- ۲۳ ثور ۱۳۹۶
وضعیتِ موجود در کشور نشان میدهد که رییسجمهور غنی، آهستهآهسته به سمتِ انزوای سیاسیِ خودخواسته به پیش میرود. وقتی در روز پنجشنبۀ هفتۀ گذشته، یک تعداد از سیاستمداران و چهرههای جهادی در کابل گردهم آمده بودند، سخنانِ اصلیِِ آنها بر انتقاد از کارنامۀ اشرفغنی تمرکز یافته بود؛ از همان دست حرف و حدیثهایی که بهسادهگی نشان از آزردهگیهایِ سیاسی در افغانستان میتواند داشته باشد. گویا بسیاری از افراد و شخصیتهایی که زمانی در کنارِ آقای غنی قرار داشتند، اکنون نسبت به عملکرد و سیاستهای او به دیدۀ شک مینگرند. حتا صبغتالله مجددی از رهبران پیشینِ جهادی که بهدلیلِ بیماری و کهولتِ سن کمتر گمان برده میشود که از اوضاع و احوالِ کشور تصویرِ روشن و دقیقی داشته باشد، از آقای غنی دلِ خوشی ندارد و همین که تریبونی برای سخن گفتن مییابد، بهرغمِ همۀ مشکلات جسمیِ خود، از سرانِ دولت وحدتِ ملی و به ویژه رییسجمهوری زبان به انتقاد میگشـاید.
آقای مجددی از افرادی بود که برای پیـروزیِ آقای غنی دست به استخاره زد و حتا به آدرسِ داکتر عبدالله که از همقطارانِ جهادیاش بود، حرفهای نامناسبی حواله کرد که سبب آزردهگی خاطرِ آقای عبدالله و حمایتگرانِ او را فراهم ساخت. اما این شخص حالا از آنچه که کرده، نادم است و رک و راست به آقای غنی میگوید: “اگر روزی این مردم تو را به اریکۀ قدرت بالا کردند، روزی دیگر نیز میتوانند تو را از آن جایگاه پایین کنند”. این یعنی اوجِ یأس و ناامیـدی از فردی که برخیها گمان میکردند ناجی و هادیِ کشور خواهد بود!
یونس قانونی معاون پیشینِ ریاستجمهوری نیز سخنهایی از همین دست ولی با کمی احتیاط ارایه کرد. او در این نشست که از سوی حزب وحدت و شخص کریم خلیلی رهبرِ این حزب برگزار شده بود، گفت که افغانستان در یک بحرانِ واقعی قرار گرفته است؛ بحران واقعی به چه معنا؟ به این معنا که دیگر دولت مشروعیت و کفایتِ لازم برای رهبریِ کشـور را ندارد.
عمر داوودزی از شورای حراست و ثبات که از دیگر سخنرانانِ این نشست بود، به روالِ همیشهگی از کارنامۀ دولت انتقاد کرد و گفت که کنار رفتنِ رهبران فعلی از قدرت، یگانه گزینۀ ممکن برای حل مشکلاتِ جامعه میتواند باشد. اینها و جمعی دیگر از سخنرانان، همهگی کارنامۀ دولت را به باد انتقاد گرفتند. چرا؟ چون دیگر احساس نمیکنند که دولت وحدتِ ملی قابل دفاع و حمایت باشد. آنان فکر میکنند که این دولت با همۀ امکاناتِ جامعۀ جهانی که در اختیارش هست، از عهدۀ مدیریتِ جامعه ناتوان است و دلیل مشکلاتِ فعلیِ کشور در رهبری و رهبرانِ آن نهفته است.
شاید گفته شود که در افغانستان رسم چنین است که وقتی کسی در قدرت بود، حامیِ آن است و چون از قدرت کنار گذاشته شود، به منتقد آن مبدل میشود. این حرف تا حدودی درست است و متأسفانه اکثر سیاسیونِ کشور و بهویژه طیفهای جهادی در بیشتر از یک و نیم دهۀ گذشته، این فرضیه را تا حدِ زیادی ثابت کردهاند؛ ولی اینهم درست نیست که گفته شود حامیِ دیروز نمیتواند منتقد خوبِ امروز باشد.
