گزارشگر:روحالله یوسفزاده/ سه شنبه 23 جوزا 1396 - ۲۲ جوزا ۱۳۹۶
هیچ کشوری در نقشۀ سیاسی جهان وجود ندارد که چالش و نابسامانی سیاسی را تجربه نکرده باشد و یا کاملاً فارغ از مشکلات و مناقشاتِ سیاسی اجتماعی باشد. اما آنچه کشـورها را در اینباره از هم جدا میکنـد، روش و شیوۀ پرداختنِ سران و بزرگانِ آنها به مشکلات و رویارویی با چالشهاست. افغانسـتان یکی از نابسامانترین و پُرچالشترین کشورها در عرصۀ سیاست و حکومتداری است و گواهِ این ادعا را در رویکردهای سیاستمداران و رهبرانِ این کشور در تمامِ بزنگاهها و آزمونهای پیشآمده در برابرشان شاهدیم. یکی از این آزمونها که اخیراً بزرگانِ سیاست و حکومت در آن، در حالِ ارایۀ پاسخ و نمایشِ لیاقت (شما بخوانید نالایقی) هستند، بحثِ پرپایی خیمههای اعتراضِ مردمی در برابرِ ناامنیها و بیکفایتی حکومت در قبال آن است.
در سیاستگذاری و حکومتداری در سطوح داخلی و خارجی، بحث «انتخاب عقلانی» از میان گزینههای رقیب، درس اولِ بنیادی دانش سیاست است؛ یعنی اگر انتخابها، تصمیمها و گزینهها، معیاری غیر از عقلانیت و دوراندیشی بیابند، بهحتم کشتیِ حکومتها در توفان مشکلات به صخرههای سخت برخواهد خورد و آخرالامر درهم خواهد شکست. ما در روزهای اخیر به موازاتِ برپایی اعتراضاتِ مردمی و پاسخهای ویرانگرِ حکومت مشاهده کردهایم آنچه که محلی از اعراب نداشته، عقلانیت و شعور سیاسی بوده است.
در همان دوازدهمِ جوزا، روز تظاهراتِ خودجوشِ مردمی به دادخواهی از قربانیان حوادث انتحاری، لیاقت و عقلانیتِ حکومت و بهویژه ارگ را در هیأتِ به خون کشیده شدنِ راهپیمایان مشاهده کردیم. اگر آن تظاهرات با شلیکِ نیروهای امنیتی به فرمانِ حکومت به خشونت کشیده نمیشد، مسلماً سیر حوادثِ پس از آن نیز قابلیتِ بیشتری برای مهار و کنترل نظمِ عمومی مییافت. انتخاب عقلانیِ ارگ و کاردانیِ آن در همان آغاز ماجرا، شلیک بر پیشانی محمدسالم ایزدیار و زهر چشم گرفتن از دیگران بودـ بیخبر از آنکه این شلیک و محاسبۀ غلط، به اعتراضات استقامت و انگیزۀ مضاعف بخشـید و تا امروز خیابانهای کابل و اتاقِ فکرِ ارگ با این استقامت و انگیزه درگیر است.
در مرحلۀ بعد که روز به خاکسپاری شهید محمدسالم ایزدیار بود، حکومت و گارنیزیونِ کابل بهجای پیشگیری از حملۀ تروریستان بر تجمع مردم، فقط به پیشبینی و خوابگزاری اکتفا کرد و چنین محاسبه کرد که اگر مردم این هشدار و پیشگویی را جدی گرفتند، آهنگِ اعتراضات خاموشی میگیرد و اگر جدی نگرفتند، حملۀ تروریستان و وحشتِ ناشی از آن، خود گلیمِ اعتراضها و تجمعاتِ مردمی را برمیچیند و دستِ مردم را از یخنِ حکومت رها میسازد. این خطای محاسباتی، منازعه میان مردم و حکومت را وارد مرحله یا فازِ سوم کرد.
