گزارشگر:محمد اکرام اندیشمند ۱۹ حمل ۱۳۹۶
دیورند و کشـورهای جهان
در سالهای جنگ سرد، ایالات متحدۀ امریکا و متحدینِ غربیاش با بسیاری از کشورهای اسلامی و عربی انتظار داشتند که افغانستان مرز دیورند را بپذیرد و از ادعا بر آنسویِ دیورند دست بکشد؛ اما شوروی و هندوستان با اهداف متفاوت، انتظارِ دیگر داشتند. بازی این کشورها در منازعۀ دیورند و اهدافِ آنها در این بازی چه بود؟
۱ـ هندوستان و دیورند
«زورور دولت سنگ» استاد امور بینالمللی دانشگاه جان هاپکینز و تحلیلگر روابط جهانی و امور استراتژیک در دهلی جدید، حمایت هندوستان از افغانستان در منازعۀ دیورند را سیاست سنتی هند تلقی میکند: «سیاست سنتی هند در افغانستان بر بنیاد منطق جیواستراتژیک نفی «عمق استراتژیک» پاکستان اساس گذاشته شده بود و بدین ترتیب، توجه اسلامآباد را از مرزهایش با هند، بیشتر به خط دیورند با افغانستان معطوف ساخته بود». زمامداران هند در تمام دوران منازعه میان پاکستان و افغانستان بر سر دیورند، استراتژی خود را پیوسته بر مبنای همکاری با دولتهای بر سرِ قدرت در کابل به استثنای حکومت طالبان استوار ساختند؛ درحالیکه سیاستِ پاکستان مبنی بر حمایت از مخالفانِ دولتِ حاکم بر کابل بنا یافت. زمامداران پاکستانی مؤفق شدند که افکار عامه و ذهنیتِ بسیاری از حلقهها و گروههای سیاسی و مذهبی پاکستان را در دخالت و خصومت علیه افغانستان به بهانۀ روابط کابل با دهلی آماده و قانع کنند. اما دولتمداران افغانستان هیچگاه موفق نشدند که از رقابت و خصومتِ هند و پاکستان در جهت منافعِ افغانستان سود ببرند. افزون بر آن، کمکهای هند به افغانستان، به حدی نبوده است که افغانستان را قادر به مقابله با پاکستان سازد و یا زیانِ وارده از خصومتهای پاکستان را جبران کند. نکتۀ دیگرِ قابل توجه این است که هندوستان در حد معینی در چهارچوبِ منافع خود از موقف افغانستان بر سر منازعۀ دیورند حمایت کرد. پس از تجزیۀ پاکستان و ایجاد کشور بنگلهدیش، وقتی سفیر هند اعتمادنامهاش (۱۹۷۲) را به شاه ایران تقدیم کرد، چنین گفت: «ما نمیخواهیم پاکستان پیش از این تضعیف شود، چون به وجود آمدنِ کشورهای پختونستان و بلوچستان و غیره که تمام فقیر و گرسنه هم خواهند بود، دردسرهای بزرگتری در این منطقه به وجود میآورد.»
