رأی و روایت اختلاف مدرسۀ رای و مدرسۀ اهل حدیث

گزارشگر:غلام‌الدین کلانتری - ۱۱ ثور ۱۳۹۶

بخش نخسـت

ایجاد و ظهور مذاهب فقهی
با مرور تاریخ مذاهبِ فقهی که به‌نوعی پیوسته در کالبد امتِ اسلامی سریان و جریان یافته و قرن‌ها زنده‌گی سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، خانواده‌گی و فردی امتِ اسلامی را تنظیم و رهبری نموده است، در واقع تاریخِ طولانی و بالندۀ امتِ اسلامی ورق زده می‌شـود.
MANDEGARبهتر خواهد بود این بحثِ کوتاه روی عوامل شکل‌گیریِ مذاهب فقهی و به‌ویژه دو مذهبِ مورد نظر خلاصه و منحصر گردد. اما قبل از آن، به این سوال باید پاسخ ِکوتاهی ارایه گردد که: «چه عواملی انسان‌ها را به اختلاف وا می‌دارد؛ و چرا به طور خاص، مسلمانان به اختلاف روی آوردند، درحالی‌که قرآن و سنت به عنوان چراغی بر فراز راه‌شان نورافشانی داشت و پرتو آن، تا شامگاه قیامت استمرار خواهد داشت؟»
دانشمندان امور ِزیر را اسبابِ ایجاد اختلاف در میان انسـان‌ها می‌دانند:
وجود اختلاف در طبیعت انسان
افکار و اندیشه‌های انسان‌ها به طبیعت حال انسان، در مورد یک حقیقت، متفاوت است. اختلاف افکار، آرا و
نظریات در میان انسان‌ها اسبابِ عدیده‌یی دارد، برخی اسباب قرار ذیل است:
۱ ـ اختلاف فکری
حقیقت ِمسلم این است که انسان‌ها در تفکر و اندیشۀشان یک‌سان نیستند و با سایرین اختلاف دارند. همان‌گونه که دانشمندان می‌گویند: انسان از آغازین روزهای زنده‌گی‌اش در زمین، با نگاهی فلسفی به کاینات می‌نگرد؛ صورت‌ها، خیالات و اندیشه‌هایی که این نگاه‌ها در ذهن برمی‌انگیزد، در میان انسان‌ها متناسب با نوع نگاه‌شان متفاوت است. از سویی، هرچه انسان در راه نیل به تمدن بیشتر گام بگذارد، شگاف‌های اختلاف بیشتر می‌شود، تا آن‌که همین اختلاف اسبابِ ایجاد مذاهب فلسفی، اجتماعی و اقتصادی را مهیا می‌سازد.
۲ـ ابهام و غموض در ذات یک موضوع
دانشمندان و فلاسفه از قدیم برای بازکردن موضوعات پیچیده و مبهم تلاش کرده‌اند. راه‌های فهم و ادراکِ آن
مختلف و متفاوت بوده است. هرکسی به ادراک و شناخت ِبخشی از آن دست می‌یابد که بصیرت و فکرتش او را به درکِ آن هدایت می‌کند. و شاید صواب، در مجموعِ آن‌همه ادراکات نهفته باشد نه در یکی از آن‌ها. افلاطون می‌گوید: حقیقت این است که انسان‌ها به همۀ ابعاد حق نمی‌رسند و نه در کُل ابعاد آن به خطا می‌روند، بلکه هر کسی در جهتی به حق نایل می‌گردد. مثال آن داستانِ نابینا و فیل است که هرکسی بخشی از بدن فیل را وصف می‌کند.
همۀ اختلاف‌ها، برخاسته از غموضِ موضوع نیست، بلکه بیشتر برای آن است که دیدگاه جانبِ مقابل را نمی‌دانند و نظریات در یک موضوع به اختلاف کشانده می‌شود.
۳ ـ اختلاف رغبات، شهوات و طبیعت‌ها
یکی از اسباب اختلاف در میان مردم، اختلاف رغبات و شهوات انسان‌هاست؛ چون این مفاهیم در میان مردم
متباین است. یکی از دانشمندان می‌گوید: تاریخ فلسفه عبارت از تاریخ تصادم مزاج‌های بشری است، که این
اختلاف مزاج‌ها در میدان ادب، هنر و حکمت نیز اثرگذار بوده است.
۴ ـ اختلاف گرایش
یکی از اسباب اختلاف در میان مردم، اختلافِ گرایش است. گرایش مردم در زنده‌گی، هرکسی را به نوع تفکر
متناسب با گرایشِ او وامی‌دارد که آرا و نظریاتش نیز در همین گرایش می‌ریزد. قیاس‌های علمی متفاوت، سبب
اختلاف در میان علمای کلام و فقها گردید؛ چون قیاس فقها متکی بر قرآن و سنت و قیاس علمای کلام بر مبنای عقل بود.
۵ ـ تقلید پیشینیان
تقلید پیشینیان نیز یکی از اسباب اختلاف در میان مردم است؛ چون افکاری که با مرور نسل‌ها لباس قداست
پوشیده است، بر قلب‌های مردم سیطره می‌یابد، عقول را به وضع دلایل برای بیان حسن آن‌ها و قبح جانب مقابلش می‌کشاند. طبیعتاً این امر، انسان را به گرداب اختلاف و کشمکشی بی‌نتیجه سوق می‌دهد. تقلید، بستر تعصب را آماده میسازد. تقدیس نظریاتِ تقلیدشده، مقلد را به تعصب و دفاع از آن نظریات وامی‌دارد. هرچه تعصب شدیدتر شود، اختلاف شدیدتر خواهد بود.
۶ ـ حب ریاست و سلطان
حب ریاست و سلطان بیشتر در مسایل سیاسی مورد بحث بوده، ولی یکی از اسباب اختلاف است .این اسباب اختلاف به صورت کلی، اختلافی است که به منطقۀ خاص و به موضوع ِخاصی مربوط نمی‌شود، بلکه پدیده‌هایی است که در هر موضوع مورد اختلاف مصداق دارد.

