قیام در اردوگاه مرگ/ دربارۀ رمان «تربلنیکا»(۱)

گزارشگر:مجتبی حبینی/ شنبه 30 دلو 1395 - ۲۹ دلو ۱۳۹۵

mandegar-3به ‌عنوان مقدمه و نکتۀ قابل اهمیت و تعمق‌برانگیز، باید گفت: تبلیغات صهیونیستی برآمده از هولوکاست در جنگ جهانی دوم به وسیلۀ نازیسم آلمان در جهان رسانه‌یی مکتوب، علاوه بر امپراتوری رسانه‌یی یهودیان جهان، بیش‌تر از سوی احزاب چپ در اروپا و به تقلید از آن، روشن‌فکری وابسته به آنان در جهان سوم (فراماسونرها، سوسیالیست‌ها، کمونیست‌ها و…) ترجمه و ترویج یافته ‌است. به‌عنوان نمونه از دکتر مهدی سمسار کتاب حاضر، تربلنیکا، [شاید از زمره ترجمه‌های اول باشد] (سال ۱۳۴۵) و کتاب آخری که وی قبل از مرگ ترجمه کرده است، خانواده تئو، (انتشارات سروش، سال ۱۳۷۹) است. یک پیوسته‌گی زمان‌دار و استمرار و پشتکار و موضوعی (ادبیات تبلیغاتی یهودی) دیده می‌شود.
هر دو کتاب از فرانسه ترجمه شده و پیوسته‌گی دیگری با مترجمان شاغل در این موضوع (ادبیات یهودی) با عبدالله توکل، ابوالحسن نجفی و احمد شاملو دارد. مقدمۀ شتاب‌زده و عذرخواهانۀ دکتر مهدی سمسار مبنی بر زیر فشار بودن از سوی ناشر که هرچه سریع‌تر آن را به بازار ارایه کنند، حکایت از جد و جهد همۀ عوامل دست‌اندرکار دارد. در هر دو کتاب، مترجم کوشیده است تا جوهر چاپ خشک نشدۀ آن را در اختیار خواننده قرار بدهد.
در مقدمه، سیمون دوبوار، کتاب را به ‌عنوان پاسخی به «ساباتا»های اسراییلی که از گذشتۀ بنی‌اسراییل می‌پرسند، در خور توجه دانسته و خود نیز مدعی است که در سال ۱۹۴۵ تعدادی از گواهی‌های افراد بازمانده از اردوگاه تربلنیکا را جمع‌آوری کرده بوده است. سیمون دوبوار و همفکرش، ژان پل سارتر ، در دهۀ ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ به مناسبت برخورداری از شهرت بین‌المللی، تبلیغات وسیعی را برای رژیم صهیونیستی در داخل و خارج از فرانسه انجام داده بودند.(۲)

ویژه‌گی‌های رمان تربلنیکا
نویسنده با استفاده از آن‌چه خود گواهی بازمانده‌گان از اردوگاه تربلنیکا نامیده، به روایت‌های چندگانه از عملکرد اس.اس‌ها و افراد زیر فرماندهیِ آن‌ها از اکراینی‌ها پرداخته است. رمان در بیست‌وهشت فصل تنظیم شده که مقدمۀ آن از اصطلاح پوگروم (در اصل یک نهضت ضد یهودی روسی است که منظور از آن، یک سلسله عملیات ضد یهودی است که در زمان تزارهای روسیه انجام می‌شد و توأم با غارت و قتل‌عام یهودیان بود و مأموران تزار نیز آن را تشویق می‌کردند. پوگروم‌های بزرگ یکی به سال ۱۸۸۲ در نیژنی گورود و دیگری در ۱۹۰۳ در کی‌شینف اتفاق افتاد ـ م) در شهر ویلنا، مرکز لیتوانی، شروع می‌شود. در این کتاب به گذشتۀ تاریخی به طور متناوب ارجاع می‌شود و ادعا می‌شود که یهودیان در هسپانیۀ قرن پانزدهم و… قتل‌عام شده‌اند و قتل‌عام شصت‌هزار یهودی در گتوی آن‌جا و در ناحیۀ جنگلی به نام پونار، مقدمۀ اجرای طرح هیتلری «راه‌حل نهایی» نمایانده می‌شود.
