مدیریت در قرن ۲۱

گزارشگر:چهار شنبه 18 حوت 1395 - ۱۷ حوت ۱۳۹۵

بخش سوم و پایانی/

mandegar-3فن‌آوری به نیرویی تبدیل شده که رابرت اوون در سال ۱۸۱۳ آن را پیش‌بینی کرده بود. اوون به‌طور همزمان به موضوع فن‌آوری، افراد و سود پرداخته بود. هنوز هم به نظر می‌رسد که افقی روشن و جذاب پیش روی مدیران قرار دارد.
جوان انریکویز به عنوان مدیر پروژۀ علوم طبیعی دانشکدۀ بازرگانی هاروارد، عمیقاً به تفکر دربارۀ ابعاد مالی و انسانی دستاوردهایی پرداخته که جوامع را به لرزه درآورده‌اند. این دستاوردها همانند آن هستند که کسی یک خواروبار فروشی، یک کارخانه یا یک شرکت تولید نرم‌افزارهای رایانه‌یی را از راه دور مدیریت نماید. اما انریکویز به گونۀ دیگری فکر می‌کند. او با اشاره به گفته‌های رابرت فلیشمن و کریگ ونتر که نخستین تصویر ژنتیکی از یک موجود زنده را خلق کردند، از همین روش علمی برای پاسخ دادن به پرسش‌هایی استفاده می‌کند که مردم حتا قادر به مطرح کردن و پرسیدن آنها هم نیستند. رابرت اوون به این نکته پرداخته بود که چه‌گونه می‌توان به بهترین شکل منابع انسانی و دارایی‌های یک کارخانۀ تولیدی را کنترل کرد. هم‌اکنون مردم متوجه آن‌چه که انریکویز در کتابش مطرح کرده بود شده‌اند؛ یعنی: «کنترل مستقیم و ارادی تکامل موجودات و به‌کارگیری این علم در هر نقطۀ دیگری از سیارۀ زمین.» این دستاورد بزرگی بود. آیا مدیریت به عنوان یک حرفه می‌تواند از آن بهره ببرد؟
ما نمی‌دانیم. آن‌چه که ما می‌دانیم این است که مدیران امروزی باید هم به پرسش‌های قدیمی و هم به پرسش‌های جدید پاسخ بدهند. آندره گابور به جمع‌آوری آثار ده‌ها نفر پرداخته که به موضوع مدیریت در قرن گذشته پرداخته‌اند همانند چستر برنارد، آبراهام ماسلو و دبلیو ادوارد دمینگ. او نتیجه‌گیری می‌کند که مدیریت فردا باید پاسخ پرسش اوون را بیابد. گابور می‌گوید: «ریشۀ تضاد میان شیوه‌های علمی و انسانی در دو تصویر متفاوت است؛ یعنی سازمان‌های تجاری و اهداف آنها در جامعه. ممکن است از یک‌سو سازمان به عنوان نهادی در قبال دموکراسی تلقی شود که مسوولیت سنگینی برای اجرای قوانین و حفظ کارکنان و مشتریانش دارد. از سوی دیگر، یک نگرش کاربردی‌تر آن است که سهامداران تنها افرادی هستند که اهداف و سود را تعیین می‌کنند.»
هم‌اکنون فن‌آوری به توانایی مدیریت برای تصمیم‌گیری در مورد آن‌چه که باید انجام دهد و آن‌چه که باید بیاموزد، کمک می‌کند. این در حالی است که افراد بسیاری معتقد بودند که زنده‌گی و کسب‌وکار، غیرقابل مدیریت هستند. اوون از آن بیم داشت که قدرت فن‌آوری بر منابع انسانی چیره شود. دمینگ از آن بیم داشت که تفکر انسان دربارۀ موضوعاتی همچون کیفیت بر توانمندی‌های تکنولوژیکی تحویل کالا فایق آید. امروزه برخی از آن بیم دارند که تلاش برای سودآوری، از قدرت فن‌آوری و منابع انسانی پیشی بگیرد. حتا متفکرانی همچون چارلز هندی (که خود را نسبت به سرمایه‌داری بی‌علاقه می‌داند) دربارۀ فیل‌ها (شرکت‌های بزرگ) و موش‌ها (افراد و گروه‌های کوچک دارای عقاید نوآورانه) صحبت می‌کند و این چنین نتیجه‌گیری می‌کند: «بسیاری از افراد فکر می‌کنند که امروزه شرکت‌های بزرگ، ثروتمندتر و قدرتمندتر از بسیاری از شرکت‌های ملی هستند. مردم احساس می‌کنند که این فیل‌ها خارج از کنترل هستند.»
و هنوز
