گزارشگر:علیرضا انصاری/ یک شنبه 7 قوس 1395 - ۰۶ قوس ۱۳۹۵
رنسانس، یکی از دورانهای مهم تاریخ اروپا است، که در آن تغییرات و دگرگونی ریشهدار در بسیاری از اندیشهها و دیدگاههای رایج آن دوران رخ داد و باعث ایجاد نوعی تحول در فرهنگ و باورهای عمومی مردم گردید.
رنسانس و اندیشه و تفکرات رایج در آن، بسیار پیچیده و بغرنج است.
این مفهوم معمولاً برای نشان دادن جنبشی فرهنگی به کار برده میشود که در ایتالیا و در اواسط قرن چهاردهم میلادی رخ داد و سپس به دیگر کشورهای اروپایی نیز انتقال یافت.
اگرچه واژۀ رنسانس در بیشترینه نوشتهها و آثار نویسندهگان به کار برده میشود، اما چالشهای بسیاری برای مفهوم و کاربرد آن وجود دارد. گاهی این چالش به حدی است که حتا مورخان نیز از استناد به حوادث عینی تاریخی منحرف میشوند.
بخشی از این چالش مربوط به آغاز این جنبش است. در بین مورخان، اختلافنظر فاحشی در خصوص آغاز این جنبش فکری و اجتماعی وجود دارد. همین اختلاف نظر باعث پیدایش نظریات متفاوت نسبت به رنسانس شده است.
برخی از نویسندهگان، آغاز رنسانس را قرنهای دوازده و سیزده میلادی میدانند و برخی دوران قرون وسطا را تا قرن هفدهم عصر رنسانس مینامند.
عدهیی نیز معتقد اند که رنسانس از زمان سقوط قسطنطنیه، در سال ۱۴۵۳ میلادی آغاز شده است و دیگرانی نیز هستند که آغاز رنسانس را سال ۱۴۵۱ میلادی، یعنی زمان چاپ و انتشار کتابهای متعددی میدانند که در مدت زمانی کمتر از پنجاه سال فراگیر شد.
به این ترتیب، میتوان سیری از نظریات متفاوت مربوط به آغاز رنسانس برشمرد.
شاید این اختلاف نظرها از تفاوت معنا و مفهومی باشد که این مورخان و نویسندهگان برای رنسانس قایل شده اند. آیا رنسانس تولد «انسان مدرن» و آغاز «فردگرایی» است؟ آیا باید به وجود آمدن علوم تجربی و توجه زیاد به طبیعت را آغاز رنسانس دانست؟ آیا رنسانس از زمان بازگشت به ادبیات کلاسیک یونان آغاز شده است؟ با این حال، میتوان برای پاسخ دادن به این پرسشها به اعتقاد و نظرات خود مردم ایتالیا رجوع کرد.
مردم ایتالیا نیمۀ دوم قرن سیزدهم و نیمۀ اول قرن چهاردهم را عصر لاریناسشیتا (La Rinascita) یعنی «تولد نو» مینامند؛ زیرا در نظرشان فرهنگ باستانی و کلاسیک روم پس از هزار سال استیلای بربریت، در آن دوران زندهگی را از سر گرفته بود.
این اصطلاح را نخستین بار «وازاری»، (vasari) در سال ۱۵۵۰ میلادی در «زندهگی بهترین معماران و نقاشان و مجسمهسازان ایتالیایی» به کار برد. مفهوم رنسانس، برای اولین بار، در دایرهالمعارف فرانسه، به معنی دورانی (قرنهای ۱۴، ۱۵ و ۱۶ میلادی) به کار برده شد که در آن هنر و ادبیات شکوفا گشت.
برداشتهای متفاوت از معنا و مفهوم رنسانس، زمان آغاز آن را نیز تغییر میدهد.
با این حال، رنسانس در برگیرندۀ نوعی بیاعتباری فرهنگی است که اکثر مورخان برای دوران پیش از آن، یعنی دوران قرون وسطا، میدانند.
شکی نیست که اندیشۀ تولد دوبارۀ ادبیات و هنر در این دوره ریشه دارد و پترارک، انسانگرا، شاعر و محقق قرن چهاردهم ایتالیا یکی از بنیانگذاران این اندیشه است.
وی امیدوار بود در زمان خود بیداری فرهنگ را ببیند. ارنست رنان، منتقد، زبانشناس و مورخ فرانسوی قرن نوزدهم، پترارک را به عنوان «نخستین انسان مدرن» معرفی میکند.
به عقیدۀ برخی از محققان، پترارک سزاوار آن است که پیشرو و بنیانگذار اومانیسم به شمار آید. زیرا او با قلم خود به مسایل و مبحث مربوط به آن پرداخته و پدر رنسانس است.
برخی از نویسندهگان بعد از او اذعان داشته اند که این بیداری را در زمان خود دیده اند. زبان لاتینی زبانی بود که انسانهای فرهیخته و بافرهنگ این دوره، برای بیان اندیشهها و تفکرات خود از آن استفاده میکردند؛ اما با این حال، هیچ مفهوم یا عبارت لاتینی برای نامگذاری این دورۀ فرهنگی به کار برده نشده است.
Comments are closed.