مفاهیم کلیــدی در فلسفه میان‌فرهنگی

گزارشگر:سيد حسين اشراق/ سه شنبه 2 جوزا 1396 - ۰۱ جوزا ۱۳۹۶

بخش بیست و یکم/

mandegar-3ارتباطات میان‌فرهنگی
فرهنگ و ارتباطات، سنگ بنایِ تحولاتِ جوامع انسانی به شمار می‌روند. از آغازِ پیدایشِ انسان تا کنون، این دو ویژه‌گی همراه جامعه انسانی بوده و وجه ممیزه انسان از موجوداتِ دیگر قلمداد شده است. درباره این دو مفهوم، بسیار سخن به میان آمده و تعریف‌های زیادی ارایه گردیده است. تا اواخرِ قرنِ بیستم، تک‌صدایی عرفِ متداول و معمول در عرصه فرهنگ و ارتباطات بوده است و صحنه‌گردانِ اصلی این عرصه نیز اغلب دولتها بوده‌اند. آن‌ها زمینه‌های عمیق کردنِ نفوذشان را در جا انداختنِ الگوهای یک‌سانِ فرهنگی جست‌وجو نموده و اجرای نظامِ واحدِ تعلیم و تربیت، یکسان‌سازی زبانی، تاریخ‌سازیهای غیرواقعی، بزرگ‌نماییهای تاریخی، اسطوره‌پردازی، برتری‌طلبی‌های نژادی، قومی و تمدنی، به انحصار گرفتن رسانه‌ها، تحمیل ارزشهای فرهنگی نظام سیاسی و ایدیولوژیکی حاکم را از برنامه‌های عمده‌شان به شمار می‌آوردند، اما در دهه‌هاى اخیر این معادله تغییر کرده و تغییراتِ مهمی به‌وجود آورده است. شاخصه مهمِ این تغییر، خارج شدنِ مجموعه‌های انسانی از انزوا و ورودشان به عرصه ارتباطاتِ میان‌فرهنگی است. در شرایطِ حاضر نشانه‌هایی جدی وجود دارد که فنآوری ابرمتن iاین امکان را فراهم می‌کند که انسان‌ها در میانِ کهکشانی از اطلاعات، سیر و گزینش کنند و بر غنای فهم‌شان بیـفزایند. البته باید به این موضوع توجه شود که ارتباطات میان‌فرهنگى را نباید تنها در ارتباط مستقیم و بى‌واسطه محدود کرد، بلکه مى‌باید آن‌ها را در شبکه پیچیدۀ تعامل متن‌ها و تأثیرگذارى‌شان بر یکدیگر قرار داد. در واقع، نمى‌توان هیچ فرهنگ یا “هیچ متنى” را یافت که به دور از ارتباطات میان‌فرهنگى بوده باشد. به همین خاطر، هر متنى میان‌فرهنگى و “گوهر زنده‌گی گفت‌وگویی است”(تودوروف،۱۳۷۷ :۱۸۴)؛ گفت‌وگوی دوامدارِ “من” با “دیگری”، به همین جهت برخلافِ دکارت که می‌گفت “من فکر می‌کنم پس هستم” سخنِ باختین iiجلوه بیشتری پیدا می‌کند که گفته است: “تو هستی پس من هستم”. (انصاری، ۱۳۸۴: ۷۸ )
گرچه چنین رابطه‌یی میان متن‌هاى میان‌فرهنگى از دیرباز وجود داشته است، اما از قرن بیستم بدین‌سو گسترده‌تر و بیشتر شده است. همچنین مى‌توان گفت که هیچ متنى به یک فرهنگِ واحد و خالص تعلق ندارد، بلکه از فضای بینامتنیت بهره می‌برد و در تأثیرگذاری متقابل با فرهنگ‌های دیگر قرار دارد.
در نظر باید داشت که هر نظام اندیشه‌گى، هرچند بکوشد معنا را به صورت میان‌فرهنگى کشف کند، ناگزیر آن را در آینه نظام‌هاى ارزشى خود خواهد دید، و بنابراین کیفیات و نقاط تأکید خاصى را برجسته یا حذف خواهد کرد؛ بنابراین “کلید تبیین و کاربست چنین ابزارى پرهیز از اطلاق ارزش‌هاى ساخته‌گى و نامتناسب به فرهنگ‌هاى دیگر است که آداب و روش‌هاى خاصِ خود را دارند”. ( ۲۰۹: Anderson, 1995)
