گزارشگر:نظری پریانی/ چهارشنبه 8 جدی 1395 - ۰۷ جدی ۱۳۹۵
روز گذشته (سه شنبه، هفت جدی ۱۳۹۵) روسیه، چین و پاکستان نشست سهجانبهیی را زیر نام گفتوگو در مورد راههای صلح و ثبات در افغانستان و تلاشهای مبارزه با تروریسم در مسکو برگزار کردند. آنگونه که گفته شد، این سومین دور نشست این”گروه کاری سه جانبه در مورد افغانستان” است که دو نشست قبلی در پکن و اسلامآباد برگزار شده بود. اما افغانستان در هیچ یک از نشستها اشرکت نداشت و به همین دلیل بر نشست سوم معترض بوده است.
اگرچه نشست دیروزی در مسکو، ظاهراً به هدف همکاریها برای ایجاد ثبات در افغانستان برگزار شده است اما با توجه به قراینی که وجود دارد دیده میشود که این نشست بیشتر به هدف نزدیک شدن سه قدرت در منطقه از جمله پاکستان و روسیه است. در عین حال هرسه کشور ضمن ایجاد یک دیدگاه مشترک روی برخی مسایل، در پی گم شدۀ خویش اند.
اما قضیه از آنجا حساس میشود که بعد از رویارویی روسها با امریکاییها در خاور میانه، تلاشهای روسیه برای تامین رابطه با طالبان به عنوان دشمنان امریکا شدت گرفت؛ چنانیکه برخی تغییرات در سطح تمایلات کشورهای منطقه ناشی از وضعیت خارور میانه به خصوص سوریه اتفاق افتاده است.
اما هنوز معلوم نیست که روسیه در پی چه دستآوردی در برایند این تلاشهاست و آیا به راستی میخواهد از طالبان به عنوان یک ابزار در بازیهای استخباراتی استفاده کند؛ چنانی که در دوبار سقوط شهر کندز در مدت یک سال به دست طالبان، تحلیلهایی وجود داشت که گویا در پشت سقوط آن شهر، روسها قرار داشته باشند. اگرچه امریکاییها در این مورد چیزی نگفتند. اما یکبار پیش از سقوط دوم شهر کندز، والی کندز در یک نشست خبری با حضور مقامات امنیتی و مشاور امنیت ملی کشور و نمایندۀ ناتو، گفت که طالبان قندوز پای شان را به سوی آسیای میانه دراز کردند و با روسها رابطه دارند.
اما در عین حال، این تحلیل هم وجود دارد که روسها نمیخواهند همسایهگی خودشان و گلوگاه آسیای میانه را دستخوش رویدادهایی کنند که برای شان مفید نیست.
در کنار منطق هر دو تحلیل، یکی از زاویههای پنهان برای تشخیص عیار رابطه طالبان با روسیه این است که پاکستان میخواهد روسیه را در یک بازی تازه دور بزند و این بار با یک تیر دو هدف مشخص را نشانه بگیرد. پاکستانیها نشان دادهاند که در انجام دییلوماسی برای تطبیق اهداف شان موفقاند و با توجه به ابزارهای منحصرانهیی که برای تطبیق سیاست خارجی دارند، میتوانند فعالتر عمل کنند و از چند زاویه و مسیر به هدف نزدیک شوند.
شکی نیست که کنشهای پاکستان در منطقه بر بنیاد همان سیاست از قبل تهیه شدۀ حفظ عمق استراتیژیک است و در کنار آن میخواهد با گذشتن از روی افغانستان به آسیای میانه برسد و با پخش استیلاء سیاسی اش در منطقه، به آنچه که انتظار دارد دست یابد.
در پانزدهسال پسین، لابیگریهای پاکستانیها در منطقه و نیز سیاستی که حامدکرزی در پیش داشت، منجر به تغییر ذهنیت برخی سیاستمداران روسی در برابر پاکستان و طالبان شد. چنانی که روسها سرانجام باور پیدا کردهاند که تنها روش موثر مبارزه با مواد مخدر، روشیاست که طالبان در دوران امارت شان روی دست داشتند. این نکته را برخی مقامات روسی، بارها در نشستهای رسمی با مهمانان افغانستانی شان مطرح کردند و یک بار خودم در مسکو در جمعی از چهرههای رسانهیی کشورمان، شاهد این اتفاق و مثال زدن بودهام.
