گزارشگر:عبدالودود عارف/ شنبه 9 دلو 1395 - ۰۸ دلو ۱۳۹۵
درآمد
وجود ادیان گوناگون و ایدیولوژیهای دینگونه در جامعۀ بشری، امریست واقعی که هیچکس را یارای انکار آن نیست. ادیان هرکدام دارای قدامت تاریخی، پیروان بیشمار و مبانی متفاوتِ فکری و معرفتیاند. این تعدد و تکثّر در درازنای تاریخ، تا آنجا که حافظۀ بشر به آن دسترسی دارد، پرسشهایی را به میان آورده است که: اولاً، چرا ادیان گوناگون وجود دارد؟ ثانیا، کدامیک از این دینها ره به حقیقت برده اند؟ ثالثاً، التزام به کدامیک از این ادیان موجب سعادت و نجات آدمی میشود؟ آیا میتوانیم حقیقت را که امری انتزاعی است، در انحصار یک دین قرار دهیم؟ معیار حقیقی بودنِ یک دین چیست؟
بیهوده نیست اگر بگوییم پاسخ متدینانِ هر دین به سوالاتِ پیشگفته تا قرن بیستم میلادی یکسان و یکنواخت بود، و آن اینکه: حقیقت، نجات و سعادت در گروِ دینیست که آنها بدان معتقد و پایبند اند. گسترش مراوداتِ بشر در سدههای پسین، روابط مستحکم فرهنگی میان انسانها و فرایند جهانی شدن، ساحت دین را نیز در امان نمانده است. مسایل فوق تردیدهایی را در مورد انحصار حق در یک دین و بستن شاهراه نجات به روی پیروان ادیان دیگر، در میان پارهیی از دینپژوهان و فیلسوفان دین بهمیان آورده است. این طیف از دینپژوهان با مبانی و رویکردهای متفاوتِ معرفتی و کلامی (که به آنها اشاره خواهیم داشت) حق را امر متکثّر دانسته وآن را به تمام ادیان تعمیم میدهند؛ به عبارت دیگر، در اندیشۀ ایشان برای دستیابی به حق، صراط مستقیمی وجود ندارد، بلکه صراطهای مستقیم وجود دارد. این رویکرد، اگرچه عمدتاً در دهههای اخیر مطرح گردیده است، طرفداران زیادی در میان دینداران ندارد. با اینهمه، چنین نگرشی به دلیل جذابیّت ظاهری، و دغدغهیی که در میان گروهی از انسانها افگنده، مورد توجه منتقدان و فیلسوفان دین قرار گرفته است. در این نوشته میکوشیم پیرامون بسترهای تاریخی و فکری پلورالیسـم دینی نظر افگنیم.
بسترهای تاریخی پلورالیسم دینی
در نقد و بررسی هر اندیشهیی توجه به زمینهها و بسترهای تاریخی آن، امر ضروری است. زیرا مکان و زمانِ شکلگیری هر مکتب و مرامی، در چگونهگی تفسیر و تحلیل مبانیِ آن نقش قابل توجهی دارد. نظریهی پلورالیسم دینی از بستر الهیات مسیحی سر برآورده و در اوضاع فرهنگی، دینی، سیاسی و اجتماعی مغربزمین رشد و نمو یافته است. غرب در سیر فکری خود، بعد از سدههای میانه، سه دگرگونی و حادثۀ مهم را تجربه نمود که این حوادث زمینهساز ظهور مکاتب فکری متعدد و گرایشهای متفاوت و متنوع در عرصههای مختلف حیات فکری آن دیار گردید.