تحلیل‌گران تأکید می‌کنند که برجسته‌ترین خصوصیتِ انسان‌ها را جهت‌گیری‌های فرهنگی آن‌ها تشکیل می‌دهد، که از گذرگاه‌های ارتباطی و از طریقِ افکار و تصورات، اسطوره‌ها و زیبایی‌شناسی‌ها، الگوهای فکر و عادات، انتقال می‌یابند. بنابراین، فرهنگ بدونِ ارتباطات دوام و بقا نمی‌یاید و ارتباطاتِ بدونِ فرهنگ نیز از محتوا و پیام بی‌بهره می‌ماند. به همین جهت می‌توان فرهنگ و ارتباطات را به گونه غیرقابلِ تجزیه و به‌هم پیوسته موردِ مطالعه قرار داد و “ارتباطات میان‌فرهنگی را، به عنوانِ زیرمجموعه‌یی از فرهنگ و ارتباطات” ( prosser, 1978 : 336 ) به شمار آورد؛ حوزه‌هایی که به گونه کامل و ملموس به‌هم پیوسته و حوزه جدید (ارتباطات میان فرهنگی) را به‌وجود آورده اند، حوزه‌یی که ضرورت آن در بازار پیامِ عصرِ جدید به گونه جدی احساس می‌شود، از این‌رو، درباره اهمیتِ مطالعه ارتباطات میان‌فرهنگی، می‌توان مطرح نمود که این دانش به ما یاری می‌رساند که خود و جهانِ پیرامون ما [فرهنگِ خود و فرهنگ‌های دیگر] را بشناسیم؛ زیرا مفهومِ خود و دیگری، در توجه به وجوه مشترک و تفاوت‌ها نهفته است، به همین جهت توجه به فرهنگ‌های دیگر درحوزه ارتباطات، نقطه آغازِ این بحث به شمار می‌آید. در واقع ارتباطات میان‌فرهنگی، فرایندِ تماس با فرهنگ‌های دیگر را به‌وجود می‌آورد که می‌تواند زمینه‌سازِ دادوستد یا مبادله فرهنگی شود. بر اساس این نظریه، روابطِ میان‌فرهنگی به کنشِ متقابل انسان‌ها از فرهنگ‌های گوناگون مربوط می‌شود. این تعریف بیان می‌کند که “وقوع ارتباطات میان‌فرهنگی هنگامی است که پیام تولید شده در یک فرهنگ، باید در فرهنگ دیگر پردازش شود”( Samovar, 1995: 7)، با استفاده از این برداشت، مشخص می‌شود که وجودِ دو یا چند فرهنگ و انتقال پیام از فرهنگی به فرهنگ‌های دیگر، ویژه‌گی ارتباطات میان‌فرهنگی است که می‌تواند اثرهای گوناگونی داشته باشد. بنابراین، بررسی نوع فهم و دریافتِ مخاطب از پیامِ ارسالی، و نیز مطالعه درباره آن، در قلمرو ارتباطات میان‌فرهنگی صورت می‌گیرد.
در بررسی عناصرِ ارتباطاتِ میان‌فرهنگی، باید به عناصرِ اجتماعی ‌ـ فرهنگی توجه شود که در زمانِ برقراری این نوع ارتباطات در هم می‌آمیزند و به‌صورت مجموعه واحد آشکار می‌شوند.
عناصرِ اجتماعی ـ فرهنگی که توانِ فراهم کردنِ زمینه تأمینِ ارتباطِ فرهنگی و سابقه‌های تاریخی متفاوت را دارند، از طریق ادراکات، فرادگردهای کلامی و فراگردهای غیرکلامی متلازم با یکدیگر ارتباطات میان‌فرهنگی را عینیت می‌بخشند. ارتباطات میان‌فرهنگی که از یک‌طرف “آگاهی مردم را ارتقا می‌دهد و از جانب دیگر زمینه‌سازِ دنیای بهتر برای همۀ ما می‌شود”(Martin, 2007: vi).

