برخورد طبقاتی با احــکام

گزارشگر:عبدالبشیر فکرت/ سه شنبه 9 جوزا 1396 - ۰۸ جوزا ۱۳۹۶

برای تکلیف دو شرط عمومی وجود دارد: ۱- آگاهی و ۲- توانایی. آگاهی و توانایی بدین معنا است که شخص بداند فلان حکم، فریضۀ ی از جانب خداوند است و توانایی انجام آن را نیز داشته باشد. با این بیان، هرگاه یک شخص توانایی خویش را در انجام تکلیف مشخصی از دست دهد، دیگر از رهگذر انجام ندادن آن مورد مؤاخذه قرار نمی‌گیرد و به مالایطاق مکلف گردانده نمی‌شود.
بدین اساس، کسی که به نسبت بیماری یا کهولت سن توانایی روزه گرفتن را ندارد، فریضۀ روزه به ادای فدیه که استوار بر توانایی مالی است، تعویض می‌شود. نبود توانایی بدنی نقیصۀ ی از جانب مکلف است. این نقیصه ظاهراً با توانایی مکلّف از جهت دیگری مرفوع می‌شود. ادای فدیه به جای روزه را علمای اصول از نوع «ادا به مثل غیر معقول» نامیده‌اند. ادا به ‌مثلِ غیر معقول در جایی است که تکلیفِ جانشین، ماهیتاً با تکلیف اصلی متفاوت باشد. در حقوق‌العباد، هرگاه مثلاً؛ تسلیمی عین مال مسروقه -به سببی از اسباب- مقدور نباشد، سارق به پرداخت مثل و یا قیمت آن مکلف می‌گردد. بدین‌سان، روزه نیز در صورت عدم توانایی مکلف به ادای آن، به تکلیف دیگری (فدیه) تعویض می‌شود که مکلّف به انجام آن قادر است.
قرآنکریم در آیۀ ۱۸۴ سورۀ بقره، موارد رخصت شرعی را بیان می‌دارد و در آن از کسانی که در سفرند و یا مریض‌اند و یا هم توانایی گرفتن روزه را ندارند، سخن می‌زند. برای بیمارها و مسافران رخصت است که روزۀ‌‌شان را افطار کنند و در موقعی دیگر، به تعداد روزهایی که افطار کرده‌اند، قضایی آن را به‌جا آورند. برخی اصولیین از این نوع قضا، زیر عنوان قضا ‌به مثلِ معقول بحث کرده‌اند.
فراموش نکنیم که رخصت همواره ملازم اسقاط نیست، بلکه در مواردی موجب تخفیف حکم است. مثلاً؛ برای مسافر رخصت است که نماز فرض چهاررکعتی را دو رکعت ادا کند. در این‌جا، فریضه ساقط نمی‌شود، بلکه خفّت می‌یابد. در مسألۀ روزه نیز در تعویض تکلیف از تکلیف جسمانی (روزه) به تکلیف مالی (فدیه) -از آن‌جایی که تکلیف مالی کم‌مشقت‌تر از تکلیف بدنی است- نوعی تخفیف نهفته است.
گذشته از این‌ها، تقدیرِ «لا» پیش از «یطیقونه» را می‌توان از سیاق و سباق جمله دریافت. گاهی بر پایۀ اقتضأ النص می‌توان حرف و یا واژه‌یی را مقدّر فرض کرد. از آنجایی که آیۀ مزبور موارد رخصت را بیان می‌دارد، تقدیر «لا» پیش از «یطیقونه» توجیه‌پذیر است. قرآن در آیۀ پیش‌گفته از کسانی سخن نمی‌زند که توانایی روزه داشتن را دارند، بلکه با آن‌هایی سر سخن دارد که فاقد چنین توانایی‌اند. از این جهت و با تکیه بر روال کلیّت آیه دانسته می‌شود که بایستی پیش از فعل مضارع «یطیقون» «لا»ی نافیه مقدر باشد.
اضافه بر این، واژۀ «اطاقه» همواره به معنای «قدرت داشتن» نیست، بلکه به‌لحاظ صرفی به ‌معنای ضدّ آن، یعنی «زوال قدرت» نیز به‌کار می‌رود. هرگاه این واژه به معنای زوال قدرت به‌کار رفته باشد، آنگاه نیازی ندارد که «لا»ی نافیه تقدیری گرفته شود و ایراد بر این‌که، «لا»ی نافیه را بر چه منطقی مقدّر می‌گیرند، نامؤجه خواهد بود. زیرا «یطیقون» حالتی را بیان می‌دارد که در آن، کسانی توانایی روزه گرفتن را از دست می‌دهند.
از آنجایی که چنین کاربردی بر وفق قواعد زبان عربی است، این ایراد که گویی خداوند زبان عربی بلد نبوده که به جای «لا یطیقون» «یطیقون» به‌کار برده است، محلی از اعراب نخواهد داشت.
قطع‌نظر از موارد پیش گفته، دیدگاهی که توان‌مندان را به‌جای روزه به ادای فدیه -جهت کاهش فقر- مکلف می‌داند، با تجربۀ تاریخی مسلمان‌ها ناسازگار است. کما این‌که، صحابه قطع نظر از فقر و غنای‌شان، روزه می‌گرفتند و چنان نبود که روزه تنها بر مسلمان‌های فقیر واجبی باشد و مسلمان‌های ثروت‌مند به‌جای آن فدیه بپردازند. اگر چنین باشد، اکثریت مسلمان‌های کشورهایی چون؛ عربستان و امارات و… باید روزه نگیرند و این دیدگاه، مزید بر آنکه کم‌عمق است، راه گریز از فریضۀ روزه را برای ثروت‌مندان باز می‌گذارد و حکم دینی روزه را ناظر به جایگاه طبقاتی افراد جامعه نشان می‌دهد.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.