احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:سيد حسين اشراق/ شنبه 30 ثور 1396 - ۲۹ ثور ۱۳۹۶
بخش هجدهم/
سخنرانیهای دی باری داستان ِپیچیدهیی از رویاروییها و درهمتنیدهگیهای فرهنگی را با شرحِ کاملِ جزییات به تصویر میکشد. دی باری در سخنرانیهایش به افقهای آینده در روابط فرهنگی در عرصه جهانی میپردازد و مطرح می کند که:
این افقها تا هنگامی که فرهنگهای مختلف، خود خواهان ِارتباط با یکدیگر نباشند، تیره و تار باقی میمانند. به عبارت دیگر، تا هنگامی که این فرهنگها وارد فرایند یادگیری از همدیگر با اتکا به حفظِ تمایز و تفاوتهای سنتیِ خود نشوند، وضع بدین منوال باقی خواهد ماند. (دالمایر، همان: ۳۲۱)
ایشان به این نکته نیز اشاره میکند که: “هیچ نظم نوینی بدونِ در نظر گرفتنِ مشروعیتهای گذشته برقرار نمیشود، ولی در عینِ حال هیچ رویهیی خواه کنفسیوسی، خواه بوداگرایی یا مسیحیت در رقابتهای جهانی نیز بدون تغییر باقی نخواهد ماند(همان: ۳۲۱). نکته واجد اهمیت در این فرایند همانا تبدیل نشدنِ رقابت به منازعه است که میباید با مؤلفههای پرورشِ حسِ مسوولیتِ چندجانبه و تمایل به حفظِ جهان و مردم آن توأم گردد. به همین جهت است که دی باری تأکید میکند:
از آن زمان که جهت خطوط جبهه گسترش به خارج به غرب ختم میشد، زمان بسیاری گذشته است (خطوط جهان نو واقعی)، اما هنوز متوجه نشدهایم که جبهه جدید نباید در قالب تعبیرهای نفوذ به فضای دیگران تعریف شود. باید بیاموزیم که با خویشتن و دیگران همانگونه که مردم آسیای شرقی نیز به مدت ِچند قرن بدان عمل کرده اند، زندهگی کنیم- در سایه پرورش و گسترش بیشتر و عمیقتر فضای محدود خود… ما به جای سرزمینهای جدید برای تصرف، ایجاد جنگ ستارهگان و چیزهایی از این دست، به نگرشی مقتصدانهتر به جهان یا سیاره خود نیازمندیم (Ibid: 138 ).
سخنانِ بالا بهخوبی نشان میدهد که به قول تودوروف دیگر “جنبش یکسانسازی رو به افول نهاده” (دالمایر، همان: ۳۲۲) و مسأله جستوجوی “تمایز و تفاوت” جایگزین آن شده است؛ جایگزینی که فرادستی و فرودستی را برنمیتابد، شبیهسازی در قالب روایتهای یکسانانگار را با تردید مواجه میکند و ایدیولوژی برخاسته از آن را نفی میکند.
هرمنوتیک و نفی تمامیتطلبی ایدیولوژی و اتوپیا
ایدئولوژی مجموعهیی از باورهای عملمحورِ معطوف به ترکیبِِ گفتمان و سلطه است. این اصطلاح برای اولینبار توسطِ فیلسوف فرانسوی دستوت دِ تریسی در کتابِ “عناصر ایدیولوژی” به کار برده شده است. منظورِ تریسی از کاربرد این مفهوم، مطالعه آرا و فکرتها بود، اما بهزودی این مقوله به معنای ایدههایی به کار برده شد که توجیه خواستها، رفتارها و باورهای گروهها یا مجموعهها را سرلوحه کارش قرار داد.
طرحِ “عناصر ایدیولوژی” دِ تریسی را برخی خطرناک (آوتویت- باتامور، ۱۳۹۲: ۱۱۴۱) دانسته و دارای بارِ منفی خواندهاند. این مفهوم در مکتوباتِ کارل مارکس نیز معادل با “آگاهی کاذب” و “توهمِ مفهومی” آمده است؛ مقولهیی که پس از او، متفکرانِ بسیاری آن را در نوشتههایشان بهکار بردهاند.
