گزارشگر:محمداکرام اندیشمند/ شنبه 4 جدی 1395 - ۰۳ جدی ۱۳۹۵
حفیظالله بارکزی فرزند عبیدالله بارکزی وکیل ولایت اُرزگان در شورای ملی، یکی از قربانیانِ حملۀ طالبان بر منزل میرولی وکیل هلمند در شورا بود. این حمله در روز اول جدیِ ۱۳۹۵ در شهر کابل صورت گرفت و طالبان بهصراحت مسوولیتِ آن را به دوش گرفتند. این حمله و قتلِ حفیظالله بارکزی و کشتار کودکان و زنانِ خانواده از سوی گروه تروریست و وحشیِ طالبان، یک جنایتِ هولناک و سبوعانه بود. اما حفیظالله بارکزی در زمان حیاتِ خود، به عنوان یک جوان تحصیلیافتۀ پشتون و حتا فرزند عضو برحالِ قوۀ مقننۀ دولت افغانستان، به طالبان و ملاعمر رهبریِ طالبان حرمت و ارادت داشت و خواستار دفن شاندارِ جسد ملاعمر رهبر متوفی طالبان به عنوان “امیرالمومنین المجاهد فی سبیل الله” شده بود. این در حالی است که پشتونها و جامعۀ پشتون در افغانستان و حتا در پاکستان، قربانی اصلی و اولیِ جنایات و تروریسمِ طالبان هستند.
بدون تردید پشتونها و جامعۀ پشتون در افغانستان و پاکستان طالب نیستند، اما اکثریتِ نیروهای طالبان، افغانی و تروریستان طالبِ داخلی که حملاتی انتحاری شبیه حمله بر خانۀ وکیل هلمند را انجام میدهند، متعلق به جامعۀ روستایی و قبایلِ پشتون اند. و در این نیز شکی نیست که شماری از نیروهای طالبانِ داخلی از لحاظ قومی، تاجک و ازبک هستند و به جامعۀ قومیِ تاجک و ازبکِ افغانستان تعلق دارند. نکتۀ قابل تأسف و تأمل اما به دیدگاه و افکار شماری از تحصیلیافتهگان و روشنفکرانِ جامعۀ پشتون مانند دیدگاه مرحوم حفیظالله بارکزی در مورد طالبان برمیگردد. آنها درحالی به طالبان اشتیاق و علاقهمندیِ زایدالوصفی نشان میدهند که پشتونها و جامعۀ پشتونِ افغانستان از قربانیان اصلیِ جنایتگریهایِ طالبان و افکار طالبانی هستند.
تروریستان طالب در ولایات جنوب پشتوننشین، در تمام سالهای جنگ و جنایت خود، زنان تحصیلیافته و باسوادِ پشتون را ترور کردند. آخرین کُشتار زنانِ باسواد و تحصیلیافتۀ پشتون، همین چند روز قبل در قندهار رخ داد که طالبان پنج مأمور زنِ میدان هوایی قندهار را تیرباران کردند. طالبان از همان آغاز ظهور خود، یعنی بیست و سه سال پیش، مکتبها را در ولایات جنوب و در میان مناطق روستایی جامعۀ پشتون بر روی دختران، زنان و حتا پسرانِ پشتون بستند. وقتی این خبر که در سال گذشته (۱۳۹۴ خورشیدی) حتا یک نفر از دختران و زنانِ ولایت پکتیکا و ارزگان وارد امتحان کانکور برای شمولیت در پوهنتون یا دانشگاه نشدند و از ولایات پکتیا، خوست، زابل، قندهار، کنر، لغمان، لوگر، میدان وردک و هلمند کمتر از صد تن دختر شامل دانشگاه گردیدند، مورد توجه قرار داده شود؛ عمقِ این قربانی فاجعهبارِ جامعۀ پشتون از جنگ و حضور طالبان آشکار میشود.
تروریستان طالب در تمام سالهای ظهور و حضور خود، کوشیدند که فرهنگِ سربریدن و ذبحِ گوسفندوارِ آدمها را به نام جهاد و در واقع به عنوان فرهنگ توحش و عملِ غیرانسانی و غیراخلاقی میان پشتونها در دو سوی مرز افغانستان و پاکستان ترویج کنند و حتا سربریدنِ انسان را با شمشیری که به دستِ پسر کوچک و نابالغ پشتون گذاشتند، در معرض دید عمومی قرار دادند.
طالبان یک گروه تروریستی تکفیرگرا، ظالم، وحشی، ضد مدنیت و مخالفِ تمامِ حقوق مدنی و اجتماعی هستند. گروههای تروریستی و از جمله طالبان، قبل از آنکه معرف هویتِ قومی باشند و از منافع قومی و ملی نمایندهگی کنند، تروریست و جنایتکار هستند. اگر بیشترین نیروهای تروریستیِ گروه طالبان افغانستان از لحاظ قومی، پشتون باشند، اما به عنوان یک گروه تروریست به هیچگونه منافع و مصالحِ پشتونها، نه در افغانستان و نه در پاکستان، ارزش و اهمیتی قایل نیستند. گروه طالبان قبل از آنکه از قوم پشتون و جامعۀ پشتون نمایندهگی کند و مدافع منافع و مصلحتهای آنها باشد، یک گروه جنایتکارِ تروریستی و متعلق به تروریسم منطقه و جهان و مدافع اهداف و منافع سازمانهای استخباراتی بهخصوص سازمان استخبارات نظامی پاکستان(ISI) میباشد.
اما پرسش اصلی اینجاست که چرا با اینهمه حقایق آشکار و مسلم، جوانان تحصیلیافته و اهل سوادِ پشتون همچون حفیظالله بارکزی، درحالی با شیفتهگی و تأیید به سوی طالبان نگاه میکنند که خودشان و مردمشان قربانیان اصلیِ وحشت و جنایتِ طالبان هستند؟ آیا روشنفکران و تحصیلیافتهگانِ هوادار و شیفتۀ طالبان در درونِ دولت و در جوامع شهری و محیط تعلیم و تحصیل و در شبکههای اجتماعی حاضر خواهند شد که رسالت و نقشِ خود را در نجاتِ خود و مردمِ خود از افکار طالبانی و جنایاتِ طالبان ایفا کنند؟
Comments are closed.