این فصل فقط از اصرار نویسنده به مقدمه‌چینی برمی‌خیزد، وگرنه هیچ ارتباطی بین به ‌اصطلاح کشتارشونده‌گان و کشتارکننده‌گان دیده نمی‌شود، مگر ادعای استفادۀ آلمانی‌ها از آن روش ابتدایی برای مکانیزه و پیشرفته‌تر کردنِ روش‌های کشتار و ابداع طرح‌های جدیدتر که از مرحلۀ کم‌کارآمدی (اعدام به وسیلۀ جوخه که عوارض روانی آن عاملان آلمانی را به جنون می‌کشاند) به مرحلۀ خفه کردن اسرا در اتاق‌های گاز ـ که عوامل مستقیم دست‌اندرکارِ آن از میان خود زندانیان به کار گرفته می‌شدند ـ ترفیع می‌یابد.
در این بخش، بی‌یلاس، فرمانده اردوگاه، که همانند یک ماشین کهنه و کند است، جای خود را به رابرت فرانز، که آمیزه‌یی از هنر و خشونت است، می‌دهد.
۲٫ در اروپا در میان مسیحیان اعم از ارتدوکس‌ها (در روسیه و اروپای شرقی و مرکزی که پوگروم‌ها را اجرا می‌کردند) و کاتولیک‌ها که با تظاهر به حسن نیت خواسته بودند پنجصد نفر از کودکانِ یهودیان را به آیین کاتولیک دربیاورند تا معاف از نسل‌کشی بشوند، در روستاها و شهرها افراد یهودی را معرفی می‌کردند تا آن‌ها ابتدا به گتو و سپس به تربلنیکا و یا بیرکنایو فرستاده شوند و قتل‌عام شوند، همه در ردیف جنایت‌کاران علیه یهودی‌ها معرفی می‌شوند. هیچ غیریهودی شریف دیده نمی‌شود. (فصل هفتم، صفحۀ۱۱۰)
۳٫ طبق معمول همه فلم‌های داستانی و مستند، ‌سرنوشت‌نویسی شخصی و جمعی، رمان‌های ادبی و خاطرات‌گونه، ‌در کتاب تربلنیکا هم یهودیان قوم برگزیدۀ خداوند،‌ و لاجرم در معرض آزمایش ازلی و ابدی قرار دارند. یهودیان همه افرادی با حسن نیت مطلق هستند که شهادت افراد غیریهودی و شاهد مبنی بر کشتار در ویلنا، ورشو، برلین، تربلنیکا و… را نمی‌پذیرند و همچنان صلح‌جو، باایمان و مداراگر باقی می‌مانند. آن‌ها پیوسته در طول و عرض رمان و از شروع حوادث (روز اول جون ۱۹۴۱ در ویلنا) تا پایان آن (دوشنبه دوم اوت ۱۹۴۳، قیام زندانیان علیه آلمانی‌ها و اکراینی‌ها زیردست‌شان) «امید» را به جای «حقیقت» پاس می‌دارند. قطارهای فراوانی از اقصانقاط اروپا حامل یهودیان به تربلنیکا می‌رسند. یهودیان تحویل داده شده، ابتدا به زن و مرد (اطفال زیر ده سال را هر کدام می‌توانند با خود همراه داشته باشند) تقسیم می‌شوند. لخت و عور می‌گردند. زن‌ها به آرایشگاه برده می‌شوند و موهای سرشان چیده می‌شود. هر دسته با ظرفیت اتاق‌های گاز به داخل رانده می‌شوند (به عنوان حمام کردن اجباری) بیست دقیقه بعد اجسادشان به وسیلۀ دیگر زندانیان یهودی به گودال‌ها حمل و روی هم تلنبار می‌شوند. به‌رغم این‌همه جنایت علیه بشریت، یهودیان حلیم، بردبار، خویشتن‌دار، مظلوم و سربه‌زیر، هم‌چنان به وظایف تعیین‌شده از طرف آلمانی‌ها عمل می‌کنند. آن‌ها البته چندین بار کمیته قیام تشکیل می‌دهند؛ اما هر بار به نحوی با شکست مواجه می‌شوند. آن‌چه در اردوگاه می‌گذرد، بارها با سرنوشت‌های نسل‌های پیشین یهودیان مقایسه می‌شود. آن‌گاه قطارها با البسه، پول و جواهرات و موهای زنان به مبدای حرکت برمی‌گردند تا کاروان دیگری را بیاورند.
