجام شد، نزدیک به سی تن کشته و حدود هفتاد تنِ دیگر مجروح شدند. اما تأثیرات روانیِ این جنایت بدون شک بیشتر از آن چیزیست که حالا میتوان از آن سخن گفت. مسوولیتِ این حمله را گروه داعش پذیرفته و حداقل حالا مشخص است که کدام گروه جنایتی به این هولناکی را صورت داده است.
در آغاز این نوشته وقتی گفتم این واقعه نگرانیهای تازهیی را به وجود آورده، منظور این بود که این جنایت را میتوان از زوایای دیگری نیز بازخوانی کرد. یکی از این زوایا، دیدگاههایی است که در فضای مجازی در این خصوص ابراز میشوند. یکی از کاربرانِ فیسبوک که اتفاقاً از سیاستمدارانِ معروفِ کشور هم هست، در مورد واقعۀ مسجد باقرالعلوم گفته که سرنخهای آن را باید در عربستان سعودی جست؛ زیرا این کشور نیاز به جنگِ نیابتی با ایران دارد.
یکی از سخنگویان ریاست جمهوری، با نگاه انتقادی به نوشتههای شماری از کاربران فضای مجازی گفته است که دشمنان در حال تدارکِ جنگهای فرقهیی و مذهبی در کشور اند و برخیها در خارج از افغانستان، آگاهانه و یا ناآگاهانه بر این آتش هیزم میریزند.
فرد دیگری نوشته است که شواهدی در اختیار دارد که نشان میدهند در این جنایت “برخی سنیها” دست دارند.
مسلماً از فضای مجازی نمیتوان انتظاری بیش از این داشت. وقتی جنایتی به آن هولناکی اتفاق میافتد، بدون شک کاربران فضای مجازی با توجه به احساسات و بضاعت فکری و اندیشهیی خود، نسبت به آن واکنش نشان میدهند. حالا بیایید این واقعه را از دیدی دیگر دنبال کنیم؛ اگر مسوولیتِ این حمله را گروهی میپذیرفت که هیچ هویتِ مذهبی و دینییی نمیداشت، آیا بازهم با همین برداشتها نسبت به آن واکنش نشان داده میشد؟
مطرح کردنِ این پرسش در این مجال، دفاع از عقاید دینی و یا غیردینیِ گروهها و افراد نیست، بل توجه به و واقعهیی است که رخ داده و ما به عنوان انسانهای گوشت و خوندار در برابرِ آن بهتزده باقی مانده ایم. این نکته را به این دلیل مطرح کردم که ما به عنوان انسانهایی که رنج میبریم و دستخوش ناملایماتِ روزگاریم، چه واکنشی میتوانیم در برابر جنایاتی که علیه ما صورت میگیرد، داشته باشیم.
پس از جنگ جهانی دوم که در آن جنایاتِ هولناک صورت گرفت، عدهیی از دانشمندان و پژوهشگرانِ عرصههای متفاوتِ علوم اجتماعی کارزارهای بزرگِ تحقیقی و پژوهشی را در خصوص عوامل جنایت و بهویژه جنایتهای سازمانیافته بهراه انداختند. هدفِ این عده، این نبود که عملاً به دنبال ریشههای جنگ بگردند و یا مشخص کنند که چرا انسانها مجبور میشوند با یکدیگر بجنگند، بل هدفشان این بود که چه عواملی سبب میشوند که انسانها علیه هم دست به جنایت بزنند و بدون اینکه یکدیگر را بشناسند، اقدام به کشتن یکدیگر کنند. برخی از این پژوهشگران به این نتیجه رسیده اند که افکار و اندیشههایی در تاریخ بوده اند که راه به سوی جنایت باز کرده اند. به گفتۀ این اندیشمندان، کسانی آمدهاند و با استفاده از قدرت فکر، جنایت را توجیه کرده اند.
جنایت وقتی به صورتِ سیستماتیک رخ میدهد، تنها کنش بیولوژیکی برای صیانتِ بقا نیست، بل به دنبال هدفهای دیگری سازماندهی میشود. در جنگ جهانی دوم، انسانها به دلیل آسیبهایی که از جنگ دیدند، جوانب اخلاقیِ آن را واکاوی کردند و به عبارتی، تلاش ورزیدند که اخلاق و تاریخ را با هم مرور کنند.
جنایت در همه حال جنایت است و به گفتۀ معروف پدر دنیس گراتی که در نامهیی دربارۀ جنگ خلیج فارس به یکی از روزنامهها مینویسد: «استفاده از سلاح کشتار جمعی، جنایت علیه خداوند و انسان است، و حتا اگر برای انتقامجویی یا هدفی باشد که به لحاظ اخلاقی توجیهپذیر است، باز جنایت است. ارتکاب شری که شاید به خیر بینجامد نیز ممنوع است. انسانها به هیچ صورت مجاز نیستند که به هیچ بهانهیی دست به جنایت بزنند.»
آنچه را هم که گروههای تروریستی زیر هر نام و عنوانی علیه هر فرقه، تبار و یا قومی مرتکب میشوند، به هیچ صورت نمیتوان توجیه کرد، همانگونه که جنایات استالین و هیتلر در قرن بیست قابل توجیه نیستند. نباید جنایاتی به این هولناکی را به اقدامِ یک گروه علیه گروه و یا افرادی دیگر فروکاست. در واقعۀ مسجد باقرالعلوم، جنایتی به وسعتِ بشریت رخ داده است، چه قربانیانِ آن شیعه باشند، چه سنی و چه اصلاً با هیچ یک از فرقهها و گروههای دینی و مذهبی رابطهیی نداشته باشند.
محدود کردن جنایت به جنایت علیه فلان و بهمان قوم و مذهب و یا برنامهریزی برای ایجاد جنگهای مذهبی، فرو کاستنِ جنایت به عوامل و انگیزههای دیگری است که چهرۀ سادیسمی و منفور آن را میتواند تا حدی پنهان کنـد.
Comments are closed.