گزارشگر:شنبه 30 دلو 1395 - ۲۹ دلو ۱۳۹۵
از صفحۀ فیسبوک احمدولی مسـعود/
اخیراً تعدادی از مقامهای نظامی امریکا، افغانستان را کشوری به بنبست رسیده نامیدند و پیشنهادِ افزایش نیروهای امریکایی و حمایتِ نظامی را دادند.
در اینکه افغانستان به بنبست رسیده، تریدی نیست. مدتها قبل گفته بودیم که این حکومت به صوب فروپاشی سیاسی، سیر نزولی دارد؛ اما دلیل این بنبست، کمبود نظامیان خارجی نیست. در مدت بیش از یک دهه، حضورِ بیش از یکصدهزار نیروی خارجی، نه از آمدنِ بحران جلوگیری کرد و نه هم به کشور ثبات بخشید. ریشۀ بحران را که سالهاست فریاد میکشیم، قطعاً باید در نبود زعامت ملی، ساختار ملی، سیاستِ ملی و نبود اراده برای صلح و ثبات جستوجو کرد.
بازیها در محورِ کشور ما بههم گره خورده و چنان پیچیده شده که افغانستان در جایگاه یک پیادهنظامِ سرگردان روی تختۀ بزرگِ بازی شطرنج، در درونِ خود (با شاه و وزیر و اسپ و فیل…) به بنبست رسیده است و دیگر نمیداند در کجای این بازی موقعیت دارد، به کدام سمت حرکت میکند، دوست کیست و دشمن در کجاست، و همزمان با آن در میان بازیگرانِ بزرگ در یک بیموازنهگی کامل میچرخد.
۱۳ سال قبل، وقتی اولین نسخۀ آجندای ملی را به سران نظام پیشنهاد دادم، تشریح کردم که باید از فرصتهای بهدست آمدۀ جهانی برای جمع و جور کردنِ خودمان استفاده نماییم، قبل از اینکه فردا منافع کشورها تغییر نماید و یا سیاستهای اصولیشان روشن شود و در میانِ گردبادها رها شویم. اما دریغ، اکثر افرادی که به نمایندهگی از جهاد و مقاومت آمده بودند، به فنِ دولتداری بلدیت نداشتند، از محیط بینالمللی بیاطلاع بودند و به گرفتن مقامها بسنده کردند. امور دولت، کشورداری و سیاستگذاریها را مدیران کمپنیهای خارجی که همواره برای همین فرصتها در خارج زمینهسازی میکردند و در کمین نشسته بودند، غصب کردند.
قبل از انتخابات ۲۰۱۴ نیز با در نظرداشت و مطالعۀ دقیق شرایط کشور، پیشنهاد تشکیل دولت وحدت ملی را دادیم تا نسخهیی باشد برای مرحلۀ گذار، برای تهدابگذاری یک دولت ملیِ واقعی که همۀ اقوام خود را در چرخۀ تصمیمگیری کشور ببینند. اینبار نیز دقیقاً مانند ۱۳ سال قبل، متأسفانه نمایندهگان مجاهدین در دولت، جایگاه اصلیِ خود را در سیاست کشوری و چرخۀ تصمیمگیری پیدا نکردند، اما گروههای دیسانتشدۀ افغانـامریکایی زیر عنوان همین دولت وحدت ملی و برعکس، به متمرکز ساختن هرچه بیشترِ قدرت و ثروت پرداختند و بازیگران خارجی را از مأموریتِ خود در تطبیق استراتیژی آنان اطمینان دادند.
اینهمه آجنداهای شخصی و منافع بیرونی، در تضاد کامل با منافع ملی، از یکطرف تقابل و بیاعتمادی درونی را شدت بخشید و از جانب دیگر، صفآراییهای بازیگران بیرونی را محکمتر ساخت، تا سرانجام سرنوشت کشور به این جاها کشید. حالا تحت این شرایط، مسیری که باید همۀ تلاش خود را روی آن معطوف بداریم؛ به قول قهرمان ملی: “سیستمی را باید ایجاد نماییم که هـم بتوانیم با خود زندهگی کنیم و هم با دنیای بیرون”. با تشکیل دولت ملی با قاعده با ساختارهـاى غیرمتمرکز، در گام اول میتوانیم از تناقض، بىتعادلى و کشمکش درونی رها شویم، خود را در جمع تعریف نماییم، و از همین موضع قدرت ملى است که افغانستان میتواند در بازیهای کلان و محیط بینالمللی جایگاه خود را تثبیت کند، سمتوسویِ خود را دریابد و از همین راه، از بنبست بیرون شود.
یادمان باشد که رهبری و ساختار نظامِ موجود قطعاً قادر نیست که وضعیتِ کشور را به سمت بهبود تغییر دهد، چون خود به بخشی از مشکلات و بحران کشور مبدل گردیده است. آیا رهبری این دولت و آقای اشرفغنی احمدزی در مقام رییس حکومت وحدت ملى میتواند به گونۀ آقای حیدر عبادی، نخست وزیر عراق، طی تماس تلیفونی به آقای ترامپ بگوید که کشورش در هیچکدام از منازعات و درگیریهای منطقهیی مشارکت نمیکند؟
Comments are closed.