۴٫ در فصل‌های آغازین رمان، از قول روایت‌کننده‌ها از گتوهای ورشو و… گفته می‌شود که از میان یهودیان، جوانان طرفدار صهیونیسم تندروتر هستند و تن به مقررات آلمانی‌ها نمی‌دهند. آن‌ها در لهستان و دیگر کشورها به اقدامات سازمان‌یافته پارتیزانی دست می‌زنند و به‌رغم کشته دادن‌های‌شان، سرانجام این دیگر یهودیان هستند که قهراً به راه صهیونیست‌ها برگشته، دست به قیام می‌زنند. هم‌چنین ایدۀ صهیونیستی برای مهاجرت دادن یهودیانِ اروپای شرقی و مرکزی، سرانجام به واقعیت می‌پیوندد و آن‌ها بعد از فرار از تربلنیکا و آواره‌گی کشیدن‌ها و تحقیر شدن و توهین دیدن‌ها از مسیحیان، راهی فلسطین می‌شوند.
چهل نفر بازمانده‌یی که به قول نویسنده، خاطرات‌شان را تعریف کرده‌اند، اغلب در اسراییل ساکن هستند و آن‌زمان‌هم در کیبوتص‌ها (مزارع اشتراکی به شیوۀ کمونیست‌ها که در دهۀ ۱۹۳۰ و ۱۹۴۰ برپا شده بودند، پایه‌های تشکیل دولت یهودی ـ صهیونیستی در سال‌های ۱۹۴۷ و ۱۹۴۸ بودند) به‌هم می‌رسیدند.
در فصل‌های مختلف، هر وقت یک یهودی از دیگری جدا می‌شود، به «امید دیدار» گفتن‌شان برای ملاقات بعدی در اسراییل است. فرقۀ حسیدیمها، اصول‌گرایان یهودی‌اند که از زمان نزول تورات باقی مانده‌اند. ابتکار عملی ندارند، اما ایمان قوی‌تر مذهبی دارند.
۵٫ سرانجام به اثبات رساندنِ این موضوع که یهودیان دوستانی غیر از خود ندارند. به عملکردهای هرچند رهایی‌بخش شوروی‌ها و قیمومیت داشتن انگلیسی‌ها بر فلسطین معترض‌اند. تنها دولتی که از متفقین مورد حمایت ادبیات یهودی است، امریکاست. نمونه‌های فراوانی از بدرفتاری روس‌ها با افراد فرارکرده از اردوگاه تربلنیکا داده می‌شود. هم‌چنین پارتیزان‌های کمونیست کشورهای مختلف و یا پارتیزان‌های ملی‌گرای دیگر، روی خوشی به یهودیان نشان نمی‌دهند. در بهترین حالت، آن‌ها خواهان بیکاری کشیدن از یهودیان هستند. در پایان رمان هم، بازهم کشتی اکسیدوس است که بعد از هفته‌ها سرگردانی بین بندرهای اروپایی بعد از جنگ جهانی دوم، سرانجام با کمک گروه مسلح شصت‌هزار نفری «هاگانا» به بندر حیفا می‌رسند.
در این آثار، یهودیان اگر بدرفتاری علیه دیگران می‌کنند، اگر خشونت در برابر فلسطینی‌ها و اعراب مسلمان دارند، همه از عقده‌های سرکوب‌شده تاریخی نشأت می‌گیرد. در چندین صفحۀ کتاب، افراد در حال جدا شدن از هم، در حال وصیت کردن، در حال دلداری به هم دادن، از کشورشان اسراییل می‌گویند که در آن‌جا همۀ رنج‌های گذشته و فعلی‌شان به پایان خواهد رسید.
۶٫ عنوان «راه‌حل نهایی» که به هیتلر نسبت داده شده است تا با ریشه‌کن کردنِ یهودیان به بهشت هزارسالۀ رایش جامۀ عمل بپوشاند، مورد استفادۀ فنی نویسنده قرار گرفته است. یعنی راه‌حل نهایی یهودیان، راه‌حل نهایی آلمانی‌هاست (بعد از جنگ جهانی اول با پیمان ورسای، سران یهودی آلمان، کشور را زیر بدهی‌های بی‌پایان فرو بردند. در پایان جنگ جهانی دوم بازهم یهودیان آلمان [ویلی برانت، هلموت کهل و…] آلمان را به دایه‌های مرکب از امریکا، شوروی و صهیونیسم سپردند که هم‌چنان همان حالت باقی است.) وقتی آخرین کاروان‌ها از یهودیان پراکنده در بلغارستان و… از راه می‌رسند، هر دو طرف (آلمانی‌ها و یهودیان) می‌دانند که پایان موجودیت اردوگاه فرا رسیده است. یهودیان می‌خواهند زنده بمانند و برای ثبت در تاریخ گواهی بدهند و آلمانی‌ها می‌خواهند هر نوع ردپایی از کشتارها را پاک کنند. بنابراین از یک ماه مانده به پایان عمر اردوگاه، سر گودال‌ها را باز می‌کنند و با سرعت تمام با بنزین [پترول]، چوب و ماشین‌های مورد استفاده به سوزاندنِ اجساد می‌پردازند و آن محل را چمن‌کاری و خیابان‌کشی می‌کنند.