اما اختلاف مسلمانان چرا؟
به‌طور کلی اختلافِ مسلمانان در حوزه‌های سیاست، اعتقاد و فقه به‌وجود آمده است. ولی این امور مهم قابل
تذکر اند که:
۱ـ اختلاف مسلمانان در اصل دین به میان نیامده است؛ مانند: وحدانیت خدای متعال، پیامبری حضرت محمد
صلی الله علیه و سلم، قرآن از سوی خدای متعال نازل گردیده است، قرآن معجزۀ کبرای پیامبر است، ثبوت
قران به تواتر، اصول فرایض مانند: نماز، روزه، زکات، حج، ادای این تکلیف‌ها، تحریم خمر، تحریم خنزیر،
حرمت خوردن گوشتِ خودمرده و قواعد کلی میراث. یعنی، اختلاف در ارکان و اصولِ عامۀ دین عرض
وجود نکرده است.
۲ـ اختلاف در مورد سیاست و عقاید، نکوهیده و زیان‌بار است و آثار آن نیز در تاریخ اسلام محسوس و مشهود می‌باشد. ولی اختلاف فقهی در اموری که درآن نص کتاب و سنت وارد نشده، زیان‌آور نبوده، بلکه بحثی عمیق در معانی کتاب و سنت و استنباط از آن‌هاست. این امر همان اختلاف نظری‌یی است که هر فقیه می‌خواهد به بهترین نتیجه نایل گردد. اختلاف صحابه در فروع، سبب خوشحالی عمر بن عبدالعزیز می‌شد و می‌گفت:
«دوست ندارم که اصحاب پیامبر علیه‌السلام اختلاف نکنند، زیرا در صورت وجود یک قول، مردم در تنگنا
و حرج قرار می‌گیرند. چون اصحاب پیامبر علیه‌السلام امامانی اند که به آن‌ها اقتدا می‌شود، اگر کسی به قول
یکی از آن‌ها عمل کند، به سنت عمل کرده است.»
اختلافی‌که در میان مسلمانان واقع شد، دوگونه است: اختلافی که امت را متفرق و پراکنده نساخت؛ و اختلافی
که وحدت امت را به تفرقه تبدیل کرد و این اختلاف در حوزۀ سیاست و امور حکومت عرض وجود کرد.