نخستین کسی که مفاهیمِ”ایدیولوژی و اتوپیا ” را در چارچوبِ تحلیلی مشترک موردِ بحث قرار داد، کارل مانهایم بود. ایشان انگارههای اتوپیایی را ناسازگار با واقعیت و متمایل به تأویل ویژه برای سلطه مفهومی میدانست. ایشان مطرح کرده است:
جهتگیریهای فراتر از واقعیت را باید اتوپیایی بیـانگاریم که هرگاه به عرصه عمل درمیآیند، میل دارند نظمِ اشیا و امورِ حاکم در زمان را، بهطور جزیی یا کلی، از هم بپاشند. (مانهایم،۱۳۸۰: ۲۵۷ )
از نظر مانهایم، تخیل اتوپیایی آدمیان را به گسست از سیستمِ موجود و حرکت به سمتِ جامعهیی ترغیب میکند که وجودِ خارجی ندارد. از نظرِ ایشان:
حالتِ ذهنی یا چگونهگی اندیشه، هنگامی اتوپیایی است که با چگونهگی واقعیت که این حالت ذهنی در آن به ظهور میرسد، ناهمساز باشد. این ناهمسازی همواره از این نکته هویداست که چنین وضع ذهنییی در تجربه، در اندیشه و در عمل متوجه و معطوف به موضوعاتیست که در موقعیت فعلی وجود ندارد. (مانهایم، ۹۹:۱۳۵۵)
اتوپیا از نظرِ مانهایم، همواره در تقابل با وضعِ موجود قرار دارد، اما برای درگیر شدن با آن وضع از برقراری رابطه دیالکتیکی با ایدیولوژی بهره میبرد؛ روندی که نشان میدهد: در هر عصری از میانِ جهانزیستِ گروههای اجتماعی متفاوت، عقاید و ارزشهایی سر بر میآورند که در بطنِ آنها تمایلاتِ برآورده نشده و خواستههای حداکثری قرار دارند. در این صورت نظامِ موجود، نامطلوب تلقی میشود و لزومِ ازهمپاشی آن در کانونِ مهندسی اجتماعی آرمانگرایانه قرار میگیرد.
پل ریکور هرمنوتیسین مشهور فرانسوی نیز “ایدیولوژی و اتوپیا” را دو بیانِ متفاوت از گستره “خیال اجتماعی ” دانسته است. از نظر ایشان اولی تخیل را در جهتِ حفظِ وضع موجود و دومی در جهتِ گذار از آن بهکار میگیرد، به همین سبب گستره “خیال اجتماعی” دارای کارکردِ دوگانه است: حفظِ واقعیتِ موجود و گریز از آن؛ بنا بر آن ایدیولوژی نتیجه نخستین و اتوپیا برآیندِ دومین آن است. ریکور معتقد است: “ایدیولوژیها، زمانی که قصدِ حفظِ روابط موجود را داشته باشند و خواهان آن باشند تا این روابط را مشروع جلوه دهند، شکل روایی یا روایتگونه به خود میگیرند”(Thompsom, 1985:11 ). این بدان معناست که ایدیولوژیها بهصورت داستانهایی بیان میشوند تا از یکطرف اِعمال قدرت یا اراده معطوف به آن را توجیه کنند و از جانب دیگر، “هیچگونه نقد و سنجش را مجاز نشمارند”(پوپر،: ۱۰۵۰ ۱۳۷۷). در این فرایند، سوژههای سیاسی در بافتی از داستانهای اسطورهگون قرار میگیرند و مجذوبِ آنها میشوند. این داستانها که سوژهها در ساخت و پرداختِ آنها نقشِ چندانی ندارند، ناخواسته آنها را به ورطه ایدیولوژی قدرت میاندازد، به گونهیی که گذشته را بر اساس تفسیرِ صاحبانِ قدرت بازیابی کنند و آینده را نیز بر همین مبنا پیشگویی نمایند. در حقیقت، ایدیولوژیها ظرفیتِ آن را دارند که به هریک از گروههای اجتماعی تصویرهای بلندبالا ارایه دهند و شکاف میان ریشه و فعلیتِ آنها را پُر کنند. از اینرو، همه گروههای متضاد اجتماعی میتوانند توجیهی برای پایگاههای اجتماعیشان در یک ایدیولوژی خاص را پیدا نمایند .
Tzvetan Todorov ( 1939 )
. Ideology
. Antoine Destutt de Tracy ( 1754 – 1836 )
. Karl Marx ( 1818 – 1883 )
. Ideology and Utopia – این اثر به زبان فارسی نیز ترجمه شده است
. Karl Mannheim ( 1893 – 1947 )
. Paul Ricoeur ( 1913-2005 )
. social imagination
Comments are closed.