آثار و عوارض فیسبوک بر جامعه افغانستان

گزارشگر:شنبه 16 دلو 1395 - ۱۵ دلو ۱۳۹۵

بخش ششم و پایانی/

گرداننده: جمشید یما امیـری
ترتیب کننده: روح‌الله بهـزاد

mandegar-3یادداشت: این روزها فیسبوک اثرگذارترین پدیده در جهاتِ مثبت و منفی در حیاتِ اجتماعیِ مردم افغانستان به شمار می‌آید؛ گویی‌که دیگر بدون آن نمی‌توان زیست و در کنارِ آن نیز نمی‌توان آرام گرفت. این وابسته‌گی شدید، اثراتِ نامطلوبِ خود را در عرصه‌های مختلف از جمله آموزش، سیاست، خانواده و سلامتِ جمعیِ مردم به نمایش گذاشته و این نگرانی را به میان آورده که اگر نتوانیم استفاده از این پدیدۀ دنیـای مدرن را نظام‌مند بسازیم، فیسبوک و لجام‌گسیخته‌گی‌های مرتبط با آن، به‌تدریج شیرازۀ همۀ داشته‌های مادی و معنوی‌مان را می‌پاشاند و درد و حسرت به‌جا می‌گذارد. روی این ملحوظ، روزنامۀ ماندگار همت به خرچ داده و پیرامونِ این موضوعِ داغ، گفت‌وگویی را در یک میزِ مدور با آقایان نجیب‌الله منلی، بریالی فطرت و حامد علمی، تدویر نموده که محتوای آن به شرح زیر تقدیم‌تان می‌گردد.
جناب استاد فطرت، به نظر می‌رسد فیسبوک دورها را نزدیک و نزدیک‌ها را دور ساخته است. به نظر شما، این وضعیت چه تأثیری را بر نظامِ حاکم بر خانواده برجا گذاشته است؟
طبیعتاً تأثیر فیسبوک بالایِ خانواده‌ها و افراد مختلف، نسبی است و نوع و میزانِ تأثیر فیسبوک بالای خانواده‌ها بسته‌گی دارد به موقعیتِ فرهنگی و گرایش‌های اقتصادی و اجتماعی‌یی که یک خانواده دارد. خانواده‌هایی که از فرهیخته‌گی برخوردارند و می‌دانند استفادۀ معقول از فیسبوک چیست، قطعاً تأثیر فیسبوک بالایِ آنان مثبت و خوب است. به گونۀ مثال، فیسبوک می‌تواند یک مادر را در بالا رفتنِ تجربۀ مادری و آشنا شدن با روش‌ها و نزاکت‌های پرورش و آموزشِ خوبِ اطفال، کمکِ شایان برساند. این مادر می‌تواند مطالبی که او را در این زمینه کمک می‌کند، از فیسبوک بگیرد و به مادرانِ دیگر نیز بفرستد. اما برعکس، خانواده‌یی که از فرهیخته‌گی و هوشیاری لازم برخوردار نباشد، استفاده از فیسبوک بر روابط اعضای آن خانواده تأثیر منفی می‌گذارد. فیسبوک در چنین خانواده‌هایی منبعِ اخذِ افکار بی‌پایه، غفلت و روزمره‌گی می‌باشد و طبعاً اثراتِ منفی بر نظامِ خانواده برجا می‌گذارد.

استاد منلی به ‌نظر می‌رسد که فیسبوک در رشد سوادِ عمومی نقش داشته است، به ویژه در حوزۀ زبان. کسانی ‌که وارد فیسبوک شده‌اند، به مرور زمان سوادشان در عرصۀ نگارش و درست‌نویسی ارتقا یافته است. باورِ شما در این‌باره چیست؟
حدود ۱۵۰ سال قبل در اروپا «ناول سیاه» یا «ناول یک‌پیسه‌گی» به میان آمد. برخی ناشران، داستان‌های بسیار آسانِ اجتماعی را چاپ و نشر می‌کردند و باور داشتند که این‌ کار سببِ بلند رفتن سطح سوادِ جامعه می‌گردد. اما عده‌یی از دانشمندان به این باور بودند که این کار سبب بی‌فرهنگ‌ شدنِ جامعه می‌شود. عینِ همین مسأله را در فیسبوک نیز داریم.
چند موضوع و مسأله، مسلم است؛ تکنالوژی معلوماتی به هنرِ درست‌نگاری بسیار آسیب رسانده است. بهترین روزنامه‌های اروپایی که برجسته‌ترین ویژه‌گی‌شان درست‌نگاری بود، امروز پُر از اشتباه شده‌اند. این یک تحول است، اما تحولی که سبب می‌شود املای زبان تغییر کند. مسألۀ تیزنویسی سبب شده درست‌نگاری صدمه ببیند. شما وقتی در یک ساعت ده پیام تبادله می‌کنید، طبیعی‌ست که در جمله‌بندی‌تان دقتِ زیادی به خرچ نمی‌دهید. فیسبوک نیز عینِ مسأله را به میان می‌آورد. فیسبوک در جامعۀ ما سطح سواد را بلند برد، یعنی کسانی‌که حتا با حروف آشنایی نداشتند، امروز می‌نویسند. درست است که اشتباه می‌نویسند، اما به مرور زمان می‌توانند خوب بنویسند.
مسألۀ دیگری که ما با آن مواجه هستیم، تخنیکی است. زبان‌های ما فونت‌های لازم را در دستگاه‌هایی که از آن‌ها استفاده می‌کنیم، ندارند. پس راه حلِ این مشکلِ تخنیکی را مردمِ بی‌سوادِ ما پیدا می‌کنند. با کیبورد انگلیسی، فارسی و پشتو می‌نویسند و این ‌کاری بسیار جالب است. به باور من، این وضعیت سبب تقویتِ زبان می‌گردد. در عین زمان، وقتی ما از وسیله‌یی حرف می‌زنیم که زمانش ثانیه است، طبیعی‌ست فاصله‌یی را که نیاز است با موضوعات داشته باشیم، نداریم. این موضوعی‌ست که از سال‌ها به این‌سو در مورد شبکه‌های اجتماعی وجود داشته است. شما دقتی را که در کتاب دارید، در مجله ندارید، دقتی را که باید در مجله داشته باشید، در روزنامه ندارید. در مقابل دقت، انسان سرعت را به‌دست آورده است. کثرتِ اطلاعات زمانی موجب می‌شود که شما فاصله گرفته و بالای اطلاعات فکر کنید.

