احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:احمــد عمران/ یک شنبه 22 حوت 1395 - ۲۱ حوت ۱۳۹۵
وقتی به سخنانِ حامد کرزی رییسجمهوری پیشینِ افغانستان گوش میدهم، تعجب میکنم که او چگونه یک کشور را رهبری و مدیریت میکرد؛ چون اکثرِ سخنانِ او هیچ بنیاد علمی و اصولی ندارند و بیشتر به شایعاتِ سرِ چوک شبیه اند. شاید گفته شود که رهبری کردنِ کشوری مثل افغانستان، به درایت و علم چه نیاز دارد؛ مگر رهبرانِ پیشین به استثنای چند فرد معدود، آدمهای سیاستدان، تحصیلکرده و خُبره بودند که ما از آقای کرزی توقع داشته باشیم که فهمِ سیاسی و علمیِ خود را به رخ بکشد.
من همیشه وقتی با اینگونه رهبران مواجه میشوم، سخن مشهورِ مارتین هایدگر فیلسوف آلمانی به یادم میآید که کارل یاسپرس در “زندهگینامۀ خودنوشت”ِ خود آن را نقل میکند.
یاسپرس مینویسد که روزی از هایدگر پرسیدم که بر کشوری مثل آلمان، آدمِ بیفرهنگی مثل هیتلر چگونه حکومت میکند. هایدگر در پاسخ به من لبخندی زد و گفت: «پشتِ فرهنگ چه میگردی، به دستهای زیبایش نگاه کن!»
ولی من نمیدانم که ما مردم به چه چیزِ زیبایِ این رهبران باید نگاه کنیـم، دستهایشان هم که زیبا نیستند!
اخیراً آقای کرزی در برنامۀ شبیهسازیِ سازمان ملل متحد برای جوانان شرکت کرده بود و در جمع جوانان حرفهایی مطرح کرد که به صورتِ حیرتآوری، فهم نادرستِ رهبرانِ کشور را از وضعیتِ جهان نشان میداد. آقای کرزی میگوید که “سازمان ملل آنگونه که ما در کشور خود تجربه کردهایم، در بسیاری موارد تحت تأثیر قدرتهای بزرگ قرار دارد”.
این سخن شاید سخنِ گزافی نباشد، ولی وقتی از زبانِ آقای کرزی بیرون میشود، میتواند حیرتآور به نظر رسد. آقای کرزی نه یک چپی است که نسبت به سازمان ملل متحد چنان دیدگاه انتقادی داشته باشد و نه هم یک افراطیِ راستی که سازمان ملل را برآمده از نیاتِ مسیحیت و یهودیت بداند. او خود بارها در نشستهای همین سازمان شرکت جسته و بارها از نقش مثبتِ آن در افغانستان تمجید کرده است.
در سالهای نخستِ حکومتداری آقای کرزی، دست سازمان ملل متحد چنان در قضایای افغانستان باز گذاشته شده بود که یوناما یا دفتر سیاسی سازمان ملل در افغانستان، عملاً در تصمیمگیریهای ارگ شرکت میورزید. حالا آقای کرزی با چه انگیزهیی این سازمان را آلۀ دست قدرتهای بزرگ معرفی میکند؟ چرا زمانی که در قدرت بود و به محضِ برخورد با یک مشکل جزیی به این سازمان مراجعه میکرد، از نقش آن در افغانستان و یا در قبال کشورهای دیگر انتقاد نمیکرد؟
انتقاد آقای کرزی از نقش سازمان ملل، بسیار شبیه به انتقادیست که زمانی در حاکمیتِ ببرک کارمل، شاه محمد دوست وزیر خارجۀ وقت پس از شرکت در یکی از جلسههای سازمان ملل، از این سازمان کرد. آقای دوست وقتی از جلسۀ سازمان ملل بیرون میآمد و به سمت میدان هوایی میرفت، در پاسخ به پرسشِ یک خبرنگار در مورد سازمان ملل گفت: “سازمان ملل شعبۀ روابط خارجی وزارت دفاع امریکاست”. آیا آقای کرزی از نظر فکری با شاه محمد دوست شباهت دارد که چنین در مورد سازمان از سخنانِ او وام میگیرد؟
آقای کرزی در بخش دیگری از سخنانِ خود در این نشست، یک بارِ دیگر گرفتار نوستالوژیِ افتخاراتِ گذشته شد و از آن به شکلی یادآوری کرد که بسیار خندهآور میتواند باشد. آقای کرزی گفت: “مردم افغانستان در شجاعت مثل شیر اند. اگر جنگ با شمشیر باشد، بیرقِ ما در واشنگتن بلند خواهد شد”.
