حاشیه‌های بلندتر از متنِ نشست کشورهای قلب آسیا

گزارشگر:احمـــد عمران/ چهار شنبه 17 قوس 1395 - ۱۶ قوس ۱۳۹۵

نشست کشورهای قلب آسیا این‌بار در امرتسرِ هند بیشتر از این‌که متنِ آن قابل توجه باشد، حاشیه‌های آن توجه‌برانگیز و جنجالی است. در این نشست که روز دوشنبۀ همین هفته به کارِ خود در هنـد پایان داد، نرندرا مودی نخست‌وزیر هند و اشرف‌غنی رییس‌جمهوری افغانستان، مسایلی را در mandegar-3سخنرانی‌هایِ خود مطرح کردند که با واکنشِ توام با عصبانیتِ پاکستان روبه‌رو شد.
مودی و غنی بدون نام گرفتن از کشور خاصی، از کشورهای منطقه خواستند که به خشونت و افراط‌گرایی در کشورهای‌شان پایان دهند. این سخنان بدون تردید یک مخاطب داشت و آن کشورِ پاکستان بود که به نماینده‌گی از آن، سرتاج عزیز مشاور امنیتِ ملی و روابط بین‌المللیِ نخست‌وزیر پاکستان در این نشست شرکت داشت.
در همین حال، آقای غنی در سخنانِ خود ضمن سپاس‌گزاری از تعهد کمکِ ۵۰۰ میلیون دالری کشور پاکستان در بازسازی افغانستان گفت که این کمک سخاوتمندانه است، ولی بهتر است که در راه مبارزه با تروریسم و خشونت‌طلبی هزینه شود؛ چون افغانستان بدون صلح نمی‌تواند به بازسازی و عمران برسـد.
رد چنین کمکی که برای نخستین‌بار صورت گرفت، بدون تردید می‌تواند برای پاکستان سنگین تمام شود. سرتاج عزیز مشاور امنیت ملی پاکستان در واکنش به این سخنان گفت که: “ما نیز درک می‌کنیم که اشرف‌غنی (رییس جمهور افغانستان) این سخنان را در خاک دشمنِ پاکستان بیان کرده است. واضح است که او در تلاش بود آن‌چه را بیان کند که آن‌ها ترجیح می‌دهند بشنوند.”
نوع واکنش پاکستان نشان می‌دهد که سخنان آقای غنی برای پاکستانی‌ها غیرمنتظره و حیرت‌آور بوده است. آن‌ها حداقل انتظار نداشتند که با چنین برخوردی از سوی کشور همسایۀ خود روبه‌رو شوند.
سخنان آقای غنی در داخل کشور با واکنش‌های متفاوتی روبه‌رو شده است. عده‌یی این سخنان را از سرِ ناگزیری عنوان کرده و از آن استقبال کرده‌اند. برخی‌ها نیز ابراز نگرانی کرده‌اند که چنین سخنانی می‌تواند بر تیره‌گی روابط میان دو کشور بیفزاید و سبب شود که پاکستانی‌ها جری‌تر از گذشته دست به مداخله در امور افغانستان بزنند. اما برخی دیگر که با رویکردی تحلیلی به این گفته‌ها نگاه کرده‌اند، گفته‌اند که برندۀ نشست قلب آسیا، نرندرا مودی نخست‌وزیر هند بود که توانست افکار منطقه‌یی را علیه دشمنِ دیرینه‌اش بسیج کند.
به هر حال، چه نگاه مثبت به سخنانِ آقای غنی داشته باشیم و چه نگاه منفی، این سخنان در نوع خود کم‌نظیر بوده و بدون شک می‌توانند پیامدهای خاصی را به دنبال داشته باشند. در این جای شک نیست که پس از این، پاکستان با افزایش حمایت‌های خود از گروه‌های تروریستی، تلاش خواهد کرد که نشان دهد اقدام‌های به‌ظاهر دیپلوماتیکِ افغانستان به ضررِ این کشور خواهد بود. این می‌تواند یک روی سکه باشد، ولی روی دیگرِ سکه این است که اگر چنین سخنانی گفته نمی‌شد، چه بدیلِ دیگری برای آن‌ها وجود داشت؟ آیا با سیاستِ مماشت و به‌ظاهر نرم‌جویانه می‌شود که در سیاست‌های هژمونیستی پاکستان دگرگونی ایجاد کرد و این کشور را واداشت که با صداقت و آینده‌نگری در مبارزه با تروریسم به صورتِ جدی برخورد کند؟
تجربۀ همین سال‌های گذشته به‌خوبی نشان داده که سیاست‌های نرم‌جویانه در برابر پاکستان به جایی نرسیده‌اند. دولت فعلی و پیشین، به اندازۀ کافی تلاش به خرچ دادند که روابط خوبِ خود را با پاکستان حفظ کنند و با وجود جنجال‌هایی که هرازگاه خلق می‌شد، نگذارند که دو طرف در برابرِ هم قرار گیرند. اما این سیاست به افزایش دامنۀ تنـدروی و خشونت در افغانستان انجامید.
پاکستانی‌ها عملاً در جنگِ افغانستان مشارکت دارند و هدف‌هایی را دنبال می‌کنند که به هیچ صورت در آن‌ها افغانستان به عنوان کشوری مسـتقل و دارای حاکمیت به رسمیت شناخته نمی‌شود. مقام‌های پاکستانی گاهی از روی ناچاری می‌گویند که افغانستان و پاکستان دو کشور همسایه‌اند که هرگز به منافع یکدیگر ضرر نمی‌رسانند، ولی در واقعیت چنین چیزی نه دیده شده و نه هم در استراتژی‌های کلانِ پاکستانی‌ها لحاظ شده است.
شاید گفته‌های آقای غنی، مقداری تند بوده باشد و یا بیشترین بهره‌برداری را از آن‌ها هنـدی‌ها کرده باشند، ولی این‌هم درست است که روزی باید چنین سخنانی و حتا تندتر از آن‌ها مطرح می‌شدند. برخی‌ها باور دارند که مقام‌های دولت افغانستان به جای سخنان تند و تیز، راهکارهایی را جست‌وجو کنند که به تنش‌های دایمی میان دو کشور پایان دهد. آن‌ها به نقاط اختلافی میان دو کشور اشاره می‌کنند که به باورشان باعث تیره‌گی روابط میانِ دو کشور شده است.
این گفته‌ها بدون شک در جایِ خود متین و قابل درک اند و باید روزی به این مسایلِ حیاتی میان دو کشور پرداخته شود؛ اما در حال حاضر و قبل از آن‌ها، افغانستان نیاز دارد که بتواند بر مشکلاتِ خود غلبه کند و حداقل از جنگی که با آن درگیر هست و به‌شدت در آن قربانی می‌دهد، رهایی یابد. در بحبوحۀ جنگ و فشارهای نظامی، هرگونه بحث‌های جانبیِ دیگر بر سرِ مسایل مرزی و یا اختلافاتی از این دست، به نتیجه نمی‌رسند و چنین تصوری را به وجود می‌آورند که سیاست فشار و تهدید باعث شده که یک طرف به باج‌دهی بپردازد و این چیزی نیست که دولت افغانستان در هیچ زمانی بتواند به آن تن دردهد.
مشکلات سیاسی میان دو کشور باید به صورتِ شفاف، عادلانه و کاملاً به دور از فشارهای نظامی، بر سرِ میز مذاکره و گفت‌وگو حل شود و این درست‌ترین راه‌حل بوده می‌تواند.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.