- ۰۳ ثور ۱۳۹۶
هنوز زخمهای خونینِ شفاخانۀ ۴۰۰ بستر التیام نیافته است که طالبان جنایتی دیگر و اینبار در شمالِ کشور و در یکی از امنترین ولایات یعنی بلخ صورت دادهاند. در پی حملۀ سازمانیافتۀ طالبان به قول اردوی ۲۰۹ شاهین در مزارشریف که اوایل شامِ روز جمعه انجام شد، بر اساسِ آمارهای بهشدت متناقض و بعضاً تایید ناشده، دستکم بیش از ۵۰ تن کشته و حدود ۶۰ تنِ دیگر مجروح شده اند.
گفته میشود که این آمار ممکن است واقعی نباشد و تعداد قربانیانِ این جنایتِ هولناک به مراتب بیشتر از چیزهایی باشد که برخی رسانهها و یا منابع رسمی از آن خبر میدهند. هنوز در مورد نوعیتِ حمله نیز چندان گزارشِ دقیقی منتشر نشده است. برخی منابع در اوایل آغازِ این حملۀ تهاجمی، تعداد مهاجمان را سه نفر عنوان کردند، اما بعداً گفتند که این تعداد به ده نفر میرسیده و با استفاده از دو رنجرِ ارتش خود را به محوطۀ بهشدت محافظتشدۀ قول اردو رسانده و بعداً به روی افرادی که در حال ادای نماز بودهاند، آتش گشودهاند. این حادثه سبب شد که بسیاری از سیاسیون، فعالانِ اجتماعی و روزنامهنگارانِ کشور به آن واکنش نشان دهند و به گونههایی در پی یافتنِ عوامل و ریشههای اینچنین وقایع باشند.
چگونه طالبان میتوانند در ساختارهای امنیتیِ کشور نفوذ یابند و خود را تا دلِ اقامتگاههایشان برسانند؟ کیها در اینگونه حملات، به طالبان و یا هر گروه دیگر که دست به اینگونه حملات میزنند، کمک میرسانند؟ چرا نهادهای استخباراتی و اطلاعاتیِ کشور همواره پس از انجام چنین حملاتی مدعی میشوند که از آنها آگاهی داشتهاند؟
حمله به قول اردوی ۲۰۹ شاهین دقیقاً زمانی انجام میشود که همین چند روز پیش مقامهای امنیتیِ کشور از خطر سلب صلاحیت شدن از سوی مجلس نمایندهگان جان به سلامت بردند. وقتی صلاحیتِ مقامهای امنیتی کشور از سوی مجلس دوباره تأیید شد، واکنشهای زیادی را برانگیخت و سبب شد که بسیاریها در رسانهها و فضای مجازی، از عملکرد اعضای مجلس نمایندهگان بهشدت انتقاد کنند. به گفتۀ این منتقدان، اعضای مجلس با دادنِ رای تأیید به مقامهای امنیتی، بار دیگر زمینۀ حمله و تهاجم را برای مخالفانِ مسلح فراهم کرده اند.
به باور این منتقدان، مقامهای امنیتیِ کشور کفایت لازم در تأمین امنیت را ندارند و به همین دلیل، هر روز با اتفاق وحشتناکی که به جان باختنِ شمار زیادی از هموطنان منجر میشود، مواجه میشویم. به گفتۀ این عده، اگر مجلس با قاطعیت در برابر مسوولان امنیتی پس از واقعۀ شفاخانۀ ۴۰۰ بستر برخورد میکرد، جلو بسیاری از حملاتِ مشابه گرفته میشود. آیا حالا پس از حملۀ مرگبار به قول اردوی ۲۰۹ شاهین میتوان ادعا کرد که یکی از عواملِ این حمله میتواند به شکل غیرمستقیم به تصمیم اعضای مجلس نمایندهگان مربوط شود؟
شاید رابطۀ مستقیم میان تصمیم اعضای مجلس در ابقای مسوولان امنیتی و حمله به قول اردوی ۲۰۹ شاهین در بلخ وجود نداشته باشد، ولی بدون شک به گونۀ غیرمستقیم اعضای مجلس در این جنایت خود را شریک ساخته اند. شاید با رد صلاحیتِ مسوولان امنیتی میشد با جدیتِ بیشترِ این نهادها در جلوگیری از اینگونه حوادث روبهرو شد.