من نمیدانم که چرا آقای کرزی همواره میخواهد مردم افغانستان را به شیر تشبیه کند و جنگجو بودنِ آنها را به رخ بکشـد.
پسرکاکای آقای کرزی که دو سال پیش در یک حملۀ انتحاری در قندهار جان باخت، در خانهاش شیر نگهداری میکرد و به داشتن آن افتخار میورزید. شاید شیر در خانوادۀ آقای کرزی معنای خاصی دارد و به همین دلیل، اعضای این خانواده شیر را در زندهگیشان به عنوان نشانۀ قدرت معرفی میکنند. اما این روحیات و اینگونه مقایسهها، میتواند از بلاهتِ محض و عدم شناختِ جهان امروز ناشی شود.
جهان امروز، نه جهانِ شمشیر و نیزه است و نه جهانی که بهزور بتوان بر آن حکومت کرد. شاید کشورهای قدرتمند هنوز هم در پی تسخیر کشورهای ضعیف باشند و شاید هنوز هم رسم استعمار از جهان واقعاً برنیفتاده باشد؛ ولی به هیچ صورت هیچ کشور قدرتمندی چون گذشته بر کشورهای دیگر یورش نمیبرد و آنها را تحتِ انقیادِ خود نمیگیرد.
جهان امروز، جهانِ علم و فناوری است. جهانِ اندیشه و فلسفه است. جنگهای امروز نیز بر پایۀ همین ابزارها صورت میگیرند و نه اینکه کشوری با شمشیر به کشورهای دیگر یورش ببرد. چرا آقای کرزی از وضعیت اسفبارِ کشور نمینالد و از اینکه ما هیچ محلِ اعرابی در پیشرفتهای صنعتی، علمی و فناوری نداریم، انتقاد نمیکند؟ چرا آقای کرزی نمیگوید که جوانان درس بخوانند و با یافتههای علمی و فکریشان با جهانِ امروز برابری کنند؟
سخنانِ آقای کرزی در مورد شجاعت و افتخارات گذشته، غلطاندازیهاییاند که به هیچ صورت به دردِ امروزِ ما نمیخورند و نه هم ما را از مصیبتی که به آن دچاریم، نجات میبخشند. آقای کرزی نمیداند که حتا اگر در دنیا هنوز مردم با شمشیر با یکدیگر میجنگیدند، ما توانایی آن را نداشتیم که کشتی بسازیم و تا قارۀ امریکا خود را برسانیم. آقای کرزی به جای اینکه چنین حرفهایی بزند، خوب است در فرصتی که در اختیار دارد، کتاب بخواند و حداقل تشخیص و درکِ مناسبی از جهان امروز و مناسباتِ آن پیدا کند. حرفهایی از این دست، افزون بر اینکه میتواند به شخصیتِ او صدمه وارد کند، جامعه را نیز نسبت به سلامتِ فکریِ او دچار تردید میسازد.
