احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
- ۲۱ حمل ۱۳۹۶
تبعات منازعۀ دیورند و راهحلِ این منازعه
پس از هفتاد سال که منازعه و جدل بر سرِ دیورند همچنان ادامه دارد، حاصل و پیـامدِ آن برای افغانستان چه بوده است؟ آیا این منازعه راهحلی دارد؟
پشتونها؛ قربانی اصلی دیورند
اگر دعوای دیورند بر سرِ تأمین حقوق پشتونهای آنسوی دیورند، از خودمختاری و استقلال تا تشکیل کشور جداگانه و یا ادغام به افغانستان در جهت پیشرفت اقتصادی، توسعۀ سیاسی، ثبات اجتماعی، ارتقای فرهنگی، گسترش مدنیت و ترقی در تمام عرصههای حیات باشد، جامعۀ قبایلی پشتون در سراسر نوار مرز دیورند و بیشتر از آن، بازندۀ اصلیِ این دعواست. پشتونها همهروزه در دو سوی دیورند به قتل میرسند، شماری از جوانان و نوجوانانشان در دامِ مواد مخدر و افراطگراییِ مذهبی اسیر میشوند و با قلبِ پُر از کینه و نفرت در برابر همنوعانِ خود به عملیاتِ انتحاری دست میزنند. افراد و گروههای بسیاری در میان آنها تحتِ القا و تأثیر تفکر افراطی و تکفیرگرایانه از آدرس دین و شریعت، همنوعان، هموطنان و همدینانِ خود را میکُشند، مکتبها را میسوزانند، زنان را از درس و تعلیم در مکاتب باز میدارند.
منازعۀ دیورند و سیاستِ دولتها و زمامدارانِ افغانستان بر سرِ این منازعه، جامعۀ قبایلی پشتون را در آنسوی دیورند، در واقع از داشتنِ کشور به لحاظ ذهنی و تابعیت از قوانینِ کشور و دولت و قوانین مدنی محروم کرد. در سایۀ این ذهنیت، تفنگسالاری حاکم شد، قاچاق، تروریسم و ستیزهجویی رشد کرد، بیسوادی و جاهلیت تداوم یافت و مردم گرفتار عقبماندهگیهای گسترده و شدیدِ اجتماعی شدند. هیچگونه جامعۀ مدنی در میان هفت میلیون سکنۀ سرزمینهای قبایلیِ آنسوی دیورند شکل نگرفت. جمعیت زنانِ باسواد در جامعۀ قبایلی آنسوی دیورند به دو درصد بالغ میشود که حکایت از عمقِ عقبماندهگی اجتماعی، فرهنگی و سیاسی دارد.
منازعۀ دیورند بر اقتصاد جامعۀ قبایلی نیز تأثیر بسیار ناگوار بهجا گذاشت. جای کشاورزی و مالداری را قاچاقِ کالا و اقتصاد غیرقانونی گرفت. علیرغم آن میزان فقر در میان قبایل آنسوی دیورند به شصت درصد رسید که این میزان دوبرابرِ سایر مناطق پاکستان است. اگر زمامداران افغانستان به جای منازعه بر سرِ دیورند و مطالبۀ حقِ خودارادایت و استقلال برای قبایل پشتون آنسوی دیورند، به تثبیت مرز دو کشور و تحکیم حاکمیتِ قانون و ایجاد جامعۀ قانونمند و مدرن در مسیر تفاهم و توافق بر مبنای منافع متقابل با پاکستان قرار میگرفتند، اوضاع سیاسی و اجتماعی در دو سوی دیورند به این عقبماندهگی، خونریزی و ویرانی شکل نمیگرفت.
یکی از تبعات منازعۀ دیورند در جامعۀ پشتون آنسوی دیورند، ترویج و گسترش افراطگرایی دینی توسط ارتش پاکستان و سازمان استخبارات نظامی آن (ISI)است. آی.اِس.آی افراطگرایی دینی را در آنسوی دیورند غرض بهرهگیری در جهت اهداف امنیتیِ پاکستان ترویج و گسترش داد. آی.اِس.آی بهصورت گسترده از افراطگرایی دینیِ جامعۀ پشتون علیه هند به عنوان دشمن سنتی خود، علیه افغانستان بر سرِ منازعۀ دیورند و در برابر ناسیونالیسم پشتون در داخل کشورِ پاکستان استفاده کرد و همچنان استفاده میکنـد.
