گزارشگر:احمد عمران/ شنبه 30 ثور 1396 - ۲۹ ثور ۱۳۹۶
در چهارمین سالروز شهادتِ رسولخان محسنی، رییس شورای ولایتی بغلان، فرصتِ مانور برای برخی احزاب و شخصیتهای سیاسی فراهم شد؛ همان رسمِ معمولی که در افغانستان هرازگاهی به مناسبتهای خاص اتفاق میافتد. امروزه سیاست در درونِ جامعه چنان نفوذ یافته که مشکل میتوان آن را از یادوارۀ مناسبتی نیز جدا کرد. یادوارههای مناسبتی فرصتی اند تا سیاستمداران اصلیترین سخنهایشان را مطرح کنند.
یادوارۀ رسولخان محسنی نیز از این امر مستثنا بود و عمدتاً برای اعضای ارشدِ جمعیت اسلامی و برخی احزابِ دیگر فرصتی داد که به دور از اختلافهای شخصی و گاه سیاسی خود، یک بارِ دیگر به مسایلِ کلانِ جامعه نزدیک شوند. این گردهمایی از جانبِ دیگر نشان داد که همزمان دو محورِ قدرت و فکرِ سیاسی در کشور به صورتِ منسجم و جدا از هم در صحنۀ سیاستِ کشور حضورِ فعال دارند و اگر فکرها و دیدگاههای دیگری هم هست، که بدون شک هست، بیشتر در ذیل و محورِ این دو جریان قابل شناسایی و تفکیک اند.
نخستین پایگاه قدرت، ارگ ریاستجمهوری است که با متحدانِ خود تلاش میورزد که قدرتِ سیاسی را در کشور یکدست و در انحصارِ خود درآورد. این نهاد از همۀ امکاناتِ مادی و معنویییی که در اختیار دارد، برای انزوایِ دیگران و سلطۀ کاملِ خود بهره میبرد.
دومین پایگاه قدرت بدون شک در احزاب و سازمانهایی نهفته است که با وجود سهم داشتن در قدرتِ سیاسی و اختلافاتی که میان خود دارند، اما در رویاروییِ گاه پنهان و گاه آشکار با پایگاهِ نخست قرار دارند و با اتکا به نفوذ و امکاناتِ مردمیِ خود تلاش میروزند که صحنۀ سیاسیِ کشور را کاملاً برای پایگاه نخست خالی نگذارند.
اصلیترین حزب قدرت در این پایگاه، جمعیت اسلامی و حامیانِ آن است که ظرف هفده سال گذشته با همۀ آشفتهگیهای درونیِ خود ولی در مواردِ مهم باز به صدایِ واحد تبدیل شدهاند. آنچه که در روز پنجشنبه نیز اتفاق افتاد، تکرار همین وضعیت بود و نه چیزی دیگر. شخصیتهای جمعیت و برخی احزابِ دیگر که اکنون به عنوان متحدینِ آن شناخته میشوند، دور هم گرد آمده بودند و دیدگاههایشان را در مورد وضعیتِ نابسامان و بحرانیِ کشور مطرح کردند.
سخنرانانِ این گردهمایی از داکتر عبدالله شروع تا یونس قانونی، عطا محمد نور، احمد ولی مسعود، صلاحالدین ربانی و ارغندیوال رهبر شاخهیی از حزب اسلامی که نزدیک به جمعیت است، همه تقریباً در محور مسایلِ واحدی سخن گفتند. بحث و نگرانیِ اصلی در این نشست، اجرایی نشدنِ توافقنامۀ سیاسی به ویژه بخشهایی چون برگزاری انتخابات پارلمانی، برگزاری لویهجرگۀ تعدیل قانون اساسی، تغییر جغرافیای جنگ و جنگهای نیابتیِ کشورهای قدرتمند در افغانستان بود.
این نگرانیها هرچند از سوی افراد مختلفی مطرح شد، ولی در مجموع میتوان گفت که به صورتِ همزمان دغدغۀ کُلِ سخنرانان و افراد حاضر در این نشست نیز میتوانست باشد. برای آقای نور به همان اندازۀ داکتر عبدالله، عدم اجرایی شدنِ توافقنامۀ سیاسی نگرانکننده است و نبود یک فکر سیاسیِ منسجم برای بیرونرفت از بحران موجود به همان اندازه که برای آقای مسعود میتواند به یک موضوعِ اصلی تبدیل شود، برای آقای قانونی و ارغندیوال نیز از اهمیتِ بالایی برخوردار است.