۲ـ شوروی و دیورند
«رود یارد کیپلنک» شاعر و رماننویسِ انگلیسی متولد شهر بمبئی هندوستان (۱۹۳۶-۱۸۵۶)، رقابت میان بریتانیا و روسیۀ تزاری را بر سرِ آسیای میانه که دروازۀ عبور روسها به سوی شبهقارۀ هند محسوب میشد، بازی بزرگ/ Great game نامید. این بازی بزرگ پس از دولت تزاری توسط دولت شوروی همچنان ادامه یافت. در این دوره افغانستان به میدان این بازی تبدیل شد و دیورند به عنوان کارتِ بازی در این میدان مورد استفاده قرار گرفت. نقش اصلی را در بازی شوروی با کارت دیورند در گام نخست، سردار محمد داوود و سپس حزب دموکراتیک خلق ایفا کردند. اما نکتۀ جالب این است که دولت شوروی پس از آنکه نفوذ و حضور خود را در تمام عرصههای حیات اقتصادی و نظامی افغانستان گسترش داد، متدرجاً دیدگاه و سیاستِ خود را بر سرِ منازعۀ دیورند و پشتونستان دگرگون ساخت. زمانی که خروسچف رهبر حزب کمونیست و بولگانین رییس حکومت شوروی در پانزدهم دسمبر ۱۹۵۵ به کابل آمدند، بولگانین گفت: «ما موقف افغانستان را در قضیۀ پشتونستان درک میکنیم. اتحاد شوروی طرفدار یک راهحل معتدل بر آن قضیه میباشد که بدون در نظرداشت منافع حیاتی مردم آن سرزمین عادلانه حل شده نمیتواند». حتا خروسچف رهبر حزب کمونیست شوروی به میزبانانِ خود در کابل از جنگیدن در کنار آنها سخن گفت. جنرال محمدنذیر کبیر سراج از رؤسای وزارت دفاع افغانستان که میزبان رهبران شوروی در این وزارت بود، میگوید: «بعد از صرف غذای چاشت مهمانان (خروسچف و بولگانین) خداحافظی کرده، بولگانین پیش و خروسچف از عقبش تالار را ترک گفتند. خروسچف دوباره بهتنهایی به تالار برگشت و در کنار میز طعام به پا ایستاده گفت: «تا اینجا برای توسعۀ صلح آمده ایم، اگر جنگی دربگیرد، میخواهیم در کنار شما پهلو به پهلوی هم بجنگیم». با گسترش نفوذ شوروی به تمام عرصههای اقتصادی و نظامی افغانستان، تمایل و علاقهمندی مسکو در حمایت از موقف افغانستان بر سر دیورند به سردی گرایید. تغییر در موقف مسکو پس از صدارت سردار محمد داوود بیشتر آشکار شد. هنگام سفر محمدظاهر پادشاه افغانستان در تابستان ۱۹۶۵، وزارت خارجۀ شوروی با ذکر موضوع پشتونستان در مسودۀ اعلامیۀ نهایی ابراز مخالفت کرد. دولت شوروی در دومین جنگ میان هند و پاکستان بر سر کشمیر، تغییر موقفِ خود را با مطالبۀ بیطرفی افغانستان در این جنگ بیشتر از قبل به نمایش گذاشت. سفیر شوروی در کابل پیامی را در این مورد از سوی دولت متبوع خود به پادشاه و صدراعظم افغانستان ارایه کرد. شورویها در سالهای بعد و در دهۀ هشتاد که به افغانستان لشکر کشیدند و در حدود یک دهه برای بقای دولت حزب دموکراتیک خلق جنگیدند، دیگر از حق خودارادیتِ پشتونها و بلوچهای آنسوی دیورند و عدم شناسایی مرز دیورند سخن نگفتند.
۳- امریکا و دیورند
ایالات متحدۀ امریکا در تمام سالهای منازعۀ دیورند، از موقفِ پاکستان حمایت کرد. دولت امریکا در سال ۱۹۴۹ از ارجاع این منازعه به سازمان ملل متحد که از سوی افغانستان ارایه شده بود، جلوگیری بهعمل آورد. واشنگتن به تقاضای مکرر کابل مبنی بر ایجاد روابط نظامی و خرید سلاح پاسخ منفی داد. وقتی سردار محمد داوود در نخستین سال صدارت خویش (۱۹۵۳) که شاهد کمک نظامی ایالات متحدۀ امریکا به پاکستان بود، به امریکاییها روی آورد تا به افغانستان نیز کمک نظامی کنند؛ ایالات متحده هرگونه کمک نظامی را مشروط به حلِ مشکل آن کشور بر سرِ منازعه دیورند با پاکستان ساخت. در اواخر دسمبر ۱۹۵۳، ریچارد