احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:سید حسین اشراق - ۱۷ ثور ۱۳۹۶
بخش نهم
روشِ ابطالگرایی پوپر فردگرایانه است و در مقابلِ روش کُلگرایانه قرار دارد. به زعم ایشان، نظریات کُلگرایانه امکانِ آزمون را ندارند و در صورتِ نادرست بودن از ابطالپذیری سر باز میزنند، به همین جهت است که شبهعلمی اند و تمایلِ جدی به اقتدارطلبی و سلطه مفهومی دارند. پوپر تأکید میکند که آرمانگرایی مبهم و توتالیتاریسم، دو روی یک سکه اند. همچنان علمِ “نقدپذیر” مانندِ “جامعه باز” است و علمِ “نقدناپذیر” نیز مصداقی از “جامعه بسته” میباشد.
دفاع پوپر از “مدارا” در اثرِ معروفش “جامعه باز و دشمنانش” بازتابی از نظریات فلسفی او درباره علم و معرفت دارد. ایشان از این نظریات نتیجه میگیرد که ماهیتِ علم و معرفت مستلزم برقراری “جامعۀ باز” است که ابراز نظرهای گوناگون را مجاز میداند و برمیتابد، امکانِ نقد و تضاربِ دایم اندیشه را ها فراهم میسازد. گفتمانهای گوناگون را تشویق میکند و میدان میدهد.
پوپر برای رسیدن به “جامعۀ باز” از “آزادی بیان” و “مدارا” جانبداری میکند و آموزۀ معطوف به یقینهای جزمی و توهماتِ آرمانگرایانه به منظور برقراری مدینۀ فاضله را موجب بسته ماندنِ جوامع و گسترشِ ناشکیبایی میداند. ایشان کوششهایی برای ایجاد اتوپیا را تلاش در جهتِ جامعۀ ایستا و بستهیی میپندارد که مستلزم زور و خشونت و سرکوب ِتوأم با باورهای عملمحورِ معطوفِ به ترکیبِ “گفتمان” و “سلطه” است.
مساعی جان راولز۱ نیز در موردِ “مدارا” تحسینبرانگیز است. او با ارایۀ پایۀ نظری برای “تفسیرِ جدیدی از قرارداد اجتماعی با محور قرار دادنِ عدالت”( Rawls, 1991: 11 ) بحثِ تعادل میان “آزدای” و “برابری” را چهرۀ تازه بخشیده است. او با طرح “پس پردۀ بیخبری۲” و “مقیدات مفهوم حق” اش هرگونه تبعیض و پیشداوری را مردود میشمارد و از “ضمانتِ صدمه نزدن به همدیگر و صدمه ندیدن از همدیگر” (همپتن، ۱۳۸۰: ۲۳۳) در قالبِ “عدالت به مثابۀ انصاف” سخن به میان میآورد. ایشان تأکید میکند:
باید این علم بر این احتمالات را که انسانها را در تضاد قرار میدهد و به آنان اجازه میدهد که تحت هدایتِ تعصبات و پیشداوریهایشان باشند به کناری گذاشت. به این ترتیب به شیوۀ طبیعی به پس پردۀ بیخبری میرسیم ( Rawls, Ibid: 19 ).
قرائت راولزی از عدالت، معطوف به منطقی کردنِ مناسباتِ انسانی است که از یکطرف تعادل میانِ “عقل” و “اختیار” و “انصاف” را تبیین میکند و از جانبِ دیگر، بر هرگونه تعصب و پیشداوری تنقیحناشده چلیپا میکشد و همۀ شهروندانِ یک جامعه را مستحق بهرهبرداری از مواهبِ آزادی و برابری میداند، تا در پرتو “صلح” و “مدارا” بهسر برند و واجد “احترام” باشند. به همین جهت گفته است:
درک و فهم از عدالت به شکلِ مستقیمتری هم به عنوانِ درک و فهمی که بهدرستی احترام هر شخص را در جامعه حفظ میکند، به دفاع برمیخیزد و هم اجازه نمیدهد که بدون دلیل، منابع عمدهیی مانند ثروت، آزادی و فرصت بهخاطر دیگران فدا شود؛ برای اینکه هیچکس استحقاق توانایی طبیعی بیشترین یا شایستهگی شروع از جایگاه مطلوبتر در جامعه را ندارد (Ibid:102 ).
“مدارا” را در دورانِ معاصر، صاحبنظران چه به لحاظ اخلاقی و چه از جهتِ فرهنگی و نیز از بابتِ تحولات اجتماعی – سیاسی نه تنها ضروری که حیاتی تلقی میکنند. آنها مزیتِ اخلاقی “مدارا” را تحسینبرانگیز میخوانند و نیز جنبههای حقوقی آن را ارج میگذارند، به جهت اینکه احترام به آزادی بیان و وجدان را به مثابۀ حقِ سلبناشدنی انسان میشناسند و پاسداری از فرهنگِ تساهل را بر سنتهای انحصار و تعصب مرجح میشمارند و از این طریق، فضای صلح و احترام، عدالتمحوری و حقوقمداری معطوف به انعطافهای کثرتگرایانه را گسترش میدهند.
مدارا امروزه از پایههای مهمِ “فلسفۀ میانفرهنگی” به شمار میرود و جزو ارزشهای حقوق بشری و علامت فرزانهگی و از پیششرطهای صلح و رشد اقتصادی و اجتماعی ِملتها به شمار میرود. همچنان در اسناد بینالمللی نیز حایز اهمیت تلقی میشود. بهترین مصداقِ این ادعا “اعلامیۀ جهانی اصول مدارا” میباشد که در بیستوهشتمین مجمع عمومی ملل متحد (۱۹۹۵) توسط کشورهای عضو یونسکو به تصویب رسیده است.
اعلامیۀ جهانی اصول مدارا
ما مصمم به انجامِ همۀ راهکارهای قطعی لازم برای ترویج مدارا در جامعههایمان هستیم؛ زیرا مدارا تنها یک اصلِ موردِ احترام نیست، بلکه ضرورتی برای صلح و رشدِ اقتصادی و اجتماعیِ همۀ مردمان به شمار میرود. ما اعلام میداریم که:
مادۀ ۱: مفهوم مدارا
۱۱ـ مدارا همانا احترام، پذیرفتن و ارج گزاردن به تنوع غنی فرهنگهای جهانِ ما، و شیوههای ابراز و راههای گوناگون ِانسان بودنِ ماست. رشدِ آن با آگاهی، صراحت، ارتباط، آزادی بیان، وجدان و عقیده انجام میشود. مدارا هماهنگی در اختلاف است. این فقط نه یک وظیفۀ اخلاقی، بلکه همچنین نیازِ سیاسی و قانونی است. مدارا آن ویژهگی است که صلح را ممکن میسازد و به جایگزینی فرهنگِ صلح به جای فرهنگِ جنگ کمک مینماید.
۱۲ـ مدارا با کوتاه آمدن، تمکین یا چشمپوشی همتراز نیست. مدارا بیش از هر چیز ذهنیتیست فعال که بر پایۀ پذیرشِ حقوقِ بشرِ جهانی و آزادیهای اساسی دیگران استوار است. مدارا به هیچ وجه نمیبایست در جهتِ محدود کردنِ این ارزشهای بنیادین موردِ سوءاستفاده قرار گیرد. مدارا باید توسطِ افراد، گروهها و دولتها عملی گردد.
۱ . Jahn Rawls (1921- 2002)
۲ . veil of ignorance
Comments are closed.