مـروری بر جریا ن ‌های عمدۀ شعر فرانسه در نیمۀدوم قرن بیستم

گزارشگر:آرش نقیبیان / چهارشنبه 20 دلو 1395 - ۱۹ دلو ۱۳۹۵

شعر فرانسه در قرن بیستم، هم به لحاظ فُرم و ساختار و هم از جهت محتوا و درون‌مایه، تغییرات و تحولات ژرفی را از سر گذرانده است. اگر در نیمۀ اول قرن بیستم هم‌چنان سایۀ شاعران بزرگ و تأثیرگذاری چون «مالارمه»، «ورلن» و «رمبو» بر سرِ شاعران جوان‌تر احساس می‌شد، در نیمۀ دوم قرن mandegar-3بیستم تأملات هستی‌شناسانه و نگرش‌های ژرف‌اندیشانۀ فلسفی، به انسان و جایگاهش در جهان جایگزین نگاه سابق می‌گردد. در این میان شاید بتوان مرگ نابه‌هنگام شاعر بسیار بزرگ و تأثیرگذاری چون «پل الوار» را در سال‌های نخستین دهۀ پنجاه میلادی، خط فاصل و مرزی در نظر گرفت بین دو نیمۀ تاریخ شعر فرانسه. به هنگام مطالعۀ اشعار الوار و در ورای تحول عمیقی که شعر او در طی چند دهه از سر گذراند، آن‌چه بیش از همه به چشم می‌خورد، عبارت است از: ثبات وضوح شعر، تعلق خاطر به لحن و درون‌مایه‌های یکسان و به گونه‌یی انسان ماندن در میان مردم.
الوار پس از مطالعۀ آثار اونانیمیست‌ها و سرودن شعر دربارۀ رنج انسان‌ها در طول جنگ، به محض پیوستن به گروه سورریالیست‌ها به رهبری «آندره برتون»، شعرش طنینی شخصی و منحصر به فرد به خود گرفت. آثار مهم شعریِ او «مردن از نمردن»، «پایتخت درد»، «عشق شعر» و «زنده‌گی بلادرنگ» نیروی شگرفی را که در کلمات محفوظ مانده آشکار می‌کند. زبان شاعرانۀ الوار، بیش از حد به بی‌پیرایه‌گی گرایش داشت و این بیشتر به‌خاطر تعلق‌های جهان‌شمول و اندیشه‌های عدالت‌طلبانه و صلح‌جویانۀ اوست.
الوار را یکی از بزرگ‌ترین شاعران قرن بیستم قلمداد کرده‌اند که بی‌گمان قضاوتی منصفانه است. بدون ذره‌یی تردید، حضور و میراث ارزشمند شاعران بزرگی چون پل الوار، روبر دسنوس و ژاک پرور به مثابه دستاوردی گران‌سنگ در فرهنگ و ادب فرانسه، قابل تعمیم و انکشاف به تمامی دوره‌های تاریخ ادبیات معاصر این کشور است.
در نیمۀ دوم قرن بیستم، شعر فرانسوی از چشمه‌ها و منابع مختلف و متعددی سیراب می‌شود. از جمله ایدۀ مارکسیسم و چپ که ریشه‌های ژرفی در فرهنگ این کشور دارد و به قول «اولیویه مونن» ریشه‌هایش تا ولتر به عقب برمی‌گردد، و از سوی دیگر اندیشه‌های اگزیستانسیالیستی و فلسفه‌های وجودگرا، تأثیر فراوانی در جریان‌های عمدۀ شعر فرانسه خصوصاً در نزد شاعران درون‌گرای بزرگی چون «ایو بونفوا» و «رنه شار» گذاشته است.
ایو بونفوا به عقیدۀ غالب منتقدین ادبی، یکی از مهم‌ترین شاعران بعد از جنگ است. شعر این شاعر بر تغییر لحن شعر فرانسوی، تأثیری قطعی گذاشته است. بونفوا اگرچه دغدغۀ روحانیت انسانی را در سر می‌پروراند، اما دغدغه‌های هستی‌شناسانه‌اش او را به طرز غریبی با اگزیستانسیالیست‌های فرانسوی دمخور می‌کند. در شعر بونفوا، شاهد ساختار یکسر نوینی از روحانیت انسان هستیم که در واقع در ادامه و تکمیل انقلاب بودلری شکل می‌گیرد و این انقلابی‌ست که اساس ایده‌آلیسم در شعر را به‌هم می‌ریزد و انسان را از محک ارزیابی‌های کهنه در مورد مرگ، رها می‌کند.