دگرگونی نخست عصر نوزایی و یا رنسانس است که از قرن چهاردهم آغاز و تا قرن شانزدهم میلادی ادامه پیدا نمود. دورۀ رنسانس را میتوان مجموعهیی از دگرگونیها و چرخشها و نهضتهای ادبی، فکری، هنری، علمی و دینی خواند که در رویارویی با قرون وسطا به وقوع پیوست. این دوره موجب بسط جریانهای متنوع فکری و فلسفهپردازیهای یونانی گردید. دگرگونی دوم، جنبش اصلاح دینی و یا رفورماسیون بود که در قرن ۱۶ میلادی به رهبری مارتین لوتر انجام یافت و به شکل یکی از رویدادهای مهم در تدوین و تنسیق تاریخ جدید غرب و مدرنیتۀ غربی درآمد. به این ترتیب، جنبش اصلاح دینی و نواندیشی دینی به هدف پیرایش و تسویۀ کلیسای مسیحیت به لحاظ اعتقادی، اخلاقی، معنوی و رفتاری آغاز شد و منجر به تأسیس مذهب پروتستانیسم گردید. رویداد سوم در تاریخ فکری غرب را میتوان عصر روشنگری و یا عصرخرد نامید. این عصر از اواخر قرن ۱۷و ۱۸ میلادی آغاز گردید و در حقیقت عصر روشنگری را باید ادامۀ دو جنبش قبلی دانست. این سه حادثه در غرب، اساس همۀ تحولات فکری بعدی را تشکیل میدهد.
نظریۀ پلورالیسم دینی در غرب، مولود لیبرالیسم دینی و لیبرالیسم دینی مولود لیبرالیسم سیاسی است. لیبرالیسم دینی یکی از مواردیست که بعد از این سه دگرگونی پدید آمده و به گونهیی در تفکر پلورالیستی دینی تأثیر چشمگیری داشته است. اساس لیبرالیسم دینی را تکیه بر وجه اخلاقیِ دین و کماهمیت جلوه دادن ساحۀ اعتقادات و عبادات دین تشکیل میدهد. عامل دیگری که زمینهساز شیوع افکار پلورالیستی در میان پارهیی از افراد در غرب گردید، اندیشۀ تسامح و تساهل (Tolerance) است. مبنای تلرانس را ممانعت نکردن از عقاید یا رفتارهایی تشکیل میدهد که مورد پذیرش یا مورد علاقۀ یک فرد نیست؛ برابر است این عقیده و رفتار، مذهبی باشد، سیاسی، اخلاقی و یا غیره… .
معمولاً مفهومی را که در برابر تلرانس یا اصل مدارا به کار میبرند، مفهوم «خشونت» است. تمام موارد پیشگفته که بدانها اشاره رفت، زمینه را برای افکار تکثّرگرایانه در مورد حقیقت ادیان مساعد نمود. واژۀ پلورالیسم برگرفته از واژۀ لاتین است و به مفهوم گرایش به کثرت بهکار میرود. در آغاز این واژه درعرصۀ سنتی کلیسا مطرح شد. در سنت مسیحی، کسی را که دارای مناصب متعدد و گوناگون در کلیسا بود، پلورالیست مینامیدند. سپس این واژه که در خود مفهوم پذیرش و اصالتدهی به تعدد و کثرت را دارد، به ترتیب در عرصۀ اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، اخلاقی، معرفتی و دینی بهکار آمد؛ هرچند جرقههای تسامح با روح پلورالیستگونه را میتوان در افکار مصلحان و سیاستمردانی چون: گاندی، لعل نهرو، راماکرشنا و بابا نانک یافت. فلسفۀ وضع دین سیک را توسط بابانانک تلفیق میان آموزههای اسلامی و هندویسم بهمنظور ایجاد وحدت و همدلی میان ساکنان شبهقارۀ هند تشکیل میداد؛ اما رویکرد پلورالیستی به دین که در حوزۀ کلام جدید و فلسفۀ دین مطرح گردیده است، به شکل منسجم و نظاممند آن نخستینبار توسط جانهیک(۱۹۲۲م) مطرح گردید. هیک پس از اخذ درجۀ دکترای فلسفه از دانشگاه آکسفورد، به سلک روحانیت درآمد و سه سال به عنوان کشیش خدمت کرد. وی در طول زندهگی با غیرمسیحیان (مسلمانان، یهودیان و هندوها) معاشرت بسیار داشت. همین امر باعث شد تا در برخی از عقاید جزمی خود در باب انحصار راه نجات و حقیقت در مسیح و مسیحیت تردید کند و حقیقت را امر متکثر در همۀ ادیان بداند. هر چند نظریۀ هیک از پشتوانۀ عقلی و کلامی محکمی برخوردار نبود، اما بهدلیل مطرح شدنِ آن در اوضاع و شرایط خاص و جاذبۀ ظاهری آن، با اقبال زیادی مواجه شد. طرح نظاممند این نظریه از سوی هیک، متفکران و فیلسوفانی را در شرق و غرب مجذوب خود کرد. در جهان عرب، این مفکوره توسط اشخاصی همچون: نصر حامد ابوزید و محمد ارکون مطرح گردید. در شبهقارۀ هند بهوسیلۀ فضلالرحمان ملک و در ایران و افغانستان عمدتاً توسط عبدالکریم سروش معرفی شد.
