گزارشگر: سید حسین اشراق - ۲۳ ثور ۱۳۹۶
بخش سیزدهم
جیمز وارد فیلسوف مکتب کمبریج نیز در جریانِ سومین خطابه عمومیِ خود در سال ۱۹۱۷ به شیوه راهبردی تلاش کرد که چیزی مانند کثرتگرایی ویلیام جیمز را در تصویر وسیعتر آیندهنگرانه بگنجاند. او به طرز نقادانه نشان داد که عقبگرد کثرتگرایی موجب تنگناها و تعریضها۱ میشود، و از این موضوع نتیجه گرفت که باید عناصرِ جدیدی را به کثرتگرایی بیفزاید. در این زمینه او بهخصوص بیشترین توجه خود را به سوی مسألهیی نمود که آن را “حد بالای” کثرتگرایی نامید.
ویتگنشتاین نیز پس از چرخش از “تیوری تصویری زبان۲” به سوی “نظریه بازی زبانی۳” در رابطه با اندیشیدنِ فلسفی، چشماندازِ پلورالیستی را برجسته کرد و مطرح نمود: “ممکن است هنگامی که واژهیی را میشنویم، تصویری واحدی به ذهن ما بیاید اما کاربستِ آن متفاوت است، آیا هر دو بار معنای واحدی دارد؟ فکر میکنم باید بگویم نه”. (ویتگنشتاین،۱۳۸۰: ۱۱۵)
ویتگنشتاین از کاربردهای مختلفِ زبان با عنوانِ “بازیهای زبانی” یاد نموده و “این کاربردها را به معنای مظاهرِ گوناگون زندهگی انسانها تلقی می کند”(یوستوس،۱۳۵۶: ۸۷ ) و “زبان را نیز مبین سبک یا نحوه زندهگی میداند”(هادنسون،۱۳۷۸: ۱۰۰)، ایشان تأکید میکند که: “ما مفاهیم را در قضاوتها و تفکراتمان چنان میپذیریم که گویی بنیان آنها ابدی و تغییرناپذیر نیست. این بنیان محصول تاریخ بشر و تحولات آن است، چیزی که ساخت بشر تغییرش می دهد”. (همان: ۵۵۹).
تکیه بر روشهای فلسفی متفاوت برای فهم، زمینه این را بهوجود آورد تا هیمنه شالودهباوری و ساختارگرایی ضربهپذیر شوند و رویکردهای رقیب نیرومند مانندِ دانش هرمنوتیک، دیالکتیک حدس و ابطال کارل پوپر۴، الگوی فکری قیاسناپذیری۵ پارادایمهای توماس کوهن۶، منطق برنامه پژوهشی ایمره لاکاتوش۷، حل مسالۀ علم در عملِ باز۸ لاری لائودان۹ و تفسیر واقعگرایانه روی باسکار۱۰ به جانبداری از پلورالیسم وارد صحنههای علمی و فلسفی شوند.
روششناسی کثرتگرایی تأکید میکند که:
۱ـ مشاهده نظریه بار است.
۲ـ نظریه دارای وجوه خاص فرهنگی است .
۳ـ شناخت علمی که با این اوصاف حاصل میشود، غیرجزمی و واجدِ عدمِ قطعیت است.
به همین جهت، شالودهگرایی را در برابرِ تردید قرار داد و مفهوم واقعیت به معنای صدق (حقیقت) را با چالش روبهرو کرد.
بازتابِ این گرایش علاوه بر دانشهای دیگر در فلسفه علم و در آثار نویسندهگان پُرنفوذ مانند پاول فایرابند۱۱، هیلری پاتنم۱۲ نلسون گودمن۱۳ و غیره را نیز میتوان بهخوبی مشاهده کرد.