چند محور اصلی در این نشست را به صورتِ جداگانه مورد توجه قرار میدهیم:
۱) برگزاری لویهجرگۀ قانون اساسی: بر اساسِ مفاد توافقنامۀ سیاسی، دو سال پس از ایجاد دولت وحدت ملی، این دولت موظف بود که لویهجرگۀ تعدیل قانون اساسی در کشور را برای هموار کردنِ راه برای تمرکززدایی از قدرتِ سیاسی برگزار کند. متأسفانه حالا پس از سه سال، این دولت نه تنها در این خصوص کاری انجام نداده، بل هیچ تمایلی هم به برگزاری آن ندارد. ارگ ریاست جمهوری و متحدین تازۀ آن، یک نفس بر موضع تمرکزِ قدرت تأکید میورزند و آن را بهترین گزینه برای افغانستان وانمود میکنندـ بدون آنکه به گونۀ عقلانی بتوانند در این مورد ادله ارایه کنند. این نگرانی در سخنان صلاحالدین ربانی رییس جمعیت اسلامی نمود یافت، ولی دیگر سخنرانانِ این نشست نیز بر آن به عنوانِ یکی از مهمترین دغدغههای موجود در کشور تأکید ورزیدند.
۲) اصلاح نظام انتخاباتی و برگزاری بهموقعِ انتخابات ریاستجمهوری: آقای عبدالله رییس اجراییِ دولت وحدت ملی به صورتِ مشخص به این مسأله توجه نشان داد و اعلام کرد که هیچ گزینهیی سوای برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در افغانستان نمیتواند مطرح باشد و کسانی هم که فکر میکنند با تداوم وضعِ موجود میتوانند به سلطۀ خود ادامه دهند، راهِ اشتباه را انتخاب کردهاند. البته دولت وحدت ملی تعهد کتبی سپرده بود که با اصلاح نظام انتخاباتی، زمینه را برای برگزاری عادلانه و شفافِ انتخاباتِ پارلمانی در کشور مهیا میسازد. این خواسته با تعهدشکنی و کُندکاریِ ارگ ریاست جمهوری نه تنها انجام نشد، بل حالا این دغدغه نیز بر آن افزوده شده که برخلاف وعدههای دولت در سالِ روان نیز بعید است که این اتفاق بیفتد. بسیاریها بر این باور اند که ارگ ریاست جمهوری تلاشهایی را آغاز کرده که انتخابات پارلمانی و ریاست جمهوری در صورت برگزاری، همزمان به مرحلۀ اجرا قرار داده شوند. این مسأله بدون شک به بحرانِ موجود در کشور بیشتر دامن خواهد زد و آن را فربهتر خواهد ساخت.
۳) تغییر جغرافیای جنگ، جنگهای نیابتی و بحران سیاسی: بحث مهمِ دیگر در نشست روز پنجشنبه، تغییر جغرافیای جنگ و ظهور پدیدهیی به نام داعش در افغانستان بود. سخنرانان نگران از اینکه جنگ در کشور در حال تغییرِ جغرافیاست و شمال کشور این روزها شاهد جنگِ نیابتی میان حداقل چهار کشورِ ذیدخل در مسایل افغانستان است، گفتند که آمادهگیهای کافی از سوی دولت در این خصوص اتخاذ نشده و این به معنای آن بوده نمیتواند که آنها بنشینند و شاهد قربانی شدنِ مردم باشند.
نتیجه
آنچه که در روز پنجشنبه گذشت، هرچند بیپیشینه نبود، ولی سوال اینجاست که حاوی چه راهکار و طرحِ مهمی برای بیرونرفت از وضعیت موجود بود؟… این پرسش وقتی میتواند پاسخی فراگیر و جامع بیابد که به پیامدهای چنین نشستهایی توجه صورت گیرد.
متأسفانه در افغانستان برگزاری نشستها از رسمهای معمول شده بدون آنکه واقعاً نتیجۀ خاصی در پی داشته باشد. به معنای دیگر، در افغانستان دردشناسی به اندازۀ کافی وجود دارد ولی اینکه چهگونه بتوان درد را ریشهکن کرد، کمتر نسخۀ قناعتبخشی را میتوان برای آن سراغ کرد. به همین دلیل است که ما تغییر چندانی در وضعیت نمیبینیم و عمدتاً پس از سخنرانیها آنچه را که گفتهایم، به فراموشی میسپاریم.
از جانب دیگر، گاهی راهکارهایِ ما برای بیرونرفت از بحران، چنان پراکنده و غیرعملی است که فقط میتواند به نفع پایگاه نخستِ قدرت تمام شود. پراکندهگی و کثرتِ دیدگاهها و روشها از عمدهترین مشخصههای جناحها و شخصیتهاییست که وضعیت را درک میکنند ولی نمیتوانند راه بیرونرفت برای آن ارایه دهند.
جمعیت و متحدینِ آن از سالها پیش باید وضعیتِ خود را روشن میساختند و نمیگذاشتند که کار تا به اینجا کشیده شود. خواستن چیزیست و توانستن چیزی دیگر. از این طرف فقط “میخواهند” ولی از آن طرفِ دیگر ما شاهدیم که “انجام میدهند”، و تفاوت میان اینها واقعاً بسیار زیاد است!
Comments are closed.