پیر برونل، منتقد بزرگ شعر و ادبیات فرانسه، کتاب «از جنبش و از سکون» اثر بونفوا را، یکی از آخرین وقایع مهم شعری دانسته و آن را تحولی بزرگ در جریان‌شناسی شعر فرانسوی در نیمۀ دوم قرن بیستم می‌داند. در این منظومه، فن شعر جدیدی چه‌گونه‌گی شکل‌گیری خود را به تمام و کمال به رخ خواننده‌گان و علاقه‌مندان شعر و ادبیات می‌کشد و در عین حال، دشواری‌های خود را می‌نمایاند.
ایو بونفوا در سال ۱۹۷۸ مجموعه اشعار خود را در یک جلد گرد آورد، اما به نظر می‌رسد که انتصاب او در « کلژ دو فرانس»، روند خلاقیتِ او را کندتر کرده است. بونفوا در سال‌های اخیر از بخت‌های مسلم دریافت جایزۀ نوبل ادبیات نیز می‌باشد.
از آن‌جایی که تحولات عمدۀ شعر فرانسه در نیمۀ دوم قرن بیستم را در کنار مکتب‌های فلسفی و عرفانی، چهره‌های بزرگ و شاخصی نیز تعیین کرده‌اند، ما در این یادداشت ناگزیریم تا بر آثار چند چهرۀ معتبر شعر فرانسه در این سال‌ها مروری موجز داشته باشیم. پس از بونفوا بی‌گمان «رنه شار» در فرهنگ ادبی فرانسوی‌ها چهره‌یی بی‌همتاست. اهمیت و فروغ شعری این شاعر، از سال ۱۹۴۵ تا کنون همواره رو به فزونی بوده است. شاعران جدید و جوان، او را الگوی خود می‌دانند و منتقدان تحلیل‌های فاضلانه و گاه بسیار متناقضی از آثار وی ارایه می‌دهند.
رنه شار در دوران حیات ادبیِ خود توانست «میراث سورریالیست‌ها» را به بهترین وجهی در آثار خود بازتاب دهد. وی در این راستا اساسی را که جنبش سورریالیسم به ارمغان آورده بود، تعمق بخشید و از ضعف‌های سورریالیسم یعنی عمل غیرارادی و نوعی بی‌نظمی در نوشتار چشم‌پوشی کرد. به تعبیر ظریف «پل ون» منتقد اشعار رنه شار، ریشه‌های شعرِ او را باید در افکار فیلسوفانِ ماقبلِ سقراط جست‌وجو کرد. گفت‌و‌گوی رنه شار با مارتین هایدگر، یکی از مهم‌ترین لحظات روشن‌فکرانه پس از پایان جنگ به حساب می‌آید. منتقدین تأثیر فراوان اندیشۀ هایدگر بر شعر رنه شار را انکارناپذیر می‌دانند.
در میان شاعرانی که تجربیات جنگ سبب شهرت آن‌ها شد، «پیر امانوئل» بی‌گمان چهره‌یی منحصر به فرد است. در سال ۱۹۴۱، کتاب «مقبرۀ اورفه» استعداد خارق‌العادۀ مرد بسیار جوانی را نشان داد و به انتظار مخاطبان پایان بخشید. این اثر که نسبت به موقعیت حساس و تراژیکِ روزگار خود حساس بود، در عین حال از وقایع فراتر می‌رفت و از خلال تجدید یک اسطوره، سیه‌روزیِ معنویِ انسان قرن بیستم را آشکار می‌ساخت. اشغال کشور فرانسه به دست نازی‌ها، که جلوه‌یی از وحشی‌گری و سقوط معنویات بود، شعر پیر امانوئل را وارد مرحلۀ جدید و حساسی کرد. در این میان، چاپ کتاب «آزادی، گام‌های ما را هدایت می‌کند»، بر شهرت و اعتبار پیر امانوئل بسیار افزود.
پس از پایان جنگ و اشغال فرانسه، شعر این شاعر لحنی به شدت فلسفی و مذهبی به خود گرفت که تا پایان عمرِ او (۱۹۸۴) حفظ گردید. تعلق خاطر شدید او به مسیحیت و انجیل، در این تغییر درون‌مایۀ شعری و اندیشه‌گی، نقش فراوانی داشته است.
آثار شاعرانۀ «آندره دوبوشه» نیز بی‌گمان بیشتر از هر شاعر دیگری در ادامه و امتداد شعر ایو بونفوا قرار می‌گیرد.
شعر آندره دوبوشه مانند یک راه‌پیمایی پایان‌ناپذیر در جهانی ممتد و زیر آفتابی خشک و سوزان به نظر می‌رسد. «کسی که به سوی ما برنگشت»، مهم‌ترین کتاب شعر این شاعر معنوی و درون‌گرای فرانسوی است.
