گزارشگر:دوشنبه 9 حوت 1395 - ۰۸ حوت ۱۳۹۵
بیش از ده روز است که مرزها و بنادر تجاری پاکستان به روی افغانستان مسدود شده است. این مسدودیت، خساراتِ اقتصادیِ قابل توجهی را بر بازرگانانِ هر دو سوی مرز وارد کرده و از این رهگذر، تغییرِ محسوس و ظریفی را نیز بر قیمتِ برخی مواد که اکثراً از مسیر پاکستان به افغانستان ترانزیت میشوند، وارد آورده است.
اما آنچه از ورایِ این اقدام و خبرِ ناخوشایند، قابلِ مشاهده و بررسی است، اهمیتِ رهایی یافتنِ افغانستان از بنادرِ پاکستان و مسیر ترانزیتیِ این کشور ـ بهدلیل سابقۀ سوءِ تنشها و درگیریهای سیاسی و مرزی و تکرارِ هرازگاهِ آن ـ است.
در مورد اخیر، مرز میانِ دو کشور و بنادر تجاریِ آن، زمانی مسدود شد که حملۀ انتحاری دهشتناکی بر زیارتگاه لعلشهباز پاکستان صورت گرفت و نزدیک به صد کشته و زخمی برجا گذاشت. متعاقبِ این حمله، انگشت اتهامِ پاکستان به سمتِ افغانستان نشانه رفت و ادعا شد که تروریستان از خاکِ این کشور علیه پاکستان دسیسه اجرا میکنند. مسلماً این رویکردی دیرینه در روابط پُرتنشِ دو کشور است؛ شکایت و اتهامزنیِ متقابل در هنگام وقوعِ حوادثِ تروریستی و پس از آن، تحریمها و تهدیدهای اقتصادی و نظامی علیه یکدیگر.
باید دانست که هماکنون ۶۰ درصدِ نیازهای بازرگانی افغانستان، از مسیر پاکستان و بنادر تجاریِ این کشور تأمین میشود و این میزان از وابستهگی، آنهم به کشوری که اولاً طمعِ سیاسی و نظامی و آرزویِ تسلط کامل بر افغانستان دارد و ثانیاً هرازگاهی در معرضِ بیثباتی سیاسی، نظامی و امنیتی قرار میگیرد؛ به «بستهشدنِ به تارِ خام» شباهت میرساند؛ تارِ خامی که هرلحظه خطرِ پارهگی و سقوط در میدانِ مشکلات را نوید میدهد. دقیقاً از همینروست که میتوانیم بگوییم رهایی از بنادر تجاری دیورند، رهایی از دامِ طمعِ همسایۀ زیادهخواهِ ماست.
اما شاید گفته شود رهایی از این میزان وابستهگی، آنهم برای کشوری درگیر جنگ و مصایبِ فراوان، چگونه ممکن و میسر خواهد بود؟
باید تذکر داد اگرچه ۶۰ درصد، کمیتی بزرگ در مبادلاتِ بازرگانی کشور بهشمار میآید، اما ۱۵ سالِ پیش، همین رقم نیز محال و دور از تصور مینمود. در زمانِ طالبان و پیش از استقرار نظام جدید، رقمی نزدیک به ۱۰۰ درصدِ نیازهای بازرگانی کشور از طریق پاکستان تأمین میشده و این نرخ طی این ۱۵ سال ـ بر اثرِ انکشاف سایرِ مرزها و بنادر تجاری با همسایهگان و افتتاح محدودپروژههای زیربنایی در این زمینه ـ تدریجاً به ۶۰ درصد تنزل یافته و اکنون افغانستان توانسته ۴۰ درصد تجارتِ خود را از بنادری به غیر از بنادر پاکستان صورت دهد. این توفیق شاید با توجه به بازۀ زمانی ۱۵ سال و وجود فرصتهای فراوان، ناچیز پنداشته شود؛ ولی مسلماً این اعتمادبهنفس و انگیزه برای تغییر و رهایی از وابستهگی را نوید میدهد که اگر بخواهیم، میتوانیم این آرزو را در بازهیی کوتاهتر با شتابی بیشتر تحقق بخشیم.
در این روزها، بستهشدن بنادر تورخم، سپینبولدک و غلامخان به روی افغانستان، هرگز نتوانست شوکِ اقتصادییی بر پیکرۀ کشور وارد نماید و هراسِ بزرگی که حتا از بستهشدنِ یکروزۀ مسیر تجاری پاکستان در دلهایِ ما جای داشت را بازبتاباند. البته این به معنای ادامۀ این مسدودیت و قبولِ خسارت بر تجارتِ ملیِ ما نیست؛ بلکه منظور شکستهشدنِ طلسمِ سیادتِ تجاری ـ اقتصادی پاکستان بر ماست. اما در پهلوی این طلمشکستهگیِ پاکستان و تقویت حسِ خودباوری جانبِ افغانستان، میسزد که مقاماتِ حکومت وحدت ملی، تخلفاتِ اقتصادی و بازرگانی پاکستان و تخطی این کشور از معاهداتِ تجارتِ بینالمللی را پیگیری کنند و این کشور را در دیوان تجارتِ جهانی وادار به جبران خسارت سازند. در این موازات، کوشش برای رهایی از وابستهگیِ تجاری به پاکستان باید در چهارچوبِ یک استراتژیِ بلندمدت و برنامههای علمی و توسعهیی، به دور از غوغا و هیاهو دنبال شود و گام به گام، افغانستان خود را به این هدف نزدیک سازد.
پاکستان فقط یکی از کشورهای همسایۀ ما و از قضا بدترینِ آنهاست؛ خوشبختانه ما پنج همسایۀ بهمراتب پُرظرفیتتر و خوشنیتتر داریم که هرکدام خواهانِ پُر کردنِ جای پاکستان در مبادلاتِ تجاریِ افغانستان است. ولی منطق و درایتِ سیاسی و اقتصادی حکم میکند که دولتِ ما، سهمِ بزرگِ پاکستان در مبادلات اقتصادیِ کشور را میانِ همسایهگانش تقسیم کند تا تجربۀ ما و پاکستان هرگز تکرار نگردد.
Comments are closed.