با وجود اینکه از زمینههای مساعدِ دیگر مانندِ توسعه منطق احتمالات، منطق غیرمونوتیک۱۴ ، انواع مختلفِ منطق ریاضی و تیوریهای زبانشناسی برای بالندهگی پلورالیسم میتوان سخن به میان آورد، اما نظریههای جدید فیزیک کوانتوم و نیز دستاوردهای فوقالعاده ژنیتیک، ارتباطات و کشفیاتِ جدیدِ نجوم و سفرهای فضایی، نگرشِ کثرتگرایانه را در میان دانشمندان عصرِ حاضر بیشتر از پیش تقویت کرده است.
جا دارد از آثارِ دانشمندانی مانند دیوید بوهم و استیفن هاوکینگ۱۵ نیز یادآوری نمود که دستاوردهای مهمی در زمینه تفکرات فلسفی به شمار میروند. اثر مهمِ “علم، نظم و خلاقیت۱۶″(۱۹۸۹) از داوید بوهم۱۷ و “تاریخ کوتاه زمان۱۸″(۱۹۸۸) از هاوکینگ از مهمترین عرضههای پلورالیستی عصر حاضر به شمار میروند. همچنان “راههای جهانسازی۱۹″(۱۹۸۵) نلسون گودمن نظریهپردازِ “بازنمود” و”فن معماری معنا: بنیانهای پلورالیزم نو۲۰″(۱۹۹۳) نوشته والتر واتسن۲۱ کوششهای جدی برای درک پلورالیستی در اندیشه فلسفی تلقی میشوند.
کثرتگرایی و علوم اجتماعی
آرای فلسفی برای توجیه کثرتگرایی این پرسش را نیز دامن زده است که: «چگونه میتوان گفتمانهای فلسفی را به فعالیتهای ملموس تبدیل نمود؟»
در واقع با طرح مسأله بالاست که کثرتگرایی از حوزه مباحثِ فلسفی وارد قلمرو نظریههای اجتماعی و سیاسی گردیده و چهرهیی تازه بهخود گرفته است.
جهتگیری شالودهشکنانه کثرتگرا در حوزه علوم اجتماعی زمینه این را فراهم آورده است که رویکرد کاربرد پذیری۲۲ و انتقاد از صورتگرایی، جایگاهِ مناسب بهدست آورد. به همین جهت بوده است که جیمز بومن۲۳ بحثِ “انگیزه علوم اجتماعی عمل و ارزش است” را مطرح میکند و تأکید مینماید که: “با وجودِ منابع موجود و صورتهای تحلیلی، این روزها علوم اجتماعی، دیگر به نظریههای وحدتبخش نیازی ندارد(“(Bohman,1991:223
نکتهنظرِ فوق بهخوبی نشان میدهد که “احترام” به چندگانهگی که لازمه کثرتگرایی به شمار میرود، در قلمرو مطالعاتِ فرهنگی واجد جایگاهِ بلندی شده است.
کثرتگرایی در حوزه علوم اجتماعی به جهت اینکه تجربههای تکخطی را مورد تأیید قرار نمیدهد، بهرهوری از رویکردها، چشماندازها، الگوها و چارچوبهای مفهومی متنوع را مورد تأکید جدی قرار داده است. به همین جهت باید: در برابرِ کثرتِ ایدهها بردبار بود و از آنها بهره برد و به قول نلسون گودمن فیلسوف برجسته علم، میباید شاهدِ “بسیاری روایتها و بسیاری جهانهای ساخته شده بود”(Goodman, 1978:148 ).
