احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:مسعود راحل/ شنبه 24 سرطان 1396 - ۲۳ سرطان ۱۳۹۶
بخش سوم و پایانی/
در فلسفۀ کانت، حسگانی یا شهود، بُعد انفعالی تجربه قلمداد میشود. ولی کیفیت شناختشناسی کانت، روی الگوی «عقل فعال» یا عقل سازنده استوار است.
ویل دیورانت در کتاب «متفکرین بزرگ» در این زمینه مینویسد:
«عقل انسان (و در اینجا ادعای سنگین کانت نهفته است) یک موم انفعالی نیست که در آن دریافتهای حسی نقش ببندند، بلکه عقل عنصر فعالی است که برداشتها را به تصورات مبدل میکند و نظم تجربی را ممکن میسازد…» (متن آلمانی، برگردان: م. ر)
از دیدگاه کانت، نه تنها فعالیت عقل از حوزۀ تجربی فراتر میرود، بلکه خود تجربه هم یک مبنای پیشینه (apriori) و مقولهیی دارد که زادۀ فعالیت عقل است. منظور کانت در اینجا سهم فعال عقل در تشکیل تجربه و شناسایی است.
در آغاز کتاب «سنجش خرد ناب»، کانت به این مسأله اشاره میکند که علم ریاضی و هندسه که علوم غیرتجربی هستند و کیفیت پیشینه (apriori) دارند، در شکلگیری علوم مثبتۀ معاصر نقش کلیدی بازی میکنند.
معمای علوم مثبتۀ معاصر را البرت انشتاین در کتاب «فیزیک و واقعیت» توصیف کرده است. «در اینجا معمایی پیش میآید که در همۀ اعصار مغزهای پژوهنده را به تأمل برانگیخته؛ چگونه ریاضیات، که خود بر هر صورت زادۀ فکر آدمی و مستقل از تجربه است، میتواند چنین در خور و زیبندۀ اجسام واقعی باشد و به خواص اشیای واقعی دست یابد…؟»
واقعاً تیوریهای ساینس امروز، در مرحلۀ قبل از آزمایش علمی به شکل فرمولهای ریاضی طرح میشوند. سوال رابطه بین پیششرطهای غیرتجربیِ شناخت، یعنی فعالیتهای مستقل خرد و حوزۀ شهودی، ایجاب طرح مسالۀ متود و شگرد را درین زمینه میکند. مباحثۀ شناختشناسی، در همان آغاز یعنی از دکارت به این طرف، مباحثه روی متود بوده است.
طرفداران مکتب «اصالت تجربه» بیشتر به متود استقراء (induction) گرایش داشتند و عقلگرایان به متود استنتاج (deduction).
استقراء یعنی نتیجهگیری از جزء (particular) به کل (general)، و استنتاج نتیجهگیری از کل به جزء.
از دیدگاه عادی چنین به نظر میرسد که ما در فرآیند شناخت، از جزییات تجربه شروع میکنیم و از طریق نتیجهگیری به کلیات میرسیم. به این متود میگویند عمومیتسازی استقرایی (inductive gerenalisation).
در رسالۀ قبلی، از این تز تأکیداً یادآور شدیم که متود شناخت علمی معاصر، روی تقدم تیوری بر بُعد تجربه و شهود استوار است؛ مثلاً ساینس معاصر یک تیوری کلی را ارایه میکند که «جهان مادی از اتمها تشکیل شده است» و در شعاع این تیوری کلی، پدیدههای جزیی طبیعی را مورد بازرسی قرار میدهد.
میبینیم که این متود، یک متود استنتاج (deduction)، یعنی متود نتیجهگیری از کل به جزء است.
متود پژوهش علمی معاصر، طوری که البرت انشتاین و کارل پوپر تأکیداً از آن یادآور میشوند، یک متود استنتاج تیوریکی (hypothetisch – deduktiv) است.
برابر ایستادهای علوم مثبته (مثلاً اتم و مالیکیول و …) از دیدگاه تیوری مطرح هستند، نه از دیدگاه عادی شهودی. اصلاً مشهود ساختنِ این پدیدهها برای چشم عادی، از طریق آزمایش علمی، مشکلات زیادی را ایجاد میکند.
البرت انشتاین درین زمینه، در کتاب «ارتقای فیزیک» از دیموکریت نقل قول میکند:
«ما نظر به موجودیت، پدیدههای شیرین را شیرین توصیف میکنیم، تلخ را تلخ، گرمی را گرمی، سردی را سردی…، ولی در حقیقت تنها اتمها وجود دارند و خلأ.» (برگردان: م. ر)
واقعاً مهمترین کشف فلسفۀ الیاتی (قبل سقراطی)، پی بردن به محدودیت حواس پنجگانۀ انسان و کشف این مسأله میباشد که ماورای حواس پنجگانۀ ما جهانی وجود دارد که حقیقتِ آن بر حواس پنجگانۀ ما مشهود نیست. چنین به نظر میرسد که ما در حوزۀ فرهنگی خود، به حواس پنجگانۀ خود محدود ماندهایم.