از طرفی، نویسنده سعی کرده است بعد از نمایش رنج و دردهای یهودیان، خوداتکایی آنان را به نمایش بگذارد. بنابرین، نه از کمک ارتش سرخ حرف زده می‌شود و نه از پول و امکانات امریکایی‌ها و در مواردی انگلیسی‌ها و نه از فراماسونری آلمان (مارشال رومل فراماسونر از مقابل لشگرهای تانک مونتگمری انگلیسی گریخته به برلن برمی‌گردد تا در زیر پای هیتلر بمب‌گذاری کند) که منطقۀ فلسطین و خاورمیانه را بدون جنگ و دودستی تقسیم انگلیسی‌ها می‌کنند تا موجودیت رژیم صهیونیستی به سهولت انجام یابد.
۷٫ اغراق دربارۀ هولوکاست مرموزانه و زیرکانه و با انبوهی از تولید کتاب‌ها، موزه‌ها، یادبودها، نمایش‌ها و فلم‌ها، آن‌هم بی‌وقفه و در جغرافیای جهانی، در ظرف شش دهۀ گذشته ادامه یافته و هم‌چنان به‌رغم مبتذل و تکراری بودنش، پرداخته‌تر استمرار دارد. این‌همه کوشش و هزینه، البته دستاوردهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و قومی به همراه آورده و می‌آورد. (اکثر پارلمان‌های اروپایی، قوانین کیفری علیه انکارکننده‌گانِ هولوکاست را در همین دهۀ اخیر به تصویب رسانده‌اند.)
در فصل نهم کتاب تربلنیکا، گالفسکی، رییس یهودی زندانیان، که رییس مقاومت نیز هست، در جلسۀ کمیته می‌گوید: «… تصور کنید که مثلاً اس.اس‌ها یک روز بیایند و اعلام کنند که همۀ ما را خواهند کشت و قسم هم بخورند و در همان حال قتل‌عام را نیز آغاز کنند، و در این صورت شکی نیست که دومیلیون‌ونیم یهودیِ لهستانی دست به قیام خواهند زد…» (صفحۀ ۱۳۴)
ظاهراً آمار را یک نفر زندانی یهودی به دیگر زندانیان می‌گوید و آن‌هم در داستانی به نام تربلنیکا، و نه مثلاً توسط رییس آژانس یهود و…، این‌گونه آمار دادن‌ها که تنها یک ادعای دروغین است و جمعیت مدام در حال جنگ لهستان (یهودیان اقلیت کمتر از ۲% لهستان بوده‌اند) رشد منفی داشته، چه‌گونه دو و نیم میلیون یهودی به‌پا خواهند خاست؟!
همین آمار دادن‌ها در مورد اجساد نیز با پراکنده‌گویی همراه است. در فصلی، هفتصدهزار جسد و در صفحه‌یی دیگر، هشتصدهزار جسد یهودی از گودال‌های بعد از اتاق‌های گاز بیرون آورده شده و سوزانده می‌شوند.
در فصل چهاردهم گفته می‌شود که تعداد اتاق‌های گاز را به شانزده رسانده بودند و هر روز بیست‌وچهار هزار نفر از هفت صبح تا یک و ربع بعدازظهر در اتاق‌های گاز از بین می‌رفتند.
فصل شانزدهم به شیوع تیفوس در میان زندانیان می‌پردازد و نویسنده فراموش می‌کند که از همان تشریح بیماری‌ها و مرگ‌ها آماری بدهد.