این در حالیاست که قطع یک سالۀ کشت مواد مخدر در دوران طالبان، شامل تاکتیکهای مافیای مواد مخدر برای بلند رفتن نرخ مواد مخدر در سطح جهان و ایجاد افزایش تقاضا بود که اسامه بن لادن آن را آن زمان عملی کرده بود.
به هر صورت، تاثیرپذیری دستگاه دیپلوماسی روسیه، از وسوسههای لابیهای حامی طالبان در پاکستان و افغانستان چنان سیراب شده است که آن کشور حالا طالبان را به عنوان یک متغیر در مناسبات منطقهیی میشناسد و روی آن سرمایهگذاری کرده است. این، در واقع نتیجۀ تلاشهایی است که پاکستان و حلقههای پیگیر و حامی منافع آن کشور در افغانستان، از درون دولت افغانستان در پانزده سال پسین انجام داد. حالا بر فرض صحت عمیق بودن رابطه مسکو با طالبان، به نظر میرسد که تلاشهای دیرینۀ پاکستان به هر وسیلهیی بر دستگاه دیپلوماسی روسیه، در شرایطی که پاکستان و طالبان در افغانستان و جهان محکوم شده اند، به خوبی تاثیرگذار بوده است. در این صورت، تا اینجای کار، موفقیت سیاستمداران پاکستانی است که در امتداد پیگیری همان راهبرد مشخص تغییر ناپذیر خودشان با لطایفالحیل به پیش میروند و اگر روسیه این تلاشها را تا حد به رسمیت شناختن طالبان به پیش ببرد و سعی کند که توسط این گروه در برابر داعش در افغانستان بایستد، در واقع تلاشهای چندین سالۀ پاکستان را در یک چشم به هم زدن به کرسی مینشاند و در واقع خود را همسنگ پاکستان و از حامیان طالبان در جهان معرفی میکند و گام بلندی را برای به کرسی نشاندن اهداف تعیین شده پاکستان که در برابر روسیه قرار دارد، بر میدارد.
روسها باید این را بدانند که نزدیک شدن روسیه با طالبان، خلاف پنداشتهای آنان تمام خواهد شد و یکی از عوامل تضعیف دولت افغانستان و نیز عامل جدید برای خلق بحران تازه در منطقه خوانده خواهد شد. در عین حال تجربه همه کشورهایی که از حرکت طالبان و دیگر گروههای این چنینی حمایت کرده بودند، امروز پیش چشم روسیه قرار دارد و خود نباید یک بار دیگر در یک بازی دیگر و در یک لجنزار دیگر گیر بیفتد.
از طرفی، مخالفت روسیه با امریکا، نباید سبب تقویت دشمنان مردم افغانستان و سیاستهای پاکستان در منطقه باشد. دشمنی روسیه با امریکا نباید به غباری بر روی عینک سیاستمداران روسی در قبال افغانستان تبدیل شود؛ زیرا پیامدهای آن کنشها و واکنشها در سادهترین تحلیل، ویرانی بیشتر افغانستان و وارد شدن روسیه در یک جنگ و بحران تازه در منطقه خواهد بود.
از جانب دیگر، امریکا به عنوان رقیب اصلی روسیه نیز در پی آن است تا با حمایت روسیه از طالبان، پای آن کشور را در یک جدال دیگر هم بکشاند و واکنشها در برابر روسیه را با توجه به این چرخش، منطقی تر و مشروعتر جلوه دهد. تجربهیی که سی و هفت سال پیش در تاریخ کشور ما اتفاق افتاده بود.
اما حالا سوال اساسی این است که روسها تا چه پیمانه به درک درست از واقعیتها رسیده اند و به راستی تا چه پیمانه میخواهند دراین بازی با برگۀ دست پاکستان پیش بروند.
آیا روسها میتوانند که در پایان به نفع پاکستان ختم نشوند و در نهایت این بازی افغانستان را به سوریه دیگر تبدیل نکند. خرد سیاسی سیاستمداران روس اینجا محک میخورد.
Comments are closed.