زمینهها و مبانی فکری پلورالیسم دینی
برای پلورالیسم دینی مبانی فکری متنوعی بهوجود آمده است که مبانی معرفتشناختی و کلامی، از اهمَ آنها بهشمار میآید. بخش معرفتشناختی این مبانی، بیشتر متکفَل تأمین حقانیت برای اکثر ادیان جهان است و بخش کلامی آن، عمدتاً متوجه تأمین نجات و سعادتآفرینیِ هر دینی برای پیروان آن است. از بخش اول، یعنی ادعای حقانیت همۀ ادیان به عنوان پلورالیسم در حقانیت، و از بخش دوم، یعنی ادعای نجاتبخش بودن همۀ ادیان به عنوان پلورالیسم نجات یاد میشود. اینک مهمترین مبانی فکری پلورالیسم دینی را به گونۀ مختصر به معرفی میگیریم.
۱) تمایز میان گوهر دین و صدف آن: در این رویکرد، اصالت به گوهر و مغز ادیان داده میشود و تعالیم، آموزهها و علیالخصوص آداب و مناسک ظاهری دین به عنوان صدف و پوستۀ دین تلقی میشوند. جانبدارانِ این رویکرد، گوهر همۀ ادیان را شیء واحد میدانند و همۀ ادیانی که واجد این گوهرند، برحق و نجاتبخش میانگارند. در مورد اینکه گوهر ادیان چه چیزیست، اختلافات زیادی موجود است. برخی، مشترکات ادیان را گوهر ادیان دانستهاند و گروهی نیز تأثیرات روانی ادیان را گوهر آنها برشمردهاند. جانهیک اما گوهر ادیان را متحوَل کردن شخصیَت انسان میداند. در این میان، پرسش بنیادی ایناست که؛ آیا بیتوجهی به مناسک و عبادیات ادیان مورد پذیرش متدیَنان قرار خواهد گرفت؟.
۲) نسبی بودن حقیقت: کثرتگرایان هرچند از نسبیَتگرایی مطلق و تمامعیار بیزاری میجویند، اما گاهی ناچار به گونهیی نسبیَت تن میدهند و میان حق برای او و حق برای من فرق می نهند. اگر میتوان حقانیَت یک دین را به زمان خاص مقید ساخت، چرا نتوان چنین تقییدی را دربارۀ گروهها و فرهنگهای خاص نیز بهکار گرفت.
۳) تعدد تفسیر تجربههای دینی: این تفسیر بر تجربۀ وحیانی و تجربۀ دینی تأکید میورزد و اساساً دین را در حدَ تجارب دینی فرو میکاهد. به عبارت دیگر، پلورالیستها حقیقت و جوهر دین را تجربۀ دینی، یعنی احساس درونییی که برای اشخاص در مواجهه با امر مطلق و متعالی دست میدهد، میدانند. از دید آنان، از آنجاییکه تجربههای دینی تفسیرهای گوناگون و احیاناً متعارضی دارند، ناگزیر ادیان گوناگون و متعارض بهوجود میآیند. ادیان از این جهت، همه حقاند و حقیقت نیز امر واحدیست که مورد تجربههای گوناگون قرارگرفته است. با این وجود، پرسشی که مطرح میشود ایناست که؛ از کجا بدانیم حقیقتی که واحد است، مورد تجربههای گوناگون قرار گرفته است؟
۴) فراگیر بودن رحمت الهی: یکی دیگر از دلایل کثرتگرایان همانا گستردهگیِ رحمت و هدایت الهی است. توضیح اینکه؛ اگر اتباع سایر ادیان را ناجی و برحق ندانیم و رستگاری و نجات را منحصر در یک دینِ خاص بپنداریم، اکثریَت مطلق انسانهای روی زمین، از آنجمله کافران، گمراهان و هلاک شوندهگان خواهند بود و این امر منافی صفتِ هادی بودن خداوند است. با این وجود پرسش ایناست که؛ آیا لازمۀ هادی بودن خداوند هدایت همۀ انسانهاست؟