بعضاً حوادث در جهان چنان رخ مینمایند که یک حادثۀ کوچک در بخشی از جهان سببِ ایجاد حادثهیی بزرگ در بخش دیگری از جهان میشود. در علم فیزیک فرضیهیی وجود دارد که میگوید اگر پروانهیی در چین بال بزند، ممکن است باعث توفان در امریکا شود. این به معنای رابطۀ علت ـ معلولی میان رویدادهای جهان است. گاهی اینگونه رابطهها چنان پنهان و پیچیده شکل میگیرند که برای ما سخت است که واقعیتشان را بهسادهگی بپذیریم. اما در جهان چنین اتفاقهایی همهروزه میافتند و نمیتوان به ردِ عوامل جانبی در شکلگیری رویدادها پرداخت. به چنین حوادثی، “پیامدهای ناخواسته” میگویند؛ پیامدهایی که از درون مناسبات پدیدهها به وجود میآیند و بر ما اثر میگذارند. آیا پیامد ناخواستۀ تایید شدنِ صلاحیتهای مقامهای امنیتی در مجلس نمایندهگان، حادثۀ بلخ میتواند باشد؟
برای چنین موردی نمیتوان ادلۀ محکمهپسند جستوجو کرد، ولی در عین حال نمیتوان از رابطۀ غیرمستقیمِ آنها چشمپوشی کرد. وقتی طالبان موفق میشوند که به امنترین محلها نفوذ کنند، به این معناست که هیچ جایی در کشور امن نیست. آیا مقامهای کشور با بستن خیابانها، دفترها و خانههایشان با دیوارهای ضخیمِ سمنتی میتوانند حداقل خود را از حوادث برهانند؟
بلاهتِ محض هست که دولتی خود را با سیمِ خاردار و دیوار سمنتی از شرِ دشمنان خود حفظ کند و مردمش را سپر بلایِ خود سازد. برای مسایل امنیتیِ کشور واقعاً باید اندیشید و طرح و برنامهیی جدید روی دست گرفت. برنامههایی که تا به امروز برای تأمین امنیت و مقابله با دشمنان اتخاذ شده، ناکارآمدیِ خود را در عمل ثابت کرده اند و نمیتوان دیگر به چنین برنامههایی دل خوش کرد.
متأسفانه واکنش سرانِ کشور نیز به چنین حوادثی چندان خردمندانه نمینماید. رییس جمهوری هرچند که خود را یکی از ورزیدهترین افراد برای مدیریتِ کشور میداند و حتا بعضاً به کنایه به دیگران میگوید که “شما جهاد در راه خدا کرده اید و خداوند بدون شک مزدتان را میدهد ولی مرا بگذارید که برای مردمِ این کشور خدمت کنم”. حالا وقتی کسی اینهمه ادعا داشته باشد، چگونه میتوان از او پرسید که شما با آمدنِ خود در قدرت، چه گُلی بر سرِ این مردم زده اید؟
از جانب دیگر، واکنش حامد کرزی رییس جمهوری پیشین نیز به حادثۀ مزارشریف تأثرآور است. حامد کرزى در اعلامیهیی رسمی، وقوع اینگونه حوادث را “نتیجۀ دست به دست هم دادنِ دسایس و غدارى دانسته که از یک طرف به نام تروریسم و از جانب دیگر به نام مبارزه علیه تروریسم از افغانها قربانى میگیرد”. آیا میتوان چنین موضعی را به تعبیر رییس جمهوری پیشین، «ملی» خواند؟
آقای کرزی هنوز نمیداند که به جای انگشتِ اتهام دراز کردن به سوی دیگران، خوب است به گذشته و کارنامۀ سیاسیِ خود نیز یک بار از روی صداقت نگاهی بیـندازد.