گزارشگر:احمـد عمران/ سه شنبه 26 ثور 1396 - ۲۵ ثور ۱۳۹۶
امرالله صالح، وزیر دولت در امور اصلاحِ نهادهای امنیتی چه گفته که سخنانش اینهمه احساساتِ یک عده را در کشور برانگیخته است؟ آیا مطرح کردنِ دیدگاههای شخصی در مورد یک رخداد چنین میتواند جّوِ عمومی را ملتهب سازد که علیه او عدهیی چنین دست به بسیج همهگانی بزنند؟
آقای صالح در یک نشست در روز جمعه در ولایت کاپیسا نسبت به برخورد گلبدین حکمتیار رهبر حزب اسلامی پس از ورودش به کابل در مورد مسایلِ کشور و استقبال از او در ارگ ریاستجمهوری انتقادهایی مطرح کرده و حرفهایی زده که اگر واقعبینانه به آنها توجه صورت گیرد، دور از انصاف نمینمایند. آقای صالح گفته که مخالف روند صلح نیست و از پیوستنِ افراد و گروهها به این روند حمایت میکند. ولی نکتهیی که آقای صالح میخواسته در صحبتهایش برجسته سازد این بوده که بهای صلح و آشتی در افغانستان چقدر هست؟ آیا خون مردم افغانستان بهایی دارد و یا خیر؟ چرا کسی که هفده سال در برابر نظام جنگیده و خونِ غیرنظامیانِ زیادی در این میان ریخته شده، حالا چون فاتحی مغرور در برابرِ قربانیانش ظاهر شود و به گونهیی جنگ و کشتارهای خود را توجیه کند؟ آیا خون مردم افغانستان اینقدر ناچیز و پیشِ پا افتاده است که حتا کسی در حدِ یک عذرخواهیِ کوتاه به آنها بدهکار نیست؟
آقای صالح در کُلِ سخنانِ آن روزِ خود میخواست این پرسشها را که بدون شک پرسشهای تاریخی و درستی میتوانند باشند، در برابر ذهنیتِ همهگانی قرار دهد و حداقل این جسارت را داشته باشد که به عنوان یکی از سیاسیون مطرحِ کشور که هنوز در دستگاه حاکمیت موقعیتِ قابل توجهی دارد، در خصوص عملکرد رهبر حزب اسلامی از بدو ورودش به کابل تا این لحظه به پرسشگری بپردازد. آیا طرح پرسش و دیدگاه میتواند روند صلح را خدشـهدار سازد و یا به حقِ مردم در تعیین سرنوشتِ آنها کمک رساند؟
در افغانستان متأسفانه به دلیل قومی شدنِ همه چیز، بسیاریها حاضر نیستند که حتا حرفِ درست و حق را نیز بشنوند. در این کشور برای بسیاریها حقانیتِ یک سخن کمتر میتواند مورد توجه باشد، بل موضوعِ قابل توجه این است که چنین سخنی را چه کسی مطرح میکند. اگر این فرد از قوم و تبـارِ ما باشد، حرفش درست است؛ ولی اگر نباشد، حتا اگر حرفِ درستی هم گفته باشد، به نظر ما نادرست میآید. حقانیت در این کشور وابسته شده به تبـار و قوم و نه چیزهایی بالاتر و مهمتر از اینها.
از جانب دیگر، این مسأله نیز درست است که در افغانستان قهرمانِ یک قوم میتواند تبهکار قومِ دیگر باشد. در این کشـور هنوز چنان وضعیتی به وجود نیامده که همه خود را در خوب و بدِ آن شریک بدانند و نسبت به نفع و ضررِ خود و دیگران منصفانه بیندیشند. در اینکه آقای حکمتیار برای عدهیی در میانِ قوم و حزبِ خودش شخصیتِ مورد احترام است، جای شک وجود ندارد؛ ولی آیا همین وضعیت در میان قوم و احزابِ دیگر نیز برای او وجود دارد؟
این سوال را وقتی میتوان پاسخ داد که به نظرات و دیدگاههای دیگر اقوام نیز توجه صورت گیرد، آنگاه ما میتوانیم میزان محبوبیتِ افراد را دریابیم. آقای صالح وقتی از رهبر حزب اسلامی میطلبد که نسبت به گذشتهاش بیتفاوت نباشد، این سـخن به معنای محاکمۀ او نیست و یا اینکه از او خواسته باشد که خود را به نهـادهای عدلی و قضایی معرفی کند. صلح وقتی ارزش دارد که در آن عدالت رعایت شده و به کسی در آن ظلم روا داشته نشده باشد.
از جانب دیگر، نمیشود که گذشتۀ افراد را از امروزشان جدا کرد. گذشته با ما هست و تا زمانی خواهد بود که با آن تسویهحساب صورت نگرفته باشد. موضوع دیگر اما بحث جنگِ فعلی و حق و باطل بودنِ آن است. اگر همه در این جنگ به یک اندازه محـق هستند، پس کیها در جبهۀ حق قرار دارند و کیها در جبهۀ باطل؟ اگر قرار باشد به همه بگوییم بهبه که میجنگید، آن وقت وضعیتِ خود را چگونه میخواهیم توجیه کنیـم؟
فکر نکنم که بتوان این قدر نسبیانگار بود که گفت هیچ جنگی در هیچ کجا حق و باطل نداشته و ندارد؛ همۀ طرفهای جنگ خود را محق میدانند و چون خود را محق میدانند، پس جنگشان نیز از این منظر مشروع است. حرفِ آقای صالح در آن سخنرانی دقیقاً همین بود که آیا رهبری دولت که حالا با صـلحِ خود با آقای حکمتیار چنین هیجانزده شده، میتواند بگوید که حزب اسلامی در جنگِ خود محق بوده است؟ زیرا نوع استقبال و سخنانِ آقای حکمتیار که گمان برده نمیشود که ارگ از محتوای آنها بیخبر باشد، چنین نشان میدهد که به جنگ حزب اسلامی، دولتِ افغانستان عملاً مهر تأیید زده است.
به نظر من، این پرسش اصلیِ آقای صالح در آن سخنرانی بود و به نظر نمیرسد که او قصد توهین به کسی را داشته بوده است. البته او تلاش کرده که با این سخنان تذکر دهد که مرزهای صلح را بشـناسیم و با صلح کردنهای خود، به شهروندان و نظامیانِ کشور که هفده سال تمام است برای آزادی و استقلال کشور میرزمند، توهین نکنیم.
Comments are closed.