یکی از پرسشهای جالب توجه برای دانشمندانِ علوم اجتماعی این است که: آیا “جامعه” نمایشگرِ یک جهانِ واحد در میانِ نظام طبیعی جهان است؟ یا اینکه در درون خودِ امرِ اجتماعی، چندین قلمرو قابلِ تمیز وجود دارد که شایسته است هرکدامِ از آنها منزلت یک جهانِ جداگانه را داشته باشد؟ در چنین فضایی مقبولتر خواهد بود که بپذیریم تمایز میانِ صورتهای “خُرد” و “کلان”، کنشِ متقابل میان انرژی روانیِ خودآگاه و ناخودآگاه، نظام قشربندیشده طبقاتی، جنسیتی و غیره را به عنوان قلمروهای متفاوت و در عین حال همجوار جامعه به مثابه دنیای واقعی بالقوه و بالفعل در نظر گرفت و مورد مطالعه قرار داد. این موضوع مهم است که استدلال نماییم: همانطور که جهانهای واقعی بیشمار “گیتی” را میسازند، دنیای معین و شناختهشده ما نیز دارای قاعدههای نسبتاً مستقل عملیاتی و واحدهای وجودی ویژه هستند.
کثرتگرایی در دورانِ جدید با وجودِ اینکه پاسخ مناسب در برابرِ دگماهای وحدتانگار به شمار میرود، رقابت جدی در برابر مبناگروی پوزیتیویستی را نیز پیش میبرد. از نظرِ تحلیلگران، شناختشناسی وحدتانگار و شالودهگرا نوعی رابطه جدی با قرائتهای تمامیتخواهانه در حوزههای اجتماعی برای تحکیم سلطه برقرار مینماید و ادبیاتِ مشروعیتنما را تولید میکند. به قول آنا یتمن۲۴ :”شناختشناسیهای شالودهگرا فعالانه میکوشند که به تلاش طبقه جدید برای کسب قدرت، مشروعیت دهند”(Yatman,1994: 40)
استیون سیدمن۲۵ جامعهشناس امریکایی نیز استدلال مشابهی را مطرح میکند: «برج رفیع اندیشه علمی همه چیز دارد ولی تحت فشار حملات لفظی کسانی که خود را قربانیان آن میدانند، ویران شده است”( Sieidman,1994:327).
اظهار نظرهای فوق بیانگر این امر اند که با اتخاذِ مواضع منتقدانه و ترجیح نگرش مبتنی بر “تفاوت” میتوان معرکه مبارزه با رادیکالیسم مدرن که همانا یکسویهنگری مبتنی بر روایتهای جهانگستر است را گرم نگه داشت؛ چنانچه کارهای جدی و تأثیرگذارِ جان راولز در بابِ “نظریه عدالت۲۶″، ویلارد ارمن کواین۲۷ در زمینه نقد دگماهای تجربهگرایی۲۸، هانس گیورگ گادامر در باب هرمنوتیک و توماس کوهن در موردِ ساختار انقلابهای علمی را میتوان در همین راستا مورد مطالعه قرار داد.
۱ . ironies
۲ . The picture theory of language
۳ . the theory of language games
۴ . Karl Raimund Popper(1902 – 1994 )
۵ . incommensurable
۶ . Thomas Kuhn(1922 – 1994 )
۷ . Emre Lakatos (1922 – 1974 )
۸ . science is fundamantally a problem-sloving activitsm
۹ . Larry Laudan (1941)
۱۰ . Roy Bahaskar (1944)
۱۱ . Paul Feyrabend (1924 – 1994)
۱۲ . Hilary Whitehall Putnam (1926 )
۱۳ . Henry Nelson Goodman (1906 -1998)
۱۴ . non- monotic logic
۱۵ . Stephen William Hawking(1942)
۱۶ . Scince, Order and Creativity (1987 )
۱۷٫ David Bohm (1917 – 1992 )
۱۸٫ A Brief History of Time (1988)
۱۹٫ Ways of World Making
۲۰٫ Architectonics of Meaning: Foundations of the New Pluralism (1985 )
۲۱ . Walter Watson( 1925 )
۲۲٫ user- findly approach
۲۳٫ James Bohman (1954 )
۲۴٫ Anna Yeatman
۲۵٫ Steven Seidman (1948 )
۲۶ . A theory of Justice(1971)
۲۷٫ Willard Van Orman Quine (1908 – 2000)
۲۸٫ Two dogmas of Empiricism (1951 )
Comments are closed.