نیکسن معاون ریاست جمهوری امریکا نیز در سفر به کابل بر این شرط تأکید کرد. سازمان دفاعی و نظامی سنتو (پیمان نظامی میان ترکیه، ایران، پاکستان و انگلستان) در ششم مارچ ۱۹۵۶ خط دیورند را مرز رسمی میان افغانستان و پاکستان خواند. علیرغم آن، ایالات متحدۀ امریکا در جهت حل منازعۀ دیورند بارها به تلاش میانجیگرانۀ ناموفق میان کابل و اسلامآباد پرداخت تا راه به عضویت افغانستان در پیمانهای نظامی و امنیتی همسو با غرب در مقابله با نفوذ شوروی هموار شود. نکتۀ بسیار مهم و قابل تأمل این است که ایالات متحدۀ امریکا و کشورهای غربی پس از حملۀ نظامی بر افغانستان در سال ۲۰۰۱ و در شرایط حضور دهها هزار نیروی نظامیشان در جنگ با طالبان و بهرغم آگاهی کامل از حمایت طالبان توسط پاکستان، همچنان به پشتیبانی از موقف اسلام آباد بر سر منازعۀ دیورند متعهد هستند. کارشناسان و سیاستمداران امریکایی در سالهای حضور نیروی امریکا و اروپا در افغانستان وقتی به بررسی مناسباتِ افغانستان و پاکستان میپردازند، روی پذیرش مرز دیورند از سوی افغانستان انگشت میگذارند. بارنت روبین کارشناس ارشد امریکایی در امور افغانستان، طی گزارش اختصاصی ماه اکتوبر ۲۰۰۶ به انستیتوت صلح ایالات متحدۀ امریکا، در عنوان «شکست بنبست در روابط افغانستان و پاکستان»، بر این امر تأکید کرد. «کارل اندر فورت» معاون اسبق وزارت خارجۀ امریکا در اول فبروری ۲۰۰۷ در مقابل کمیتۀ قوای مسلح کانگرس گفت: «واشنگتن و سایر دولتها باید افغانستان را بهشدت تشویق نمایند تا بهطور رسمی خط دیورند ۱۸۹۳ را به عنوان مرز آن کشور با پاکستان بپذیرد». مارک گروسمان نمایندۀ ویژۀ امریکا در امور افغانستان و پاکستان و جیمز کننگهام سفیر امریکا در کابل، روزهای ۲۳ و ۲۴ اکتوبر ۲۰۱۲ مجدداً مرز دیورند را مرز رسمی و بینالمللی خواندند.
۴ـ ایران و دیورند
سیاست دولتِ شاهی ایران در منازعۀ دیورند در همسویی با سیاست ایالات متحدۀ امریکا و بریتانیا بنا یافته بود. محمدرضاشاه که بهشدت مخالف نفوذ شوروی و احزاب چپِ طرفدار شوروی در ایران و سایر کشورهای همسایه بود، رفع اختلاف و مخاصمتِ افغانستان و پاکستان را در مقابله با نفوذ شوروی بسیار مهم تلقی میکرد. او دوام منازعه میان افغانستان و پاکستان را به نفع شوروی و رشد احزاب مارکسیستی طرفدارِ شوروی در افغانستان میپنداشت. عامل مهمِ دیگر برای محمدرضا پهلوی در حل منازعۀ دیورند، موضوع بلوچها بود. شاه ایران از اضافه کردن بلوچ در پهلوی نام پشتون از سوی زمامداران افغانستان به نام «داعیۀ پشتون و بلوچ» بهشدت نگرانی داشت. امیر اسدالله علم وزیر دربار سلطنتی ایران میگوید که شاهنشاه به سفیر ایران گفت تا به سردار محمدنعیم وزیر خارجۀ افغانستان بفهماند که افغانها بلوچستان را جزیی از پختونستان میدانند و ایران نمیتواند این مزخرفات را تحمل کند. موضع ایران پس از رژیم سلطنتی بر سرِ منازعۀ دیورند تغییر نیافت و دولت جمهوری اسلامی نیز دیورند را مرز دو کشور افغانستان و پاکستان میشناسد.
پشتونهای پاکستان و دیورند
حامد کرزی که مرز دیورند را به رسمیت نمیشناسد و بر پاکستان ادعای ارضی دارد، در ۳۰ میزان ۱۳۹۰ (۲۲ اکتوبر ۲۰۱۱) در مسند ریاست جمهوری گفت: اگر امریکا بر پاکستان حمله کند، من جانب پاکستان را میگیرم. اما ایمل خان نواسۀ خان عبدالغفار خان سالِ قبل اظهار کرد که اگر افغانستان بر پاکستان حمله کند، من به عنوان پشتون پاکستانی از کشورم پاکستان دفاع میکنم.
