گزارشگر:احمــد عمران/ دوشنبه 14 حمل 1396 - ۱۳ حمل ۱۳۹۶
این روزها خط مرزی دیورند میان افغانستان و پاکستان یک بارِ دیگر به بحثِ داغِ جامعۀ افغانستان تبدیل شده است. در همین جا بدون آنکه له یا علیهِ این بحث موضعی داشته باشم، میخواهم بر این نکته تأکید کنم که گفتوگو و بحث در این خصوص، یکی از اولویتهای جامعۀ ماست که باید بهصورتِ منطقی و به دور از عقدهگشاییها و تعصب انجام پذیرد.
ما همانگونه که در همۀ مباحثِ کشور به گفتوگو نیازمندیم، در مورد خط دیورند به صورت ویژه، فوری و همهجانبه به چنین بحثی احساسِ نیاز میکنیم. متأسفانه جامعۀ افغانستان و بهویژه حلقههای فکری و سازمانی آن، چندان به گفتوگو در مسایل کلانِ جامعه روی خوش نشان نداده است. جامعۀ افغانستان عمدتاً جامعۀ تکصدایی و غیرمتکثر است؛ جامعهیی که نمیخواهد و یا توانایی گفتوگو و بحث را توام با مدارا و شکیبایی کمتر داشته است. اینجا اکثراً همهچیز به سیاه و سفید و دوست و دشمن تقلیل داده میشود. اینجا فضایی برای گفتوگوی میانشهروندی شکل نگرفته و به همین دلیل، خشونت و بدبینی بهشدت بر همهچیز سایۀ ترس و اندوه گسترانده است. اینجا زبان، زبانِ تحکم و قاطعیت است و آنانی که ادعایی دارند، میخواهند همه بدون دلیل یا با دلایلِ خودشان آن را بپذیرند. در حالی که شرط منطق این است که وقتی کسی از شما خواهانِ قبول میشود، شما از او خواهانِ دلیل شوید. ما اگر نتوانیم با تحمل به یکدیگر گوش بدهیم و مشکلاتِ خود را از راه گفتوگو و بحث به نتیجه برسانیم، بدون تردید همچنان با سوءظن به یکدیگر نگاه خواهیم کرد و نسبت به هم به چشم دشمن خواهیم نگریست.
مگر آنچه را که لطیف پدرام رهبر کنگرۀ ملی و عضو پارلمان کشور در مورد خط مرزی دیورند مطرح کرده، کفر و اهانت به ساحت حاکمیت ملی کشور است؟ آیا هیچ کسی حق ندارد در مورد اصلیترین مسایل و مشکلاتِ کشورش حرفی بزند؟ این چگونه فضایِ تفاهم و وحدت میتواند باشد؟ چرا ما هنوز یاد نگرفتهایم که میتوان در این خصوص حرف زد و دیدگاههای خود را مطرح کرد؟
حرفهای مطرحشده از جانب آقای پدرام مثل این است که “آب در خانۀ مورچهگان” ریخته باشد که باعث نگرانی و تشویشِ برخی گروهها و حلقهها در کشور شده است. ما به عنوان باشندهگانِ یک سرزمینِ واحد نیاز داریم که به مسایلِ کشور خود از منظرهای گوناگون توجه نشان دهیم و تلاش بورزیم که ریشههای جنگ و خشونت را شناسایی کرده و برای حلِ آنها اقدام کنیم. بدون بحث و گفتوگو چگونه میشود در مورد مسایل جنگ و صلح در کشور به نتیجه رسید؟ آیا با چند دولتمرد که به چیزی جز منافع و بقای سیاسیِ خود بر اریکۀ قدرت نمیاندیشند، میتوان به معضلاتِ کلانِ ملی رسیدهگی کرد؟
ما باید روزی این مسایل را با شجاعت و دلیری بیان کنیـم و بدون آنکه به روی هم سیلی اهانت و تحقیر بزنیم، به سخنان یکدیگر گوش بسپاریم. نمیشود که معضلات کلانِ جامعه را در اتاق خواب و یا کنار دوستانِ گرمابه و گلستانمان به نتیجه برسانیم. برخیها هنوز چنان در خواب اند که فکر میکنند تنها آنها هستند که به این کشور و منافع مردمِ آن وفادارند و کسانی که خلافِ دیدگاههایشان مسایلی را مطرح میکنند، حتماً باید جاسوسِ فلان و بهمانِ کشور باشند.