جناب علمی، آقای منلی اشاره کردند که فیسبوک سطحی‌نگری را به‌وجود می‌آورد و سبب می‌شود انسان از مطالعاتِ عمیق و پژوهشی باز بماند. آیا شما نیز چنین دیدگاهی دارید؟
به نظرم این وضعیت بسته‌گی به کاربرانِ این شبکه و نحوۀ استفادۀشان از فیسبوک دارد. به من که در حوزۀ تاریخ کار می‌کنم و به آن علاقه دارم، فیسبوک بزرگ‌ترین کمک را رسانده است. مقالاتِ فراوانی از این دریچه به‌دست آورده‌ام و با کسانی که به مشکل می‌شد رابطه برقرار کرد، رابطه برقرار کرده‌ام. اما در کنار این‌ها، کسانی هم هستند که تنها عکس نشر می‌کنند و یا هم مطالبی که نه به دردِ خودشان می‌خورد و نه به درد دیگران. یعنی می‌توان گفت، فیسبوک سبب شده که از درس و تعلیم باز بمانند و یا هم مطالعه و آموزش را کمتر کنند.
از سویی هم، فیسبوک زمینه‌سازِ تحقیق و پژوهش نیز شده است. ما شاهد هستیم که استادان و دانشمندانِ فراوانی در فیسبوک حضور دارند که پژوهش‌ها و نوشته‌های‌شان را از این آدرس به مردم ارایه می‌دهند؛ چون فیسبوک وسیلۀ کم‌هزینه‌یی‌ست که به زودترین فرصت، بیشترین مطالب را به دوردست‌ترین مناطق می‌رساند. مطالب و نوشته‌ها و پژوهش‌ها در فیسبوک مخاطب زیاد پیدا می‌کنند و استادان و نویسنده‌گان و شاعران و… تمایل دارند در فیسبوک به نوشته‌های‌شان مخاطبِ بیشتر پیدا کنند.

استاد فطرت، گمان می‌شود که بسیاری از دانش‌آموزان غرقِ استفاده از فیسبوک هستند و کمتر به دروسِ‌ مکتب و دانشگاه‌شان می‌پردازند. با این حساب، می‌توان گفت که فیسبوک بر نظام آموزش و پرورشِ افغانستان تأثیر منفی گذاشته است؟
باید بگویم که تقریباً در سطح تمام دانشگاه‌ها فیسبوک جا افتاده و اکثر دانشجویان از آن استفاده می‌کنند، اما بازهم تأکید می‌کنم که نوع تأثیر فیسبوک بالای دانشجویان، بسته‌گی دارد به اندیشۀ آن‌ها در استفاده از فیسبوک. هم تأثیرات مثبتِ آن قابل مشاهده است و هم تأثیرات منفی آن. به گونۀ مثال، ما داریم دانشجویانی را که از فیسبوک صرفاً برای وقت‌گذرانی و تفریح استفاده می‌کنند و اندیشه‌ها و افکاری را پخش می‌کنند که نه‌تنها راه‌گشا نیست، بلکه سدکننده نیز است. در مقابل داریم دانشجویانی را که از طریق فیسبوک با دانشمندانِ دنیا و نویسنده‌گانِ برجسته رابطه برقرار می‌کنند، منابع می‌گیرند، مشوره می‌گیرند و می‌آموزند.
ما در فیسبوک شاهد مسألۀ دیگری نیز هستیم و آن، رفتن به سوی «یک گفت‌وگوی جدید در پیوند با مفاهیمِ جدید» است؛ مانند دموکراسی، حقوق بشر و جهانی‌شدن و… که در میان دانشجویان اثراتِ بسیار مثبت و تعیین‌کننده دارد.

