احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:سه شنبه 12 دلو 1395 - ۱۱ دلو ۱۳۹۵
تاریخ دو و نیم سدهیی کشوری به نام «افغانستان» در هر برگ و صفحۀ خود، انعکاسدهندۀ این پیام است که انحصارِ قدرت و تلاش برای حفظ آن در قوم و قبیلۀ خاص، بزرگترین عاملِ تباهیِ این سرزمین بوده و میباشد. اما اگر از این تاریخِ ۲۵۰ ساله و جنگِ قبایل و برادرکُشیهای درونقومیِ آن بگذریم و صرفاً بر پانزده سالِ پسین تمرکز کنیـم، باز تمامیتخواهی و طفره رفتن از حلِ عادلانۀ معمای قدرت، اصلیترین عاملِ سیهروزیهایِ امروزمان است.
پانزده سالِ پیش، پس از حمله به برجهای تجاری نیویارک و مداخلۀ نظامی ایالات متحده در افغانستان، این فرصت فراهم شد که جهان و نخبهگانِ کشور روی نوعیتِ نظام سیاسیِ افغانستان بحث و رایزنی کنند تا در نتیجۀ آن، ساختار سیاسیِ متناسب با موزاییک و بافتار قومیِ ما به میان آید. اما متأسفانه این بحث و رایزنیها، همه با سبوتاژ مشاورانِ افغانی و تبارگرایِ کاخ سفید و وتویِ حکومتِ امریکا مواجه شد و نظام ریاستی بهصورتِ یکجانبه بر شرکتکنندهگانِ کنفرانس بن تحمیل گشت.
در آن زمان، نظام ریاستی برای بهاصطلاح نخبهگانِ تکنوکراتِ یک قومِ خاص، تداعیکنندۀ مجد و عظمتِ دورۀ شاهی و متضمنِ سیادتِ قومِ بهاصطلاح بزرگتر بر اقوامِ بهاصطلاح کوچکتر بود و آنها این باور را به انحایِ مختلف به همتبارانِ سنتگرا و بیخبر نیز تزریق کردند؛ بهنحوی که بحث تغییر این ساختار، کمکم حیثیتِ ناموسی برای بسیاریها یافت و هنوز ما در امتدادِ این جدال قرار داریم.
بهتازهگی آقای محب، سفیر افغانستان در امریکا، به حیثِ یکی از سینهچاکانِ ناموسپرستِ نظام ریاستی، در واکنش به اظهاراتِ سفیر اتحادیۀ اروپا در کشور مبنی بر ناکارآمدی نظام متمرکز در افغانستان، در صفحۀ رسمی توییترش نوشته است: “فکر میکنم مداخله در امور کشورِ میزبانت کارِ درستی نباشد. اگر سخنانتان را غلط نقل کردهاند، لطفاً بخواهید که اصلاحش کنند”.
اما سفیر اتحادیۀ اروپا در پاسخ به آقای محب در توییتر رسمیاش نگاشته است: “این سیاست حکومتِ شما است و من با افتخار به پشتیبانی از غیرمتمرکزسازی قدرت و نیز تقویت حکومتداریِ محلی ادامه میدهم”.
آقای میلبن سفیر اتحادیۀ اروپا در تلویزیونِ یک گفته بوده است که مردم افغانستان برای تقویتِ دموکراسی محلی، خواهانِ شکلگیری نظام غیرمتمرکز اند.
اما اکنون جانِ سخن این است که نظام ریاستییی که در ۱۵ سالِ گذشته در افغانستان به تجربه گرفته شده است، چه دستاورد کلانی برای ما به بار آورده و چقدر انتظاراتِ مردمی و زمینۀ تحققِ ثبات و آرامش را به میان آورده است؟… نظام ریاستی در ۱۵ سالِ پسین جز اینکه فساد، قومگرایی، اختلافِ طبقاتی و خشونتِ حاصل از آنها را سیرِ صعودی بخشیده و کوهِ کمکهای جهانی به افغانستان را به هدر داده، چه شهکارییی انجام داده است که کسانی چون آقای محب، دوآتشه از آن هواخواهی میکنند و درسِ دیپلماسی به کشورهایی که مهد دموکراسیاند، میدهند؟!
نظام ریاستی و متمرکز برای افغانستانِ پساجنگ، بدترین نسخۀ ممکن بود که تبعاتِ سوءِ آن را ما هر روز و هر لحظه، در هیأتِ اخبار و حوادثِ ناگوار میبینیم و میچشیم. در چنین نظامی است که انحصارِ قدرت در یک قوم و حلقه، به همۀ پروسهها رنگِ قومی و تباری بخشیده. در چنین نظامی، سیاستِ ما قومی، صلحِ ما قومی، معارف و تحصیلاتِ عالیِ ما قومی، توسعه و انکشافِ ما قومی و خلاصۀ همۀ ارکانِ زندهگیِ جمعیِ ما قومی و متأثر از علایق و نفرتهای قومی شده است. نظام ریاستی و متمرکز حتا جغرافیایِ ذهن و زبانِ شهروندان را نیز سانسور کرده و غلطاندیشی و کژزبانی را در سایۀ علایقِ تباری ترویج و تحمیل میکند. در سایۀ نظامِ متمرکز و امکاناتِ بیعدالتیِ موجود در آن بوده که برخیها بهناحق بالا رفتهاند و بر پستهای عالی تکیه زدهاند و برخی دیگر بهناحق متوقف ماندهاند و پشتِ دروازۀ مقاماتِ نالایق و قوماندیش، سرگردان. اصلاً در سایهسارِ چنین نظامیست که دردانههای خامسن و سبکدانشی چون آقای محب سفیر افغانستان در ایالات متحده گماشته میشوند و همسنوسالانِ وی با اسنادِ تحصیلیِ دستداشته اجیر نیز مقرر نمیگردند.
اینها همه دلایل و شواهدِ وافی و کافی به صحتِ اظهاراتِ سفیر اتحادیۀ اروپا در افغانستان و بطلانِ واکنشِ احساسیِ آقای محب است. نیاز به تغییرِ نظام سیاسی در افغانستان، صداییست که در داخلِ کشور همهگیر شده و وقوعِ آن نیز ـ دیر یا زود ـ ناگزیر است؛ اما کسانی هستند که مذبوحانه نمیخواهند این صدا را بشنوند و به آن لبیک گویند!
Comments are closed.