افغانستان؛ مدعیِ بیحاصل و هزینهپردازِ زیانکار
افغانستان در منازعۀ دیورند به هزینهپردازِ زیانکار و مدعیِ بیحاصل تبدیل شده که در تمام سالهای این منازعه نه تنها سودی از آن نبرده، بلکه در ابعاد مختلف زیانمند شده است:
۱ـ افغانستان بر سر دیورند وارد اختلاف و مخاصمت با پاکستان شد. اما نکتۀ بسیار شگفتآور این است که دولت پاکستان از منازعۀ دیورند و پشتونهای آنسوی دیورند در جهت منافعِ کشور خود بهرهگیری کرد؛ در حالی که افغانستان بهحیث پرچمدار داعیۀ پشتونستان، خود قربانی این داعیه گردید.
۲ـ منازعۀ دیورند افغانستان را از روابط نزدیک و گسترده با کشورهای اسلامی و کشورهای غربی بهویژه ایالات متحدۀ امریکا باز ماند؛ در حالی که پاکستان به عنوان کشور نوتشکیل، به مناسباتِ گسترده با امریکا و کشورهای اسلامی پرداخت. بهخصوص پاکستان از روابط نزدیک با عربستان سعودی و سایر کشورهای نفتخیز و ثروتمند عربی حوزۀ خلیج فارس در توسعۀ اقتصادی و اقتدار نظامی خود سود برد. افغانستان در تمام سالهای منازعۀ دیورند حتا نتوانست حمایت سیاسی و اخلاقی کشورهای اسلامی و غربی را از دعوای خود با پاکستان بهدست بیاورد. هنوز این کشورها حاضرنیستند که افغانستان اسلامیِ فقیر و جنگزده را که همچنان بر طبل ادعای ارضی خود بر پاکستان میکوبد، کمک اقتصادی برسانند و در جهت بازگشت و استحکام صلح و ثبات همکاری کنند.
۳ـ منازعۀ دیورند سیاست را در افغانستان قومی ساخت، به بیاعتمادی ملی دامن زد و به چالشی در فرایند وحدتِ ملی تبدیل شد. بسیاری از نخبهگان و تحصیلیافتهگان اقوام غیرپشتون استمرار منازعۀ دیورند را ابزاری در جهت تضعیف موقعیتِ آن اقوام به عنوان شهروندان کشور تلقی میکنند و بسیاری از افراد و گروههای جامعۀ سیاسی پشتون، نگرانی و مخالفتِ اقوام دیگر در مورد دیورند را خیانت ملی میپندارند. مسلم است که وحدت ملی در این برزخ نگرانی و خیانتپنداری شکل نمیگیرد.
۴ـ منازعۀ دیورند، پروسۀ تشکیل و قوام ملت-دولت (Natin-State) و کشور را در افغانستان مختل کرد. این منازعه افغانستان را از وجود مرز مشخص که مستلزم وجود و هویتِ یک کشور است، محروم ساخت. در تمام تعاریف عالمان جغرافیای سیاسی و دانشمندان حقوق و سیاست: «مرزهای سیاسی معین و حدود اربعۀ یک کشور در حقیقت معرفِ هویت ملی و تمامیت ارضی آن کشور است».
۵ـ منازعۀ دیورند افغانستان را به حیث کشور محاط به خشکه، از دسترسی به راه آزاد آبی محروم کرد و در عرصۀ اقتصادی منزوی ساخت. پاکستان در زمانهای مختلفِ تنش بر سر دیورند، مانع ورود و صدور اموال، امتعه و محصولات افغانستان از بندر کراچی میشد. این فشار در طول هفتاد سال با وقفه ادامه یافته است.
۶ـ منازعۀ دیورند امنیت ملی افغانستان را مختل ساخت و بر روابط نظامی با کشورهای خارجی و اقتدار نظامی افغانستان تأثیر ناگوار گذاشت. نزاع بر سر مرز دیورند با پاکستان این مرز را به دهلیز تخریب ثبات و امنیت ملی افغانستان تبدیل کرد.
۷ـ منازعۀ دیورند افغانستان را بهصورتِ فزاینده در تمام عرصههای حیات به وابستهگیِ شوروی کشاند. این وابستهگی منتهی به حملۀ نظامی شوروی در پایان سال ۱۹۷۹ عیسوی شد و افغانستان را به میدان رقابت و جنگِ ابرقدرتها و متحدانشان مبدل کرد.
۸ـ منازعۀ دیورند زمینه را برای تکوین و ترویجِ دیدگاه افراطی و تکفیرگرایانه از دین و رشد خشونت و تروریسم که در آغاز سدۀ بیستویکم عیسوی در شکل عملیات انتحاری گسترش یافت، مساعد ساخت. سازمان اطلاعات نظامی ارتش پاکستان (ISI)، ترویج و تقویت افراطگرایی دینی را به عنوان استراتژی مقابله با افغانستان بر سر منازعۀ دیورند و مبارزه با هند بر سر کشمیر برگزید.