جناب منلی، فیسبوک در کنار ایجاد گفتمان‌، قادر به ایجادِ جدال و اختلاف نیز است. به نظر شما، فیسبوک تا چه میزان اختلافاتِ قومی و تباری در کشور را دامن زده است؟
فیسبوک هم‌زمان با این‌‌که اختلافاتِ تباری را تبلور می‌دهد، ملی‌گرایی را نیز رشـد می‌دهد. من اگر مقایسه کنم، اثراتِ مثبت به سوی ملی‌گرایی در فیسبوک به مراتب قوی‌تر از پخش افکارِ تفرقه‌طلبانه است. در فیسبوک تنها تفرقۀ قومی وجود ندارد، تفرقۀ مذهبی نیز وجود دارد و عده‌یی اندیشه‌های بسیار خطرناکی را نشر می‌کنند؛ اما خوشبختانه در مقابل کسانی هم هستند که اندیشه‌های خوب و صلح‌جویانه و بشرپرورانه را پخش می‌کنند.
به نظر من، ما در جریانی قرار داریم که جامعۀمان را انعکاس می‌دهد. جامعۀ ما کاملاً پاک نیست و کاملاً کثیف هم نیست. پس ما هم کثافت‌ها را می‌بینیم و هم پاکی‌ها و خوبی‌ها را. رسالت اجتماعیِ ما ایجاب می‌کند که به جوانان‌مان بیاموزانیم که چگونه اضرار را تشخیص و خود را از آن حفظ و نگه‌داری کنند و همین‌گونه، چگونه منفعت‌شان را تشخیص و تأمین کنند.

آقای علمی، شما بر قانون‌مند شدنِ فیسبوک بسیار تأکید دارید، چه راهکاری را برای تحققِ این مهم پیشنهاد می‌کنید؟
پیشنهاد من برگزاری سمینارِ دو‌ـ‌سه روزه‌یی است که در آن، حقوق‌دانان، استادانِ دانشگاه، جمعی از کاربرانِ فیسبوک و کارشناسانِ نهادهای مختلف حضور داشته باشند. بحث و تبادل نظر صورت گیرد و در نهایت، تجویزی در پیوند به استفادۀ عقلانی از فیسبوک ارایه گردد. باید قبول کنیم که ما یک جامعۀ اروپایی نیستیم و روند ملت‌سازی نیز در کشورِ ما صورت نگرفته است. هنوز جامعۀ جنگی و شکننده هستیم و اولویتِ ما امنیت است. ساختار افغانستان، ضعیف است. اگر کسی از ظلم و ستمی که به مردمش روا داشته شده شکایت می‌کند، مشکلی نیست؛ اما از همین آدرس اگر استخباراتِ دشمن نفوذ کند، وضعیت بدتر می‌شود و بهتر نه. بنابراین، با توجه به این مسایل، طرف‌دارِ قانون‌مند شدنِ فیسبوک هستم.

استاد فطرت، از شما می‌خواهیم ضمنِ جمع‌بندی بحث و صحبت‌های‌مان، دیدگاهِ پایانی‌تان در مورد فیسبوک و فرهنگِ استفاده از آن را با ما در میان بگذارید.
در مجموع، باید فیسبوک به فالِ نیک گرفته شود و از آن استقبال صورت گیـرد؛ زیرا یکی از واقعیت‌های عینیِ دنیـای امروز است. ما در موارد مختلف نیاز به استفادۀ خوب از فیسبوک داریم. تأثیر مثبت و منفیِ فیسبوک بالای افراد جامعه، بسته‌گی دارد به نوع فرهنگ استفادۀ افراد از آن. در عین حال، در داخل فیسبوک به عنوان یک افقِ کلان، شاهد وجودِ افق‌های کوچک‌تری هستیم که ما را با دنیـای جدید، با شیوه‌ها و روش‌های جدید و مختلفِ فکری آشنا می‌سازد.
اما نکتۀ اساسی‌یی که باید به آن توجه شود، این است که ما نیاز به آسیب‌شناسیِ استفاده از فیسبوک در افغانستان داریم. باید تحقیق کنیم شکننده‌گی و آسیب‌هایی که این وسیله می‌تواند به دنبال داشته باشد، در کجاهاست. با این آسیب‌شناسی به‌آسانی می‌توانیم روش‌های غلبه بر این آسیب‌ها را نیز پیدا کنیم. از سوی دیگر، برای ایجاد فرهنگِ استفادۀ مثبت و متناسب با نیازهای امروز افغانستان، می‌توانیم از خودِ فیسبوک و امکاناتِ موجود در آن کمک بگیریم. همچنان نیاز داریم که رسانه‌های مختلف، نهادهای جامعۀ مدنی، نظام معارفِ افغانستان و کسانی که اهلِ فن هستند، در این زمینه با مساعی مشترک، به تدریج فرهنگی را ایجاد کنند که در سایۀ آن استفاده از فیسبوک معقول، رهگشا و کمک‌کننده به وحدت و همدلی باشد.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.