در فاز سوم، سران حزب جمعیتِ اسلامی افغانستان که با مشاهدۀ سه انفجار پیاپی، خطرِ مرگ و توطیه علیه موجودیتِ خویش را با گوشت و جان لمس کردند، به حمایتِ جدی از معترضان وارد کارزار شدند. این مرحله خطرناکترین مرحله است که دولت و حکومتِ موجود را قطببنـدی کرده است. یعنی کسانی که بخش مهم و بزرگی از دولت و حکومتِ موجود را تشکیل میدهند نیز، به صفِ معترضان پیوستهاند و همۀ خواستها و مطالباتشان را به نشانی ارگ حواله میکنند. یعنی در یک طرف، بخش بزرگی از مردم افغانستان قرار گرفتهاند و در طرف دیگر، آقای غنی و تیمِ خاصِ او و اشخاص و جریانهایی که پتانسیل پیوستن به ارگ و مقابله با معترضان را دارند.
در این مرحلۀ خطرناک نیز انتخاب عقلانی ارگ، چیزی جز بازتولید مشکلات و افزودن بر حجمِ آن نبوده است. آقای غنی و مشاورینِ دور و برِ او، هنوز هم «خـطر» را جدی نگرفتهاند و همچنان سعی بر پاک کردن صورتِ مسأله و تمسک جستن به حیلهها و ترفندهایِ فارغ از منطق و عقلانیتِ سیاسی و دور زدنِ مردم را دارند.
به جنبش در آوردنِ آقای حکمتیار و تقاضای اعلامِ موضع از طرف او، دعوتِ شورای علما به صدور حکم علیه معترضان و خیمهنشینان، یارگیری از بزرگانِ قوم و قبیله در ولایاتِ مختلف به حمایت از ریاستجمهوری، انداختن سفرههای افطاری در ارگ برای جلب همکاری و همراهیِ برخی حلقاتِ همسو و استفاده از موجِ احساساتِ آنها در فرصتهای مناسب و همچنین راهاندازی برخی شایعات و ایجاد برخی راهبندیهایِ خودساخته جهت بدنامیِ معترضان، جلوهیی از انتخابهای عقلانیِ حکومتِ آقای غنی است!
با این حساب معلوم است که عقلانیت از نظر ارگ، صرفاً دسیسهچینی و استفادۀ ابزاری از امکاناتِ دولت برای ماندن در قدرت و حفظ اقتدار به هر شیوۀ ممکن است. به چنین عقلانیتی، عقلانیتِ ابزاری و فاقد اخلاق و اصول سیاسی میگویند. چنین عقلانیتی حتا اگر در برخی موارد گلیم منازعه و چالش را برچیند، پتاسیلِ عظیمی از شورش و ازهمگسیختهگی را در زیر پوست و استخوانِ جامعه ذخیر میکند.
جامعۀ افغانستان و سیاستگری در بستر آن، پیچیدهگیها و دشـواریهای فراوانِ خود را دارد. آقای غنی اگر در مواجهه با مشکلات و آزمونهای سیاسی مانند اعتراضهای اخیر مردمی، فقط به مغزِ متفکرِ خود و مشاورۀ مشاورانِ خاصِ خود و تکروی در قدرت اکتفا کند، حتم داشته باشد که هرقدر حمایتِ بیرونی و بینالمللی هم داشته باشد، بالاخره در یکی از درههای تصمیمگیری سقوط خواهد کرد.
آنهایی که در ارگ به آقای غنی مشـوره به افطاری دادن، بسیج نیروهای قومی، بیرون کشیدنِ کارتهای قبیلهیی، گردنکشی در برابرِ خواستهای برحقِ مردم، اشاعۀ تهمت بر معترضان و توزیع پول به این و آن را میدهند، خواسته یا ناخواسته طرحِ سقوط نظام و رفتنِ کشور به سمتِ جنگهای خیابانی را ریختهاند. به هر صورت، انتخاب با آقای غنی است: اصلاحاتِ پیوسته یا سقوط گام به گام!
Comments are closed.