۵) رویکرد انسانمحورانه: رویکرد پنجم، رویکردی انسانمدارانه است و بر پایۀ آن، ادیان باید به جای تأکید بر امور لاهوتی به مشترکات دنیاییِ خود بپردازند و آنچه را از لوازم عینی زندهگی جمعی است، مدِ نظر قرار دهند و بر اصول مشترک در زیستگاه زمینی توافق کنند. پرسش اما ایناست که؛ آیا بیتفاوتی به امور لاهوتی که گوهر ادیان را تشکیل میدهد، مورد قبول ادیان واقع خواهد شد؟
۶) تکثر فهم دینی: از دیدِ پلورالیستها، فهمِ ما از متون دینی بالضروره متنوع و متکثَر است و این تنوَع و تکثر قابل تحویل شدن به فهم واحد نیست. زیرا متن شریعت، صامت است و ما همواره در فهم متون دینی و در تفسیر آنها – خواه در فقه باشد، خواه حدیث، خواه تفسیر قرآن – از پیشفرضها و انتظارات کمک میگیریم. در این مورد سروش چنین میگوید: آدمیان هم در مواجهه با کتابهای منزله، و هم در مواجهه با امر متعالی محتاج تفسیرند و از متن صامت یا تجربۀ خام باید پردهبرداری کنند و آنها را به صدا درآورند. این پردهبرداری و اکتشاف، یک شکل و شیوه ندارد و بیهیچ تکلَفی، متنوع و متکثَر میشود، و همین است سر تولد و حجیَت پلورالیسم دروندینی (فرق و مذاهب) و بیروندینی (ادیان).
دیدِ اسلام به پلورالیسم
دین اسلام از نگاه نظری، صراط مستقیم و راه نجات و هدایت را در زمان کنونی، منحصر به خویشتن دانسته و خود را تنها حامل حقیقت و آخرین حلقه در سلسلۀ رسالتهای الهی معرفی میکند. در این مورد، آیات و احادیث زیادی وجود دارد که به طور نمونه به شماری از آنها اشاره مینماییم:
وَمَن یَبْتَغِ غَیْرَ الإِسْلاَمِ دِیناً فَلَن یُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِی الآخِرَهِ مِنَ الْخَاسِرِینَ (آلعمران:۸۵) ترجمه: و هر کسی غیر از اسلام دینی برای خود برگزیند، از او پذیرفته نمیشود و او در آخرت از زیانکاران خواهد بود.
در این مورد احادیث زیادی از پیامبر اسلام روایت گردیده است که همه گواه انحصار حقانیَت و نجات در اسلام است. چنانکه پیامبر اکرم اسلام میفرمایند: هیچ یهودی و نصرانی نیست که پیام مرا بشنود، سپس بمیرد و به من ایمان نیاورد، مگر اینکه از اهل آتش خواهد بود. (صحیح مسلم: کتاب الایمان)
نتیجۀ پایانی
با توجه به دلایل پیشگفته، ادعای همبستهگی و همسانی همۀ ادیان، به محاق ابطال میافتد و توسط اسلام پشتیبانی نمیشود. با این وجود، اسلام مردم را در گزینش دین و آیینشان آزاد میگذارد و خود را به جبر بالای دیگران تحمیل نمیکند. اسلام وجود سایر ادیان را به عنوان واقعیَتی انکارناپذیر میپذیرد و بر پلورالیسم در رفتار تأکید دارد. بر این اساس، اسلام پیروانِ خود را به نکویی با پیروان ادیان دیگران، و نیز رعایت حقوق ایشان و تأمین زندهگی مسالمتآمیز توصیه میکند. به عبارتی دیگر، اسلام تکثر در رفتارِ دینی را میپذیرد، اما تکثر در حقانیَت و نجات را منحصر بهخود میداند.
منابع
قرآنکریم
۱٫ اشرفی، سید احمد، جستارهایی در دینشناسی تطبیقی.
۲٫ بیات، عبدالرسول و دیگران، فرهنگ واژه ها (درآمدی بر اندیشههای معاصر)
۳٫ صحیح مسلم، کتاب ایمان
۴٫ فکرت، عبدالبشیر، نگاهی به پلورالیسم یا کثرتگرایی دینی(مقاله)
۵٫ یوسفیان، حسن، کلام جدید
Comments are closed.