و هنوز هم می‌توان ادعا کرد که صدها سال بحث دربارۀ مدیریت، ارزشی نداشته؛ یعنی صدها مقالۀ مدیریتی، صدها تیوری مدیریتی، صدها گروه مدیریتی، صدها راه‌حل مدیریتی (از انواع تیوری‌های مدیریتی گرفته تا هشت اصل مدیریت و مهندسی دوبارۀ فرآیند کسب‌وکار) نتوانسته‌اند هیچ نقش سازنده‌یی در جامعه داشته باشند. همواره از مطالعه دربارۀ مدیریت که طی قرون مختلف به عنوان یک رشته پذیرفته شده است، به عنوان مبنایی برای آزمودن این امر استفاده شده که ما چه‌گونه می‌توانیم هم در بعد فردی و هم در بعد اجتماعی کار کنیم. تفکر مدیریت، روشی جدید برای بهره‌بردن از منابع انسانی است. رابرت هلر و تیم هیندل در کتاب «دستورالعمل الزامی مدیران» می‌نویسند: «درک کامل آن‌چه که باعث می‌شود مردم درست کار کنند و هم‌چنین درک مسایلی که ممکن است بر عملکرد افراد در محیط کار اثر بگذارند، برای هر مدیری الزامی است. مدیر باید برای حل مسایل، از طیف گسترده‌یی از مهارت‌های فردی و حرفه‌یی استفاده نماید.»
روش مدیریت که هم علمی است و هم فنی، بهترین روش برای بهره‌بردن از نیروی ذهنی افراد و بهترین سرمایه برای استفاده از فن‌آوری‌های نوین جهت متحول ساختن افراد از طریق شکل‌گیری مفاهیم همه چیز در این سیاره است. عقاید بازاری در مورد مدیریت، همواره عاری از خود بازارها بوده‌اند. حسابداری، اطلاعات، پشتیبانی، بازاریابی، تولید، فرهنگ سازمانی، تحقیق و توسعه، فروش و سیاست‌های اجتماعی، از جمله حوزه‌هایی هستند که می‌توانند در قالب مدیریت گنجانده شوند. شما خواهید دید که در این زمینه موضوعات و پرسش‌های بسیار مهمی مطرح می‌شوند. این امر همیشه چنین بوده و باید نیز چنین باشد.
بنابرین وقتی نام انبوهی از متفکران حوزۀ مدیریت در یک کتاب یا یک شبکه درج می‌شود، باید فقط و فقط انتظار اجماع نظر را داشت. مدیریت که همواره رو به تکامل بوده، جنگ عقاید و ایده‌آل‌ها است. متفکران و متخصصان مدیریت تنها زمانی با دیگران توافق نظر دارند که دارای عقاید مشترکی با آنها دربارۀ نحوۀ استفاده از فن‌آوری، نحوۀ ایجاد بهترین نوع تعامل میان انسان و ماشین‌آلات و سیستم‌هایی که خودشان خلق کرده‌اند و نحوۀ ترکیب این عوامل برای دستیابی به ثروت داشته باشند. شرکت‌ها به دلیل برنامه‌ریزی استراتژیک خود به موفقیت نمی‌رسند، بلکه آنها در صورت اجرای استراتژیک تدابیرشان و میزان جذب مشتریان و سرمایه‌گذاران، در قبال اهداف استراتژیک‌شان موفق می‌شوند. این دستاورد می‌تواند تأثیر به‌سزایی در نحوۀ مدیریت آینده داشته باشد.
هنوز هم پرسش‌های زیادی دربارۀ مدیریت باقی مانده که یا پرسیده نشده‌اند و یا پاسخی به آن‌ها داده نشده است. بزرگ‌ترین مناظرات دربارۀ نحوۀ مدیریت خودمان و کسب‌وکارمان هنوز هم بر سر جای خود باقی مانده‌اند. هنوز هم بهترین عقاید در مورد نحوۀ مدیریت محل کار ابراز نشده‌اند، مد نظر قرار نگرفته‌اند و آزموده نشده‌اند. حتا بیشترین اطلاعاتی که تاکنون دربارۀ مدیریت گردآوری شده است، تنها بخش کوچکی از آن‌چه که دانشجویان و متخصصان به آنها دست یافته‌اند، می‌باشد و هنوز برای یافتن شیوه‌های جدید مدیریت و انواع مدیران جدید به کار بسیار زیادی نیاز است.
مدیریت و منابع انسانی راهی طولانی را در کنار هم بوده‌اند. ما به سرعت مسافرت می‌کنیم، به راحتی با یکدیگر ارتباط برقرار می‌کنیم، در سطح جهان خرید می‌کنیم و به سرعت یاد می‌گیریم. هنوز هم ما بر اساس آن‌چه که مدیریت در گذشته به دست آورده (یا به دست نیاورده) دربارۀ آن قضاوت می‌کنیم، اما می‌توانیم مطمین باشیم که تحقیقات‌مان هنوز هم در ابتدای راه قرار دارد.
منبع: نورپورتال

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.