۳ نظر
حا مد کرزی را همیشه در زمان تصدی ریاست دولت ” مختل المشاعر ” می گفتم. کرزی در دو مورد با خلف خود غنی شبا هت دارد. هر دو از لحاظ روانی مریض اند و هردو تشکل فکری شان مبتنی بر تفوق طلبی پشتونیسم مکتب فکری-داوود- نعیم- گل محمد مومند می باشد. کرزی در هند نسبت مریضی روانی بستر بود و این جناب غنی هر روز با چپیغ زدن ها و صحبت های فکاهی گونه خود سوژه تمسخر فیسبوک می با شد و مریضی جسمی و روانی وی آشکار است. تاسف آن است که عده یی از چاپلوسان و بخچه بردارانی مثل سپنتا و ضرار مقبل و بیسوادی مثل خرم و داوود زی سایه وار کرزی نا فهم را تعقیب می نمایند .
در طول مدت زمامداری خود کرزی یک بار هم برای دو دقیقه صحبتی در سطح یک زعیم نکرده است. در صحبت اخیر خود کرزی در مراسم یاد بود از مرحوم مارشال فهیم بار دیگر هذیان گو یی نمود و مقاله جناب عمران بر گوشه هایی ازین هذیانات شرم آور روشنی میاندازد. شرم بر کسانی که یگان بار وی را ” ملی مشر ” خطاب نموده اند و یا میکنند. شاید ” م” با ضمه مناسب حال وی باشد نه ” م ” با کسره.
حا مد کرزی را همیشه در زمان تصدی ریاست دولت ” مختل المشاعر ” می گفتم. کرزی در دو مورد با خلف خود غنی شبا هت دارد. هر دو از لحاظ روانی مریض اند و هردو تشکل فکری شان مبتنی بر تفوق طلبی پشتونیسم مکتب فکری-داوود- نعیم- گل محمد مومند می باشد. کرزی در هند نسبت مریضی روانی بستر بود و این جناب غنی هر روز با چپغ زدن ها و صحبت های فکاهی گونه خود سوژه تمسخر فیسبوک می با شد و مریضی جسمی و روانی وی آشکار است. تاسف آن است که عده یی از چاپلوسان و بخچه بردارانی مثل سپنتا و ضرار مقبل و بیسوادی مثل خرم و داوود زی سایه وار کرزی نا فهم را تعقیب می نمایند .
در طول مدت زمامداری خود کرزی یک بار هم برای دو دقیقه صحبتی در سطح یک زعیم نکرده است. در صحبت اخیر خود کرزی در مراسم یاد بود از مرحوم مارشال فهیم بار دیگر هذیان گو یی نمود و مقاله جناب عمران بر گوشه هایی ازین هذیانات شرم آور روشنی میاندازد. شرم بر کسانی که یگان بار وی را ” ملی مشر ” خطاب نموده اند و یا میکنند. شاید ” م” با ضمه مناسب حال وی باشد نه ” م ” با کسره.
حا مد کرزی را همیشه در زمان تصدی ریاست دولت ” مختل المشاعر ” می گفتم. کرزی در دو مورد با خلف خود غنی شبا هت دارد. هر دو از لحاظ روانی مریض اند و هردو تشکل فکری شان مبتنی بر تفوق طلبی پشتونیسم مکتب فکری-داوود- نعیم- محمدگل مومند می باشد. کرزی در هند نسبت مریضی روانی بستر بود و این جناب غنی هر روز با چپغ زدن ها و صحبت های فکاهی گونه خود سوژه تمسخر فیسبوک می با شد و مریضی جسمی و روانی وی آشکار است. تاسف آن است که عده یی از چاپلوسان و بخچه بردارانی مثل سپنتا و ضرار مقبل و بیسوادی مثل خرم و داوود زی سایه وار کرزی نا فهم را تعقیب می نمایند .
در طول مدت زمامداری خود کرزی یک بار هم برای دو دقیقه صحبتی در سطح یک زعیم نکرده است. در صحبت اخیر خود کرزی در مراسم یاد بود از مرحوم مارشال فهیم بار دیگر هذیان گو یی نمود و مقاله جناب عمران بر گوشه هایی ازین هذیانات شرم آور روشنی میاندازد. شرم بر کسانی که یگان بار وی را ” ملی مشر ” خطاب نموده اند و یا میکنند. شاید ” م” با ضمه مناسب حال وی باشد نه ” م ” با کسره.