در ادامۀ بررسی تأثیر چهره‌های ادبی بر جریان شعر فرانسوی در نیمۀ دوم قرن بیستم، به شاعری بسیار برجسته و عمیق برمی‌خوریم که در کمال تعجب و حیرت، نبوغ فراوانش تا مدت‌های زیادی بر غالب منتقدین شعر فرانسه پوشیده و پنهان بود و او کسی نیست به جز «فیلیپ ژاکوته». او که مترجم شاعران بزرگی چون «ریلکه» و «هولدرلین» از آلمانی به فرانسه است، امروز بی‌شک از مهم‌ترین استوانه‌های فرهنگیِ ممالک فرانسه‌زبان می‌باشد. اهمیت این شاعر بیشتر از آن‌روست که وی توانسته خود را به عنوان سرایندۀ نوشته‌هایی عاری از ادا و اطوارهای روشن‌فکرانه، به علاقه‌مندانش بشناساند.
شعر فیلیپ ژاکوته به تعبیر ظریف پیر برونل، می‌کوشد رابطه‌یی هرچند سست و متزلزل با حقیقت جهان برقرار سازد و در عین حال «ساده‌گی» و «شفافیت» ژرف خود را نیز حفظ نماید.
ژاکوته در عین حال منتقدی برجسته و تیزبین است و تا به امروز یادداشت‌های فراوانی بر اشعار شاعرانِ بزرگ فرانسوی نوشته است و برگزیده‌یی از این نقدها را در کتاب معتبر «مصاحبه با الهه‌های شهود» [۸] به چاپ رسانیده است.
خوانش تاریخ شعر فرانسه در نیمۀ دوم قرن بیستم اگر با چشم‌پوشی از سه چهرۀ مهم و تأثیرگذار یعنی «لوران گاسپار»، «کلود استبان» و «آلن لانس» صورت پذیرد، بی‌گمان نه تنها لطفی در پی نخواهد داشت، بلکه نقصانی بزرگ نیز به حساب می‌آید. از این‌رو بر آثار شاعرانۀ این سه چهرۀ معتبر شعر فرانسوی نیز به ایجاز مروری کوتاه می‌کنیم.
شعرهای لوران گاسپار از چهار تجربۀ سازنده نشأت گرفته‌اند: نخست، زنده‌گی شخصی شاعر است که سرتاسر در سفر و اقامت‌های کوتاه در نقاط مختلف جهان سپری شده است. دومین تجربۀ مهم او، «کویر» است؛ کویر برای گاسپار دنیایی سترون نیست، بلکه جهانی است پر از زنده‌گی و حیات. سومین تجربۀ عمدۀ این شاعر، تجربیات پزشکی اوست، چرا که او در مقام یک جراح باید از یک دید دقیق و منطقی برخوردار باشد. چهارمین و آخرین تجربۀ شاعرانۀ لوران گاسپار، مطالعۀ همیشه‌گی و منظم آثار «اسپینوزا» است که با عقاید و افکار این شاعر همخوانیِ دقیقی دارد و این به معنای وحدت کامل روح و جهان مادی می‌باشد. شعر از نظر لوران گاسپار، به مثابه جست‌و‌جویی در درون و نوعی رهیابی به کمال و شادی است.
«کلود استبان» را محققین شعر و ادبیات فرانسه، یکی از مهم‌ترین و بهترین شاعران نیمۀ دوم قرن بیستم می‌دانند. گونه‌یی اندوه و سرگردانی مطلق در بیشتر شعرهای کوتاه کلود استبان به چشم می‌خورد و در عین حال، همین شعرهای کوتاه آن‌چنان از تراکم کم‌نظیری بهره‌مندند که خواننده را به حیرت وا می‌دارد.
آلن لانس، روابط نزدیک و دیرینه‌یی با شعر و ادب پارسی دارد. این شاعر معاصر فرانسوی سابقۀ دوستی چندین‌ساله با شاعران بزرگ معاصر ایران از جمله احمد شاملو، نصرت رحمانی و محمدعلی سپانلو دارد و بسیاری از شعرهای این بزرگان را به فرانسوی ترجمه کرده است. لانس در اواسط دهۀ ۱۹۶۰ به ایران آمد و در سمت استاد زبان‌های فرانسه و آلمانی در دانشگاه اصفهان به کار مشغول شد. او حاصل تجربیات خود در ایران را در کتاب معروف شعر خود با عنوان زیبای «گم‌شده‌گان نازک‌دل از آب درمی‌آیند» به زیبایی منعکس کرده است.
در پایان این یادداشت ذکر این نکته را لازم می‌دانم که تأثیر انکارناپذیر شعر بودلر و آن‌چه که در اصطلاح منتقدین به «انقلاب بودلری» شهرت یافته، بر تمامی دوره‌های شعر فرانسه آشکار می‌باشد و هر گونه قرائت شعری و یا تاریخی از فرهنگ شعری این کشور بدون نام بردن از این اسطورۀ شعر فرانسوی، ناقص و از دایرۀ یک تحقیق بی‌طرفانه و آکادمیک خارج است.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.