عقلانیت سیاسی؛ رهایی از کابوس دیورند
منازعۀ دیورند برای افغانستان یک کابوس و یک باتلاق است. این منازعه از زاویۀ احساسات و عواطف، دسترسی به سرزمینهای از دست رفته تلقی میشود، اما با نگرش عقلایی و واقعگرایانه، منازعۀ دیورند سرزمین دست داشتۀ ما را به نامِ افغانستان به گروگان گرفته است. «چه باید کرد؟» همان نقطۀ بسیار جالبِ اظهارات امیر عبدالرحمن خان در ۱۲۴ سال قبل است که پس امضای توافقنامۀ دیورند گفت: «در امضای معاهدۀ دیورند من خطا و اشتباه نکردهام. در صورت نبود سرحد معین و مشخص، ملل قوی غاصب و غالب، روزی ادعای ارضی بیشتر میکنند. من با واگذاری این مناطق [که اکثراً در تصرف افغانستان نبودند] بقیه خاک افغانستان را نجات دادم». حکیم تنیوال استاد پیشین دانشگاه کابل، والی پکتیا در حکومت کرزی که در دهم سپتمبر ۲۰۰۶ جانش را در یک عملیات انتحاری طالبان از دست داد، باری از همان مسند ولایت گفت: «دلیل دوستی افغانستان با شوروی پیشین انگیزۀ پشتونستان بود. در نتیجه ما نه تنها پشتونستان را بهدست نیاوردیم، تقریباً تمام افغانستان را نیز از دست دادیم. این به خیر افغانستان خواهد بود که ما خط دیورند را به رسمیت بشناسیم و این به خیر مردم قبایل آزاد، ایالت سرحد شمال غرب (خیبر پشتونخوا) و روابط افغانستان و پاکستان نیز خواهد بود. اما در عوض ما باید امتیاز دستیابی به بندر کراچی و گوادر را به دست بیاوریم». خداوند حکیم تنیوال را مغفرت کند که که چگونه به عنوان یک افغانِ مسلمان و وطندوست حرف درست و حسابی زده است.
آیا فرصتِ بحث بر سرِ دیورند و گذاشتن نقطۀ پایان بر آن فرا نرسیده است؟
برخی بحث بر سرِ دیورند را به شکلگیری اقتدار افغانستان در تمام عرصههای نظامی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی مشروط میکنند. احتمال تجزیه و فروپاشی پاکستان به عنوان یک کشور مصنوعی و فرو رفته در بحران، یکی دیگر از انگیزههاییست که ذهن هوادارانِ بحث بر سرِ دیورند در فرصتهای بعدی را وسوسه میکند. اما آیا افغانستان در آینده به کشوری دارای ارتش یکمیلیونی و صاحب سلاح اتومیِ برتر از قدرت نظامی و اتومی پاکستان تبدیل خواهد شد تا در یک جنگ سرنوشتساز بر سر دیورند، پاکستان را درهم بکوبد و در کنارههای بحر هند در کراچی و گوادر اتراق کند؟… اگر بحث بر سر دیورند با پاکستان از زاویۀ زمانی مد نظر قرار داده شود، هیچ فرصتی بهتر از امروز برای افغانستان نیست. فرصتی که ایالات متحدۀ امریکا، کشورهای غربی و در واقع تمام جهان در افغانستان درگیر هستند و بسیاری از کشورها در افغانستان حضور نظامی دارند. در حالی که حضور نیروهای امریکایی و کشورهای غربی در افغانستان ابدی نیست، اما موقعیتِ افغانستان در کنار کشور پاکستان و سایر همسایهگانش و زندهگی با آنها یک امر الزامی و اجتنابناپذیر میباشد. بیایید بحث بر سر دیورند را در گام اول به گفتمانِ ملی میان خود تبدیل کنیم و در گذاشتن نقطۀ پایان به این منازعه، به اجماع ملی برسیم. بعد با یک صدا و یک مشت با پاکستان به مذاکره بنشینیم و از تمام دنیا در توافق و تعامل در این مذاکره کمک بخواهیم. با پاکستان در یک تعامل و بده و بستانِ دوطرفه بر سر منازعۀ دیورند به توافق برسیم. آنچه را که مرحوم سردار محمد داوود خان میخواست انجام دهد، به انجام برسانیم. اگر چنین نشود، برخلاف تصور و توهمِ «داوودزی صیب» حتا قبل از ۱۰۰ سال به جای آنکه افغانستان مرز دیورند را به کراچی و گوادر ببرد، پاکستان مرز دیورند را به رودخانۀ آمو میآورد!
Comments are closed.