اعلامیه جهانی تنوع فرهنگی
با تعهد به اجرای کاملِ حقوق بشر و آزادی‌های اساسی مندرج در اعلامیه جهانی حقوق بشر و سایر اسناد حقوقیِ به رسمیت شناخته شده جهانی، و با توجه به دو پیمانِ جهانی سال ۱۹۶۶: “حقوق مدنی و سیاسی” و “حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی”؛ با اشاره به مقدمه اساس‌نامه یونسکو که مقرر می‌دارد: “اشاعه گسترده فرهنگ و آموزش جامعه بشری برای استقرارِ عدالت، آزادی و صلح، جزوِ لاینفکِ کرامت و شأنِ انسان و وظیفۀ مقدسی‌ست که همۀ ملت‌ها باید با همکاری متقابل آن را انجام دهند”؛ همچنین یادآوری ماده ۱ اساس‌نامه سازمان که انعقاد موافقت‌نامه‌های بین‌المللی لازم برای ترویج جریانِ آزادِ افکار به‌وسیله کلام و تصویر را یکی از هدف‌های اساسی خود توصیه کرده است؛ با اشاره به مقررات موجود در اسناد بین‌المللی مصوبِ یونسکو در زمینه تنوع فرهنگی و اجرای حقوق فرهنگی؛ با تأکید مجدد بر این‌که فرهنگ، مجموعه‌یی از خصوصیات مادی و معنوی است که یک جامعه یا یک گروه اجتماعی را از دیگر گروه‌ها و جوامع متمایز می‌سازد و محدود به هنر و ادبیات نشده، بلکه شیوه‌های زنده‌گی، همزیستی، نظام‌های ارزشی، سنت‌ها و باورها را نیز در بر می‌گیرد؛ با توجه به این‌که فرهنگ در بطنِ مباحثات کنونی راجع به هویت، انسجام اجتماعی و “توسعه اقتصادی مبتنی بر دانش” قرار دارد؛ با تأیید این مطلب که احترام به تنوع فرهنگی، تساهل، گفت‌وگو و همکاری در فضایی از اعتماد و تفاهم متقابل، بهترین ضامنِ استقرارِ صلح و امنیت بین‌المللی است؛ با آرزوی همبسته‌گی بین‌المللی بیشتر بر پایه پذیرش تنوع فرهنگی و آگاهی از وحدتِ جامعه بشری و توسعه مبادلات بین فرهنگی؛ و با توجه به این‌که روندِ جهانی شدن ناشی از توسعه سریع فن‌آوری‌های اطلاعاتی و ارتباطی جدید از یک‌سو تنوع فرهنگی را به مخاطره می‌اندازد و از سوی دیگر، برای برقراری گفت‌وگو میان فرهنگ‌ها و تمدن‌ها شرایط جدیدی ایجاد می‌کند؛ با آگاهی از رسالت خاصی که یونسکو در مجموعه نظام ملل متحد برای تضمینِ حفظ و ترویج تنوع فرهنگی مثبت دارد؛ با اعلام اصول زیر اعلامیه جهانی تنوع فرهنگی را [در سی و یکمین اجلاس کنفرانس عمومی یونسکو در سال۲۰۰۱ ] تصویب می‌کند:

i . hyper text
i i.Mikhail Bakhtin (1895 – 1975 )

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.