مشکلاتِ فعلی را همه میدانند و میبینند و وقتی کسی آنها را نقد میکند ـ حالا هر کس و در هر موقعیتی که میخواهد باشد ـ نقدِ او باید جدی گرفته شود. حامیان دیروز وقتی از کارنامۀ رییس جمهوری انتقاد میکنند به این معناست که مشکلاتی در کارِ رییس جمهوری وجود دارد. شاید عدهیی از این افراد اغراض و خواستههای شخصی داشتهاند که آقای غنی آنها را برآورده نکرده است؛ اما عدهیی دیگر بدون شک انتقادهایی فراتر از خواستهای شخصی دارند. حتا همین احتمال که خواستهای شخصی سببِ اینهمه غوغا و نقد از کارنامۀ رییس جمهوری شده، خود جای بحث و گفتوگو دارد. چرا رییس جمهوری چنان وعدههایی را به حامیان و سیاستمدارانِ کشور داده باشد که امروز آنها را علیه خود بشوراند؟
میگویند “چیزی آرد تر است و چیزی هم آسیاب کُند”. عملکرد رییسجمهوری سبب شده که چنین اوضاعِ کشور رو به وخامت برود و حامیان و نخبهگان سیاسی، کارنامۀ او را زیانبار ارزیابی کنند. رییس جمهوری البته از چنین انزوایی چنـدان ناراضی نیز به نظر نمیرسد. او در حال حاضر در همان موقعیتی قرار گرفته که سه سال پیش به محض رسیدن به قدرت برای خود متصور شده بود. او از همان ابتدا میخواست که به مرور زمان، یکی را علیه دیگری بشوراند و اطرافِ خود را از حامیانِ مخلی که میتوانستند مانع برنامههای “خاص”ِ او شوند، خالی کند.
انزوایی را که امروز ما شاهدِ آن هستیم، یک انزوای تحمیلشده و ناخواسته نیست. این انزوا دقیقاً در راستای اهداف و برنامههای رییسجمهوری قرار دارد و تنها به همین مقدار و تعداد افراد نیز باقی نمیماند. بهزودی ما شاهد کنار رفتن و زبان به انتقاد باز کردنِ یک عدۀ دیگر نیز خواهیم بود.
تلاش آقای غنی از آغاز چنین بود که متحدانِ خود را از میانِ دیگر اقوام، یکی بعدِ دیگری مجبور به کنار رفتن سازد تا زمینه برای حضور افراد “قابل اعتماد” فراهم شود. امروز نشانههای روشنِ این سیاستِ آقای غنی را در عمل میتوانیم شاهد باشیم.
آقای غنی دغدغۀ شایستهسالاری آنگونه که لافِ آن را میزند و یا دغدغۀ مشارکتِ گستردۀ سیاسی را ندارد که از کنار رفتنِ یک تعداد احساس خطر کند. او دغدغۀ این را دارد که چگونه میشود قدرت سیاسی را در افغانستان “پاکسازی” کرد. او همین لحظه در راستای تحققِ این برنامه گامهای بلنـدی را برداشته و اگر سبب آزردهگیِ یک تعداد از سیاستمدارانِ کشور شده باشد، ولی حمایتِ یک تعدادِ دیگر را که برای آقای غنی “مهم” اند، فراهم کرده است.
آقای غنی حالا در ارگ ریاست جمهوری تنها نشسته و اصلاً برایش اهمیت ندارد که دیگران در نشستها و گردهماییهایشان در وصفِ او چه دُرفشانی میکنند. او مطابق به نقشه و برنامه، قدم به قدم حرکت میکند و روزی را منتظر است که دیگر هیچ “مخل”ِ سیاسی را در اطرافِ ارگ نبیند.
Comments are closed.