گزارشگر:سه شنبه 26 ثور 1396 - ۲۵ ثور ۱۳۹۶
«افغانستان» در مسیر جادۀ ابریشمِ جدید قرار ندارد.»
این خبر با همۀ کوتاهیاش، طولانیترین سخنها و شاید حکایتی به درازنایِ تاریخِ راه ابریشم با مخاطبِ افغانستانیِ خود دارد. لقبِ «قلب آسیا» و افتخار و غروری که از رهگذرِ آن همواره نصیبِ ما شده است، مرهون و مدیونِ راهِ تاریخی ـ بازرگانیِ ابریشم بوده و همواره طیِ سدهها و دههها ما به این نوستالژیِ تاریخی دل خوش کرده و امیدها بستهایم. در این مقالِ کوتاه اما از دلخوشیهایِ بسیار کهنه و قدیمی میگذریم و به تحلیلها و توهماتِ سیاسی ـ اقتصادیِ یکونیم دهۀ اخیر میپردازیم.
جادۀ ابریشم، شبکهیی از راههای بههمپیوسته با هدفِ بازرگانی در آسیا بوده که شرق و غرب و جنوبِ آسیا را به هم و به شمالِ آفریقا و شرقِ اروپا پیوند میداده؛ مسیری که تا سدۀ پانزدهم میلادی، بزرگترین شبکۀ بازرگانی دنیا بوده است. اما این مسیر بر اثرِ حوادث و تحولاتِ روزگار از رونق افتاد و سرانجام از میان رفت. همگام با تحولاتِ قرن بیستم و روند جهانیشدنِ اقتصاد، مسالۀ احیای این راهِ تاریخی به عنوانِ یک ایده مطرح گشت و کشورهای زیادی و بهویژه آنهایی که میراثدارِ این راه بودند، پیرامونِ آن اندیشیدند. در این میان افغانستان در پانزده سالِ اخیر، یکی از مفلسخوشحالترین داعیهدارانِ احیایِ این راه بوده و اکتهای فراوانی در اینباره از خود نشان داده است.
در سه سال اخیر، آقای غنی و کارشناسانِ دولتی و حکومتیِ وی، چنان از راه ابریشم و بازسازیِ اقتصاد افغانستان و جبرانِ پسمانیهای گذشته سخن راندند که کمکم این باور به میان آمد که راه ابریشمِ جدید از مسیر افغانستان و حتا با محوریتِ کشورِ ما احیا میگردد. چنانکه رییسِ دولت بر این مبنا از توسعه و پیشرفتِ افغانستان در آیندۀ نهچندان دور دادِ سخن میداد، وزارت خارجه به همکاری سفارت چین در کابل کنفرانس بررسی چگونهگیِ استفاده از این پروژۀ بزرگ زیر نام «یک جاده و یک کمربند» برگزار کرد و رییس اجرایی نیز به کشور چین سفر کرد و بر همکاری افغانستان و چین برای اعمار مشترکِ راه ابریشمِ جدید تأکید کرد و قرارهایی نیز گذاشت. در این زمینه حتا کتاب، مقاله و تحلیلهای بسیار نگاشته شد و پایانِ انزوا و بیچارهگیِ افغانستان نوید داده شد.
اما از آنجایی که قواعدِ دنیای واقعیت با عالَمِ آرزو بیگانه است، این خبرها سرانجام نادرستیشان را اثبات کردند. ۶۰ کشوری که مسیر جدیدِ جادۀ ابریشم از خاکِ آنها میگذرد، به سرکردهگیِ چین به عنوانِ بزرگترین سرمایهگذار در پروژۀ احیایِ راه ابریشم و سایر کشورهای ذینفع در این پروژه، رضا ندادند که میلیاردها دالر سرمایۀشان و یک شاهراهِ بزرگِ اقتصادیِ جهان با گذشتن از یکی از ناامنترین کشورهای دنیا که هیچ چشماندازِ روشنی به سوی توسعه و ثباتِ سیاسی ندارد، تلف شود.
اکنون سخنگویانِ حکومت و همۀ آنهایی که بهنحوی لافِ احیای جادۀ ابریشم از مسیر افغانستان را زده بودند، با گردنِ نیمهافراشته میگویند که «افغانستان بازهم از طریق مرزهایش از این پروژه مستفید میشود.»
اگرچه این جمله نیز بهنحوی تهی از معنا و سرشار از شکست است، اما گذرِ زمان نشان خواهد داد که کشوری که در آن کشیدهگیِ سیاسی ـ قومی و ناامنی گرافِ صعودی دارد، شانسِ بهرهمندی از هیچکدام از ظرفیتهای بالقوه و طرحهای منطقهیی و جهانی را نداشته و نخواهد داشت.
دولتِ موجود بهجای ماستمالی و توجیهِ این سرافکندهگی، خوب است به دلایل و ریشههایِ این ناکامی و محرومیت بیندیشد؛ به ریشههای بیثباتی و جنگی فکر کند که همۀ فرصتها را از افغانستان گرفته و میگیرد؛ به فسادِ سیاسی و اداری، قومگرایی و قربانی کردنِ عقلانیت در پایِ این دو بیندیشد که همۀ آرزوها را نقشِ بر آب میسازد. آقای غنی و حکومتِ موجود باید از این شرمندهگی، به اصولِ سازندهگی و پیشرفت رهنمون شوند و ملتفت گردند که تحققِ رویاهای شیرین و ادغام در چرخۀ اقتصادِ جهانی، هرگز از سوراخهای تنگِ فسادِ سیاسی و قومی عبور نمیکند و برای رسیدن به توسعه باید از لاکهای تنگِ قومی و توهماتِ منحط قبیلهیی و فساد پیرامونِ آن گذر کرد و جهانِ مدرن را با لوازم و اقتضائاتِ پیچیدۀ آن درک کرد!
Comments are closed.