خان عبدالغفارخان از رهبران نامدارِ پشتونها و رهبر «جنبش خدایی خدمتگاران» در شبهقارۀ هند با مهاتماگاندی از رهبران هند و حزب کانگریس ملی هند همسویی داشت. مولانا ابوالکلام آزاد یکی از رهبرانِ مسلمان و آزادیخواه شبهقارۀ هند در کتاب «هند آزادی گرفت» مینویسد که خان غفارخان بر پیوستن مناطق شمالغربی هند یعنی مناطق پشتوننشین به هندوستان پافشاری داشت. با این اصرار خان، جواهر لعلنهرو نخستین صدراعظم هند مجبور شد که به منطقۀ سرحد شمالغرب سفر کند و زمینههای عملی دیدگاه غفارخان را مورد بررسی قرار دهد. دیدگاه و تلاش دیگر عبدالغفارخان در آغاز تشکیل پاکستان، ایجاد کشور مستقل پشتونستان بود. صدها تن از افراد و عناصر فعالِ جامعۀ پشتون آنسوی دیورند در جرگۀ «بنو» (۲۱ جون ۱۹۴۷) خواستار ایجاد کشور مستقل گردیدند. اما در این جرگه، از طرح و اندیشۀ الحاق به افغانستان صدایی بر نخاست. داکترخان صاحب برادر بزرگ خان عبدالغفارخان از رهبران پشتون در ایالت سرحد (خیبر پشتونخوا) که یک دوره صدراعظم ایالتی این ایالت بود، در نامهیی به تاریخ دوم جولای ۱۹۴۷ به نهرو نوشت: «به شما اطمینان میدهم هیچگاه در اندیشۀ الحاق به افغانستان نبوده ایم… برای نخستینبار مطلع گشتیم که دولت افغانستان رسماً به دولت هند در این خصوص رجوع کرده است. در حال حاضر با شرایط ناخوشآیندی مواجه هستیم. دولت افغانستان با بهرهبرداری از وضعیت، تلاش دارد موضوع را به نفع خودش تمام کند». پس از غفارخان که پسرش خان عبدالولی خان جانشین او در رهبری سیاسی و اجتماعی بخشی از جامعۀ پشتون پاکستان شد، دیدگاه و سیاستِ خود را از جداییطلبی به ادغام با پاکستان تغییر داد. علیرغم آنکه او مانند پدرش روابط نزدیک با دولت افغانستان داشت، اما هرگز از پیوستن و الحاق پشتونستان به افغانستان سخن نگفت.
پس از خان عبدالغفارخان، حاجی علیخان مشهور به «فقیر ایپی» از رهبران معروفِ جامعۀ پشتون در آنسوی دیورند بود. او بیشتر از غفارخان به جدایی و استقلالِ پشتونها در شبهقاره میاندیشید و در این راه مبارزه میکرد. او در سال ۱۹۳۹ علیه انگلیسها در وزیرستان قیام کرد و از کمک مالی آلمان و ایتالیا برخوردار گردید. وی در فبروری ۱۹۵۰ بیرق پشتونستان را در وزیرستان برافراشت و با اعلان تشکیل کشور مستقل پشتونستان، از دولت پاکستان خواست که نیروها و مأمورینِ خود را خارج کند و استقلال کشور پشتونستان را به رسمیت بشناسد، اما او هیچ تمایلی به ادغام پشتونستان به افغانستان بروز نداد.
خان عبدالصمدخان یکی دیگر از رهبران معروفِ حرکت استقلالطلبانۀ پشتونها در ایالت بلوچستان بود که حزب پشتونخوای ملی عوامی را رهبری میکرد. پس از او، رهبری حزب را پسرش محمودخان اچکزی به دوش گرفت. این حزب و رهبرانِ آن نیز در هیچ دورهیی از فعالیت و مبارزاتِ خود از پیوستن پشتونستان به افغانستان صحبت نکردند. رهبران و گروههای سیاسی- اسلامی پشتونهای آنسوی دیورند در هیچ زمانی اندیشه و طرح جداییطلبانه از پاکستان را ارایه نکردند. رهبران و گروههای ناسیونالیستِ پشتون آنسوی دیورند در سال ۱۹۷۳ هنگام تصویب قانون اساسی پاکستان به شمول حزب عوامی ملی اعلان کردند که ایالت سرحد (خیبر پشتونخوا) بخش جداییناپذیرِ کشور پاکستان است.
Comments are closed.