احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:محمدمجید عبدالهی/ چهار شنبه 29 جدی 1395 - ۲۸ جدی ۱۳۹۵
بخش ششم/
برخی گرایشها در مطالعۀ سیاست روابط بینالملل
هیچ ناظری در رشتهیی اینچنین مشحون از پیچیدهگیها، مسایل اخلاقی و نتایج تاریخی، نمیتواند در تحلیلِ خود گرایش معینی را منعکس نکند. حتا عینیترین دانشپژوه تا حد زندانی تجارب خویش، ارزشهای حاکم بر جامعۀ او، افسانهها، سنتها و قالبهای ذهنی است که ملت و محیطش را فرا گرفتهاند. تحلیلی کلییی که یک نویسندۀ هندی یا مصری از سیاست بینالملل ارایه میدهد، حتا اگر طرح نظمبخشنده یا مبنای ارجاع مشابهی را به کار گرفته باشند، احتمالاً بسیار متفاوت از هم خواهد بود. نمیتوان از برخی سوءتعبیرها ناشی از دیدهای فرهنگی مختلف اجتناب ورزید. به هر حال، انواع دیگری از گرایشها نیز در رشتۀ مزبور متداول هستند و دانشپژوه باید از آنها آگاه باشد.
نخست، بسیاری از تحلیلهای متداول سیاست خارجی و سیاست بینالملل منعکسکنندۀ توجه بیش از اندازه به مسایل اساساً ملی هستند. این امر بیش از آنکه مربوط به نویسندهگانی باشد که با ایجاد قضاوتهای ارزشی حقانیت دیگر کشورها را نشان میدهند، ناشی از این گرایش است که مسایل و اختلافات مربوط به کشورشان را به عنوان مهمترین مسایل و اختلافات مطرح در جهان تلقی میکنند. نمیتوان منکر اهمیت رقابت پس از جنگ سرد شوروی و امریکا شد، اما در بسیاری از کتابهای امریکایی این گرایش وجود دارد که باید تقریباًّ همۀ مسایل سیاسی بینالمللی در چارچوب رقابت مزبور نگریسته شوند. در چینن صورتی، سیاست بینالملل تقریباً مترادف با جنگ سرد میگردد، و راهحلها از طریق بازدارندهگی هستهیی کارآمد، انسجام ناتو و برنامههای موثر کمک خارجی، مشخص میشوند. بر این پایه همواره به نظر میرسد که تهدیدها از دولتهای کمونیستی ناشی میشوند و همۀ اقدامات غرب پاسخی به آن تهدیدها تلقی میگردند. با استفاده از مفاهیمی مانند هدفها، تواناییها، تهدیدها، تنبیهات و پاداشها که تمامی دولتها دارند، یا به کار میگیرند، میتوان از قسمت اعظم لفاظیهای گمراهکنندۀ جنگ سرد مانند (امپریالیسم کمونیستی)، جهان آزاد و تجاوز اجتناب ورزند. لفاظیهایی که تنها میتوانند مانع درک فنون دولتمداری رایج میان دولتها، صرفنظر از تعلقات ایدیولوژیکیشان شوند. میتوان بستهگی شدید به ارزشهای رادیکال، لیبرال یا محافظهکارانه داشت و در عین حال پذیرفت که تهدیدهای هستهیی از جانب واشنگتن یا لندن به همان اندازه خطرناکاند که از جانب پکن یا مسکو. همچنین تنها به این خاطر که کشورهای غربی در ارایۀ تحلیل از وضعیت سیاست خارجی در مقایسه با کشورهای کمونیستی دقت بیشتری نشان میدهند، نمیتوان گفت برنامههای اطلاعاتی آنها جنبۀ تبلیغاتی کمتری دارند.
دومین گرایش غالب، از توجه عموم به امور غیر عادی، چشمگیر و همراه با خشونت ناشی میشود. کسی که مرتب روزنامه میخواند، میتواند تحریف بسیار زیاد واقعیت را از جهت خشونت و برانگیختن احساسات مشاهده کند. رسانههای خبری توجه ما را به بحرانهای بزرگ بینالمللی معطوف میدارند، در حالی که معمولاً از اشاره به روابط مسالمتآمیز میان دولتها خودداری میکنند. در واقع، اکثر مراودات میان دولتها مسالمتآمیز، آرام، پایدار و قابل پیشبینی بوده و با رعایت دقت الزامات مبتنی بر معاهده جریان پیدا میکنند. این مراودات خبرساز نیستند. یک شهروند متوسط امریکای شمالی نقطهنظرهای فراوانی در مورد بحران خاور میانه، کوبا یا آسیای جنوب شرقی دارد، گرچه سطح دانش او از این مسایل مهم، غالباً به طوری حیرتانگیزی پایین است. اما کسانی که دربارۀ ماهیت روابط بین دولتهای اسکاندیناوی یا شکلهای همکاری میان دولتهای امریکای لاتین واقع در حوزۀ سلسله جبال چیزی میدانند، چه تعداد اند؟ تأکید بلاانقطاع بر خشونت و اختلاف، طبعاً به دیدگاهایی منجر میشود که “سیاست قدرت” و جنگ سرد را به عنوان هنجارهای رفتار میان دولتها میپذیرند، در حالی که آنها واقعاً استثنا هستند.
Comments are closed.