در فصل هفدهم، جییلو، از اردوگاه شماره ۲ خبر می‌آورد که تعداد کشته‌شده‌گان ششصدهزار نفر بوده است (صفحۀ ۲۴۵) و بازهم نقض‌کنندۀ گفته‌های گالفسکی درباره دو و نیم میلیون یهودی لهستانی (…در ورشو قبل از ژوییه [جولای] ۱۹۴۲ ششصدهزار نفر یهودی زنده‌گی می‌کردند که تا آن‌زمان بیش از هشتاد هزار نفرشان باقی نمانده بود) فصل هجدهم از قول خوکن، که در قیام گتوی ورشو حضور داشته است (صفحۀ ۲۶۶). تناقض دیگر در فصل بیست‌وچهارم و چند روز مانده به پایان سرنوشت تربلنیکا آورده شده است:
«… آن‌چه از دست لالکا [فرمانده] برمی‌آمد انجام داد، اما هفتصدهزار جسد را سوزاندن کار آسانی نبود… تا آن هنگام رقم بازدهی به روزی ده‌هزار جسد سوزاندن نرسیده بود ـ صفحۀ ۳۶۳»
و باز آماری دیگر از فصل بیست‌وپنجم: «… ماه ژوییه [جولای] بود و تربلنیکا یک سال داشت. هشتصدهزار مرد و زن قتل‌عام شده بودند ـ صفحۀ ۳۸۰»
۸٫ به طور معمول، ناشر و مترجم ایرانی این اثر نیز، چنان شیفته‌گی از خود نشان می‌دهند که گویی حامل پیام وحی‌اند. گذشته از ترجمه، بلافاصله بعد از نشر به زبان اصلی، پاورقی‌ها و مقدمه نوشتن‌های‌شان نیز با همان شیفته‌گی است. مترجم زیر صفحۀ ۲۵۰ دربارۀ اسم افسانه‌یی «گولیات» توضیح داده است: «گولیات یکی از پهلوانان غول‌پیکر قوم فیلیستن بود که به روایات افسانه‌یی با برجسته‌ترین سربازان اسراییلی به جنگ‌های تن‌به‌تن می‌پرداخت و در یکی از این نبردها حضرت داوود با سنگی که از فلاخن رها کرد، او را کشت. فیلیستن‌ها، که نام خود را به فلسطین امروز داده‌اند، قومی بودند که در قرن‌های قبل از میلاد سرسخت‌ترین دشمنان قوم یهود به شمار می‌آمدند و در بعضی مناطق که امروز شهرهای اسراییل قرار دارد، می‌زیستند ـ م»
چنان‌که ملاحظه می‌شود، مترجم به‌ ساده‌گی برای قوم فلسطین پرونده‌یی از شرارت، بت‌پرستی و زورگویی می‌سازد و از خود متن (تربلنیکا) هم فراتر می‌رود. طبیعی است که پرونده‌سازی منفی برای فلسطینی‌ها پرونده‌سازیِ مثبت برای صهیونیسم است.
۹٫ مطابق ادبیات صهیونیستی در مورد هولوکاست، پایان‌بخش مطلب که همۀ فصل‌ها را به‌هم می‌پیوندد، دو نتیجه حاصل می‌کند؛ پرداختن به کشتی «اکسیدوس» دشمنی به‌اصطلاح انگلیسی‌ها و تشکیل کشور مجعول اسراییل است. در فصل پایانی (بیست‌وهشتم) بعد از آن‌که چهل نفر از ششصد نفر کارگر زندانی در تربلنیکا زنده می‌مانند، به جنگل‌ها پناه می‌برند و در کنار گروه‌های پارتیزانی به مبارزه می‌پردازند به سوی کشتی اکسیدوس در قبرس رانده می‌شوند. انگلیسی‌های پیروزشده در جنگ جهانی دوم، مدیترانه و فلسطین و لبنان و سوریه و مصر و… را در اختیار دارند. در پایان به‌رغم خباثت انگلیسی‌ها، بازمانده‌گان آواره از بندر مارسی به بندر حیفا می‌رسند.
سرانجام این‌که در رمان تربلنیکا که در سال ۱۹۶۶ به چاپ رسیده است و در رمان یعقوب کذاب که حدود چهل سال بعد از آن نوشته شده است، یک نوع صحنه‌پردازی، شخصیت‌پردازی، قضاوت یک‌سویه و مظلوم‌نمایی مضاعف دیده می‌شود. فراوانی نسخه‌های مختلف می‌تواند در تأثیرگذاری موضوع تعیین‌کننده باشد. چنان‌که یهودیان همین استراتژی طلب‌کاری از اروپا و جهانیان را در ابعاد دیگر، بعد از تصمیم به کشتنِ استالین با رمان و فلم‌هایی چون «دکتر ژیواگو» ادامه داده‌اند.

پی‌نوشت‌ها:
۱٫ نوشته ژان فرانسوا استاینر؛ مترجم: دکتر مهدی سمسار؛ چاپ اول: پاییز ۱۳۴۵، انتشارات جوانه.
۲٫ غیریهودیانی چون دوبوار و سارتر و… پیش‌قراول صهیونیست‌ها بودند ـ مراجعه شود به سفر به ولایت عزراییل، جلال آل احمد.
تهیه و تنظیم: مهسا رضایی

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.