تراژدی مهاجرت/ حمید فرهادی- هرات

گزارشگر:شنبه 14 حوت 1395 - ۱۳ حوت ۱۳۹۵

جوان افغانستانی هشت ماه پیش همراه با همسر و کودکش، افغانستان را به مقصد اروپا ترک کرده و بدون همسر و کودکش در کمپ پناهنده‌گان به سر می‌برد.
درحالی‌که بغض گلوی او را می‌فشارد،می‌گوید که در این راه، کودک دو ساله‌اش را در آب‌‌های اروپا از دست داده و همسرش نیز از هفت‌ماه به این‌سو mandegar-3ناپدیده گشته است.
کریم دانش آموختۀ دانشکدۀ هنرهای دانشگاه هرات است که -به قول خودش- به دلیل بدامنی، فقر و بیکاری افغانستان را ترک کرده است.
این جوان که حالت روحی خوبی ندارد،می‌گوید که در مدت هشت ماه برای چندمین‌بار بازرسان کشور میزبان، درخواست پناهنده‌گی‌اش را برسی کرده و دلیل مهاجرت او را می‌پرسند، اما به آن موافقت صورت نمی‌گیرد.
دلیل مهاجرت کریم بدامنی و فقر است که اما بازرسانِ پروندۀ پناهنده‌گی او آن را قناعت بخش نمی‌خوانند و او را هم‌چنان در سرنوشت نامعلوم نگه می‌دارند.
در سویی دیگر، پدر و مادر کریم از چالش‌های که کریم در راه مهاجرت متقبل شده در سوگ نشسته‌و از سرنوشت نامعلوم پسرشان رنج می‌برد.
پدر و مادر کریم در حالی‌که دوری پسر و از دست دادن نواسه و ناپدید گشتن عروس‌ آنان را اندوه‌گین ساخته، اما با مشکل دیگری نیز روبه‌رو هستند، پافشاری پسر دیگر برای مهاجرت دیگر.
فرهاد برادر کوچک کریم که مشکل روانی دارد، پس از رفتن برادر آتش مهاجرت در دلش روشن شده همه روزه بالای پدر و مادرش فشار می‌آورد که به او نیز اجازۀ ترک افغانستان به مقصد اروپا را بدهند.
پدر و مادر فرهاد هرزمانی که احتمال خطر مهاجرت را به او گوش‌زد می‌کنند و از سرنوشت نامعلوم برادرش (کریم) سخن می‌گویند، اما فرهاد می‌گوید که از وضعیت موجود خود خسته شده است و می‌خواهد به«آواره‌گی و بدبختی» خود پایان بدهد: “درد من جنگ و انتحار و انفجار نیست که بترسم و به خاطر آن کشورم را ترک بگویم، درد من فساد و دزدی و دروغ‌گویی و پایمال مردم است که تمام نمی‌شود، من خسته‌ام و می‌خواهم به آواره‌گی و بدبختی خود پایان بدهم.”
فرهاد در حالی برای ترک افغانستان پافشاری می‌کند که او نامزد است و با آنکه نامزدش نیز تلاش می‌کند او را برای ماندن قانع سازد، اما موفق نمی‌شود و سرانجام، فرهاد خود را برای رفتن به اروپا آماده می‌سازد.
در حالی‌که چیزی نمانده تا فرهاد خانه را ترک گوید، پدرش خبر پیچیده شدن سرنوشت کریم را به او می‌رساند و می‌گوید که برادر فرهاد تا چند روز دیگر ممکن است که دوباره به افغانستان برگردد.در این هنگام، مادر فرهاد ‌که از پیش دچار بیماری قلبی بوده، با شنیدن این خبر جان می‌دهد.
در آن‌سو، سرنوشت مهاجرت کریم نیز پیچیده‌تر و جدی‌تر می‌شود.
او در حالی‌که فرزند، همسر و اخیراً مادرش را به دلیل مهاجرت از دست داده و چشم به راه پذیرش پناهنده‌گی ‌دوخته است، اما درخواست پناهنده‌گی‌اش رد شده و دوباره به افغانستان فرستاده می‌شود.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.