این دیدگاه و نوع نگاه به مسایل چنان کهنه و غیرکارآمد شده که حتا به درد باز کردنِ عادیترین گرههای اجتماعی و سیاسیِ کشور هم نمیخورد؛ چه برسد به بحثها و مسایل کلانی که گاه از آنها به نام حاکمیت و منافع ملی سوءتعبیر صورت میگیرد.
در مورد بحث خط مرزی دیورند حداقل میتوان سه دیدگاه را در جامعه تشخیص داد. دیدگاه نخست همان دیدگاهیست که آقای پدرام مطرح کرده، یعنی اینکه خط دیورند مرز رسمی و شناختهشده میان پاکستان و افغانستان است و نباید به آن دامن زد و یا خواهان مالکیت نسبت به آنسوی مرز بود. این پرونده به تاریخ پیوسته و هیچ سند و مدرکِ محکمهپسند و قابل تأملی نیز برای اثبات اینکه بخشهایی از آنسوی مرز به افعانستان تعلق دارد، در دست نیست. از منظر این دیدگاه، هرگونه بحث در این مورد، تجاوز به حریم یک کشورِ دیگر شمرده شده و باعث میشود که جنگ و خشونت در کشور پایان نیابد.
دیدگاه دوم در این خصوص به گروهی از رادیکالها تعلق میگیرد که میگویند داعیۀ دیورند یک داعیۀ ملی است و نمیشود که آن را نادیده گرفت. به گفتۀ این افراد، مرز دیورند، مرز فرضی میان دو کشور افغانستان و پاکستان است که آن را استعمار بنا نهاده و باعث شده که اقوام دو طرفِ مرز از یکدیگر جدا بیفتند. به گفتۀ آنها، زمان اعتبار سند دیورند پایان یافته و دولت پاکستان باید بخشهای مشخصشده را دوباره به افغانستان واگذار شود. این گروه هرگونه بحث حقوقی و عقلانی را در این خصوص به بنبست رسیده میداند و کسانی که دیورند را مرز رسمی پاکستان میشناسند، به وطنفروشی و بیگانهپرستی متهم میکنند.
دیدگاه سوم البته دیدگاه توام با حزم و احتیاط در خصوصِ بحث مرزیِ دیورند است. این عده به این نظرند که شاید آنانی که میگویند مرز دیورند مرز رسمی و شناختهشده میان پاکستان و افغانستان است محق باشند، ولی چه ضمانتی وجود دارد که پاکستان با پذیرش این مرز از سوی دولت افغانستان دیگر کاری به کارِ این کشور نداشته باشد و باز فردا داعیۀ ننگرهار را به عنوان بخشی از خاکِ خود در سر نپروراند.
به نظر میرسد که این سه دیدگاه اصلیترین دیدگاههای مطرحشده در رابطه با دیورند باشند که تا به حال ارایه شدهاند. ولی چیزی که در این میان غایب است، نظر و دیدگاهِ دولت افغانستان است که به هیچ صورت حاضر نیست حرفی له و یا علیه دیورند به گونۀ شفاف و واضح مطرح کند. البته در گذشته که آقای کرزی در ریاستجمهوری کشور قرار داشت، به گونهیی از دیدگاه دوم حمایت میکرد و دیورند را مرز مشترک میان دو کشور نمیدانست. او بنا به مصلحتهای سیاسیِ خود در زمان حاکمیتش، هرگونه استفادهیی را که میتوانست از این معضل سیاسی به نفع خود ببرد، برد و آن را به وارثینِ خود واگذاشت.
تنها صدایی که از سوی یک مرجع رسمی البته با احتیاط تمام بلند شده، حرفهای منسوب به داکتر عبدالله رییس اجراییه است که گویا گفته بود که دیورند دیگر به تاریخ پیوسته و نباید در این خصوص ادعایی داشت. اما سخنگویانِ او، این برداشت از سخنانِ او را رد کردند و گفتند که چنین چیزی از سوی آقای عبدالله مطرح نشده است.
حالا چه آقای عبدالله در این خصوص چیزی گفته باشد و چه نگفته باشد، گره اصلیِ کار در دستِ کسانیست که از این معضل برداشتهای حداکثری دارند و میخواهند به عنوان زخم خونین از آن استفاده ببرند. اما مهم در این خصوص این است که واقعاً سیاسیون، روشنفکران و جناحهای مختلف در این مورد بیایند و حرف بزنند. بگذاریم که در اینباره واقعاً گفتوگویی سازنده و راهگشا شکل گیرد.
Comments are closed.