گزارشگر:احمــد عمران/ یک شنبه 10 دلو 1395 - ۰۹ دلو ۱۳۹۵
حزب اسلامی شاخۀ حکمتیار این روزها بهشدت در تکاپوی مراسم استقبال از رهبرِ این حزب است. به گفتۀ امین کریم نمایندۀ ارشدِ این حزب در کابل، آقای حکمتیـار همین حالا در داخل کشور بهسر میبرد و احتمال دارد پیش از حذف نامش از فهرست سیاه سازمان ملل، به کابل بیـاید. اما شورای عالی صلح به این نظر است که آقای حکمتیار تا زمانی که نامش از فهرسـتِ سیاه حذف نشده، در انظار عمومی نمیتواند ظاهر شود. در میانِ این تناقضات اما نمایندۀ ارشد آقای حکمتیار، به بینشهای دینیِ این حزب اشاره میکند و میگوید حزب اسلامی به رهبری گلبدین حکمتیار به دلیل «بینشهای دینی» خود، هیچ وقت به سـقوط نظام از راه زور باور نداشته است.
شاید آقای کریم این سخن را به شوخی و یا هم از روی مصـلحت گفته باشد؛ چون حزب اسلامی تحت رهبریِ آقای حکمتیار از روز نخستِ هستهگذاری خود، هرگز تلاشی به جز ساقط کردنِ نظامها در کشور در سر نداشته است. حداقل در چهار برهۀ زمانی که افغانستان با نظامهای متفاوت رو به رو بوده، هدف اصلیِ مبارزات و جنگهای این حزب، ساقط کردنِ نظامها در کشور بوده است.
نخستین مورد زمانی است که حزب اسلامی در پیشاور پاکستان، در بحبوحۀ جنگِ افغانستان با شـوروی سابق اعلام موجودیت کرد. در آن زمان، همۀ تنظیمهای اسلامی که در برابر دولت تحتِ حمایت شوروی میجنگیدند، داعیۀ سقوط نظام را داشتند؛ اما از آنجایی که هرگز چنین هدفی را تا به امروز رد نکرده اند، نمیتوان بر نوع روشِ آنها خُـرده گرفت. حتا زمانی که داکتر نجیبالله در پی خـروج نیروهای شوروی از افغانستان، مشی مصالحۀ ملی را اعلام کرد و از تمام تنظیمهای جهادی خواسـت که با او در مورد آیندۀ کشور وارد گفتوگو شوند، آقای حکمتیار و حزبش از سرسختترین جناحهایی بودند که بر مبارزه تا آخرین لحظه برای سـقوط نظام تأکید داشتند. زمانی هم که رژیم داکتر نجیبالله عملاً در کابل سقوط کرد و مجاهدین تحت رهبری فرمانده احمدشاه مسعود به نزدیکیهای کابل رسیده بودند، آقای حکمتیار تأکیـد میکرد که باید مجاهدین طوری وارد کابل شوند که پیروزی “شکوهمند” آنها را جهان ببیند. در حالی که فرمانده مسعود تلاش داشت که از چنین رویدادی جلوگیری شود و باشندهگان کابل در هنگام به دست گرفتن قدرت به وسیلۀ مجاهدین آسیب نبینند.
صحبتهای آن زمانِ آقای حکمتیار هنوز در ذهنِ کابلنشینان طنینانداز هست که به فرمانده مسعود میگفت بگذار مجاهدین قدرت و پیروزیِ خود را جشن بگیرند. اما جشنی که به عزای عمومی بدل شد و شیرینیِ چهارده سال مبارزه و تلاش برای آزادی را تلخ ساخت.
دومین مورد زمانی است که عملاً حکومت تحتِ حمایت شوروی در افغانستان سقوط کرده و دولت اسلامی به رهبری استاد برهانالدین ربانی در پی نشـستهای رهبرانِ مجاهدین تشکیل شده است. آن زمان هم آقای حکمتیار بر سقوط نظام پای میکوبیـد و هیچ راهحلی برای قطع جنگ و کشـتار در کابل و برخی از ولایتهای کشور در اختیار نداشت. درحالیکه رژیمی را که آقای حکمتیار به ساقط کردنِ آن کمر بسته بود، یک دولت اسلامیِ متشکل از سرانِ جهادییی بود که یکجا با او، مبارزه با دولت تحت حمایتِ شوروی را آغاز کرده بودند و همه داعیۀ ایجاد دولت اسلامی در کشور را داشتند.
سومین مورد وقتی است که دولت مجاهدین در کابل به دلیلِ ورود طالبان، به شمال کشور منتقل شد. در آغاز حاکمیتِ این گروه، حزب اسلامی به رهبری آقای حکمتیار بازهم طـرح سقوط رژیم طالبان را در سر داشت، ولی زمانی که دید هدفهای گروه طالبان چندان متفاوت با این حزب نیست، از طرح سقوط نظامِ طالبانی دست برداشت و حتا به دلایلِ قومی و تباری، به جبهۀ مقاومت پشت کرد و در تضعیفِ آن سخن گفت.
چهارمین مورد هم زمانی است که رژیم طالبان به دنبال شکلگیری جبهۀ بزرگِ جهانیِ مبارزه با تروریسم و ارادۀ مقاومتگران و شهروندانِ کشور سقوط کرده و دولتِ تازهتأسیس به رهبری حامد کرزی در افغانستان به وجود آمده است. آقای حکمتیار در این زمان هم دولتِ فعلی را دولتِ دستنشاندۀ غربیها میداند و به دنبال سقوط آن با طالبان همسـو میشود.
آیا آقای کریم گفته میتواند که در چه زمانی حزب اسلامی داعیۀ سقوط نظامها در کشور را در سر نداشته است؟ و باز بحث سیاسی نظام، چه ربطی به بینشهای دینی دارد؟ مگر حزب اسلامی در کُلِ زندهگی مبارزاتی خود، داعیهیی غیر از هدفهای سیاسی داشته که حالا آن را با آموزههای دینی خلط میکند؟
به نظر میرسد در افغانستان دیواری کوتاهتر از دین وجود ندارد که افراد و گروهها همواره میکوشـند از آن برای تحققِ برنامههای سیاسیِ خود ابزارسازی کنند. وقتی که کریم امین میگوید حزب اسلامی در بینشهای دینیِ خود هرگز در پی ساقط کردن نظام نبوده، عملاً دروغ میگوید و میخواهد گذشتۀ این حزب و سیاهکاریهایِ آن را پاک بسازد. کاری که گمان نمیشود با آن گذشتۀ مشعشع چندان قرین به موفقیت باشـد!
Comments are closed.