گزارشگر:هارون مجیدی/ یک شنبه 8 حوت 1395 - ۰۷ حوت ۱۳۹۵
«انسان مدرن از این چشمانداز» که سفرنامۀ تحلیلی عبدالبشیر فکرت، استاد دانشگاه کابل است، از نشانی انتشارات سعید به نشر رسید.
این کتاب در ۱۲۹ برگ ارایه شده و شامل دو بخش میباشد که بخش نخست آن یادداشتهای سفر نویسنده از فرانسه و تحلیل زندهگی، اندیشه و برداشتهای شرق و غرب را در بردارد و بخش دوم آن شامل مقالاتی در پیوند به زندهگی امروز و انسان مدرن است.
زحمت طرح جلد و برگآرایی «انسان مدرن از این چشمانداز» را اکرامالدین سعیدی کشیده و در هزار نسخه به چاپ رسیده است.
چنانی که در این اثر هم آقای فکرت واضح ساخته است، انسان در جهان امروز با گونههای فراوانی از برداشت در پیوند به پیرامون، زندهگی، هستی و خودش روبهرو است و بودهاند انسانهای فراوانی که چشمانداز و برداشت خود را از زندهگی و چگونه زیست انسان نوشتهاند.
نویسنده در این اثر، برداشتهای خود را از انسان مدرن ارایه میکند و تصویر تمامنمایی از انسان مدرن و چگونه بودن او را ارایه میدارد.
عبدالبشیر فکرت در یادداشتی بر کتاب انسان مدرن از این چشمانداز، نوشته است: روزگار ما را میتوان روزگار قحطی اندیشه دانست. اندیشیدن در این سرزمین، از دوردستها به اینسو، همواره در «گُمنامی» و «نبودن» بهسر برده است.
به باور آقای فکرت: اثرهایی که در کشور و زمان ما، بهویژه در ساحات علمی به چاپ میرسند، بیش از همه، فراچنگآوری مطالب مختلف از منابع گوناگون و تألیف آنها به شکل یک اثر مطبوع است که نوآوری و خلاقیت چندانی در آنها به چشم نمیخورد.
آقای فکرت در ادامۀ این یادداشت نوشته است که تألیف چنین آثاری را قطع نظر از سودمندیهایی که با خود به همراه دارد، میتوان نتیجۀ افکار گوناگون و حتا ناهمگون دیگران دانست و اما او در این اثر حاصل چشمدید و برداشتش را نوشته است.
نویسندۀ کتاب انسان مدرن از این چشمانداز باور دارد که روش زندهگی انسان مدرن جنبههای مثبت و منفی بسیاری دارد که بایست موضوع پژوهشهای عمیقترِ معرفتشناختی و جامعهشناختی قرار گیرد.
آنچه در کتاب انسان مدرن از این چشمانداز مطرح شده، نیمنگاه نقادانهییست که لااقل به قداستزدایی از ارزشهایی که انسان مدرن با آن میزید و برای شماری از همنسلان نویسنده، خطاناپذیر و تابووراه پنداشته میشود، کمک شایانی خواهد کرد.
آقای فکرت به این باور است که انسان غربی از بیرون وارد شد و واقعیت را شناخت و رام دستان قدرتمند خودش ساخت؛ اما انسان شرقی از درون و با معنویت خواست جهان را بشناسد و از معنویت به واقعیّت حرکت کرد و نهایتاً راهمانده شد. او بهجای آنکه واقعیّت را با واقعیت بشناسد و خودش را تابع قواعد حاکم بر واقعیت قرار دهد، سعی کرد واقعیت را تابعِ وضع و حال درونی خویش قرار دهد. بیخبر از آنکه، واقعیت دارای عینیت است و با چگونهگی وضع و حال ما تغییر نخواهد کرد. انسان شرقی با این وصف، به دین، عرفان و اشراق پناه برد و انسان غربی بر سکوی تجربه و حس تکیه زد. همینجا بود که انسان شرقی، درونگرا و متفطّن بار آمد و انسان غربی تجربهگر و بیرونبین. شرق خودش را شناخت، اما جهان را به عنوان یک واقعیت از یاد برد و گمان کرد که شناخت خود، برای شناخت جهان نیز کافی است؛ اما غرب برعکس، جهان را به تماشا و تجربه نشست و فرصتی برای چشم گشودن به خود نیافت.
عبدالبشیر فکرت در سال ۱۳۶۶ خورشیدی در کابل به دنیا آمده و سند کارشناسی ارشد در رشتۀ شریعت و قانون دارد. او استاد در بخش عقیده و فلسفه در دانشکدۀ شرعیات دانشگاه کابل نیز است.
آقای فکرت یکی از همکاران همیشهگی روزنامۀ ماندگار است که بخشی از یادداشتها و مقالات آمده در این کتاب نیز پیش از این در ماندگار به نشر رسیدهاند.
Comments are closed.