اسباب اختلافات مسلمانان
۱ ـ عصبیت عربی
اصلی‌ترین اختلافی که شیرازۀ وحدت امت را فرو پاشید، سر برآوردن همان عصبیتِ عربیِ سرکوب‌شده توسط
دعوت پیامبر علیه‌السلام بود، درحالی‌که قرآن در آیات مختلف و احادیث فراوانی عصبیت را مردود اعلام کرد.
عصبیت در زنده‌گی عربی ریشۀ عمیق داشت که در زمان پیامبر علیه‌السلام پنهان گردید و تا زمان خلیفۀ سوم همان‌گونه در خفا باقی ماند. پیامدهای بروز عصبیت، اختلاف در میان اموی‌ها و هاشمی‌ها و سپس اختلاف در میان خوارج و غیرخوارج بود. مذهب خوارج در میان قبیلۀ ربعی انتشار گسترده‌یی داشت و جنگ‌های قبیلۀ ربعی و مضر در زمان جاهلیت نیز معروف است.
۲ ـ نزاع بر سرِ خلافت
اصلی‌ترین اسبابی که اختلاف سیاسی را ایجاد کرد این بود که: «چه کسی بعد از پیامبر علیه‌السلام برای خلافت
امتش بهتر است؟» این امر بعد از وفات پیامبر علیه‌السلام، اختلاف در میان انصار و مهاجرین را به‌وجود آورد و با بیعت به ابوبکر صدیق فروکش کرد.
اندکی بعدتر، این اختلاف با شدت ِبیشتری مطرح شد که: «چه کسی مستحق خلافت است؟ قریشی یا اولاد علی؟ و یا هر مسلمانی؟»
۳ ـ ترجمۀ کتاب‌های فلسفه
اثر ترجمۀ کتاب‌های فلسفه، آثار واضحی در اختلاف میان مسلمانان داشت. افکار فلسفی و مذاهبِ پیشین در
مورد کاینات، ماورای طبیعت و محسوسات، با فکر اسلامی به منازعه و مجادله برخاست. برخی علمای اسلامی راه فلاسفه را در پیش گرفتند تا آن‌که در زمان عباسی‌ها گروه شکاکیون که روش سوفسطایی‌ها در روم و یونان بود، عرض وجود کرد. تا جایی که طریقۀ فلاسفه، به روش معتزله در اثبات عقاید اسلامی نیز راه یافت.
همچنان گسترش تفکر فلسفی در میان علمای مسلمان در اثبات عقاید، آن‌ها را به بحث در مورد مسایلی کشانید که از دایرۀ عقل بشری بیرون بود. مانند: اثبات و نفی صفات خدای متعال.
۴ ـ استنباط احکام شرعی
نصوص غالباً احکام کلی را در بر دارد، احکام جزیی بیشتر در نصوص ذکر نمی‌شود. لذا علما راه استنباط از
احکام کلی را در پیش گرفتند و برای شناخت احکام، هر عالمی بر مبنای فهم و نظرِ خودش از نص یا حدیث،
یا اثر صحابی‌یی را که صحیح می‌پنداشت، استنباط می‌کرد. اختلافی که از این استنباط عرض وجود کرد، خطرناک نبود و نتیجه‌یی نیکو داشت.
به صورت عموم، اختلاف مسلمانان در دو بُعد عملی و نظری خلاصه می‌شود:
۱ ـ در بُعد عملی؛ اختلافات در زمان خلافت حضرت عثمان، اختلافات علی و معاویه و اختلافات زبیر بن
عوام با اموی‌ها و امثال آن‌ها بود که در تاریخ سیاسیِ اسلام معروف است.
۲ ـ در بُعد نظری؛ اختلافات علمی نظری است که اختلاف در فروع عقاید و فقه بود و از دایرۀ فکر و اندیشه
بیرون نشده و پا به میدان عمل نگذاشت. در نهایت هرکسی مخالفینِ نظرش را به خطا و ابتداع حکم متهم
می‌کرد. تا آن‌که هرکس به مخالفینش می‌گفت: رأینا صواب یحتمل الخطأ، و رأی غیرنا خطأ یحتمل الصواب.

اختلاف نظریات در زمان پیامبر علیه‌السلام
در زمان پیامبر علیه‌السلام، تشریع الهی و مصدر آن، وحی قرآن یا اجتهاد پیامبر علیه‌السلام بود که تعبیری از وحی الهی یا اجتهاد برخاسته از بحث و نظر پیامبر علیه‌السلام بود. اگر این اجتهاد صواب می‌بود، مورد تأیید خدای متعال قرار می‌گرفت، و اگر صواب نمی‌بود، خداوند متعال او را به صواب برمی‌گردانید.
در دوران رسالتش صلی‌الله علیه وسلم سلطۀ تشریعی تنها در صلاحیتِ او بود، هرچیزی‌که از دیگران صادر می‌شد، بدون تأیید پیامبر تشریع دانسته نمی‌شد. به همین جهت در زمان او، دو رای غیر قابل تأیید در یک حادثه دیده نمی‌شود و از هیچ صحابه‌یی در زمان او، فتوا و یا اجتهادی صدور نیافته است.
اختلاف نظریاتِ صحابه به پیامبر علیه‌السلام رجعت داده می‌شد، ایشان آن‌ها را مورد رد یا تأیید قرار می‌داد. ولی ابراز نظر و ابدای رای کاملاً آزاد بود.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.