متود پژوهش علمی معاصر یعنی متود استنتاج تیوریکی (hypothetisch-deduktiv)، کیفیت یک جهش فکری را دارد. برای توضیح این متود و پژوهش علمی، ما یک مثالِ ساده از علم کیمیا را در نظر میگیریم.
قرار معلوم، «جدول مندلیف» عبارت از تنظیم تمایز عناصر طبیعی است در رابطه با تناسب وزن و شمارۀ اتمی آنها، نظر به قاعدۀ کلی تناوب (periodicity). اتفاقاً کشف اولین واحدهای این جدول از طریق متود تیوری و آزمایش بهوجود آمده نه از طریق دریافتهای تجربی شهودی. در رسالهیی در مورد منطق اکتشاف علمی در کتاب «مطالعاتی در فلسفۀ ساینس» (متن انگلیسی) میخوانیم:
“Thus, generalizations based upon periodicities exhibited by the characteristics of chemical elements then known, enabled Mendeleeff in 1871 to predict the existence of a certain new element and to state correctly various properties of that element as well as of several of its compounds; the element in question, germanium, was not discovered until 1886.”
ترجمه:
«بنا بر آن عمومیتسازی در رابطه با مشخصات متناوب عناصر کیمیاوی، مندلیف را قادر ساخت که در سال ۱۸۷۱ موجودیت یک عنصر مشخص را پیشگویی کند و مشخصات و بعضی ترکیبهای این عنصر را توصیف کند. این عنصر جرمانیوم بود که تا سال ۱۸۸۶ کشف نشده بود.»
بالاخره، موجودیت این عنصر، از طریق آزمایشهای کیمیاوی به اثبات رسید. یعنی مندلیف، از طریق استنتاج تیوریکی در سال ۱۸۷۱، موجودیت این عنصر را پیشگویی کرد. این عنصر پانزده سال بعد از طریق آزمایش علمی کشف شد.
جدول مندلیف، روی یک قاعدۀ کلی تناوب (periodicity) و تناسب عناصر در رابطه با وزن و شمارۀ اتمیشان استوار است. مثلاً وقتی ما یک عنصر کیمیاوی با شمارۀ اتمی ۱۸ و یک عنصر با شمارۀ اتمی ۲۰ را کشف کنیم، به قاعدۀ کلی تناوب، که جدول مندلیف روی آن استوار است، میتوانیم استنتاج کنیم که باید یک عنصر با شمارۀ اتمی ۱۹ در طبیعت موجود باشد. این شیوۀ اکتشاف یک جنبۀ عمومی دارد و میتواند مثالی باشد برای متود استنتاج تیوریکی در فرآیند اکتشاف علمی.
مندلیف با این شیوۀ اکتشاف، نه تنها موجودیت جرمانیوم، بلکه عناصر دیگر مثلِ گالیوم (Galium)، اسکاندیم (scandium)، تکنسیوم (technetium)، پرومیتوم (promethium) را با خواص کیمیاویشان پیشگویی کرد.
جدول مندلیف یعنی تنظیم تمام عناصر طبیعت در رابطه با وزن و شمارۀ اتمیشان، نظر به قاعده کلی تناوب. پس روابط کلی عناصر طبیعی را میتوان از طریق اعداد ترسیم کرد. پس جهان طبیعی در کلیت آن، به شکل ترکیبهای عناصر است نظر به قاعدۀ تناوب و تناسب شمارۀ اتمیشان.
مآخذ:
۱ـ فرانسس بیکن، «اوگانون جدید»:
Francis Bacon
„The New Organon an related writings”
The library of liberal Arts. New York, 1960
۲ـ کارل پوپر، «حدسها و ابطالها»، برگردان: احمد آرام
۳ـ ویلیام فردریش هگل، «درسگفتارهایی روی تاریخ فلسفه»، متن آلمانی، جلد سوم:
G.W.F. Hegel
„Vorlesungen über die Geschichte der Philosophie (III)“
Surkamp, 1971, S. 307
۴ـ گستون بشلار، «تکوین روحیۀ علمی»، متن آلمانی:
Gaston Bachelard
„Die Bildung des wissenschaftlichen Geistes“
Surkamp. 1984
۵ـ توماس کوهن، «ساختار انقلاب علمی»، متن انگلیسی:
„The Structure of Scientific Revolution“
University of Chicago Press, 1996
۶ـ البرت انشتاین، «ارتقای فیزیک»، متن آلمانی:
Albert Einstein
Leopold Infeld
„Die Evolution der Physik“
rowohlt 1960, S. 42
۷ـ مطالعاتی در فلسفۀ ساینس، متن انگلیسی:
„Reading in the philosophy of science“
University of Minnesota ed. Herbert Feigel and May Brodbeck, S. 335
Comments are closed.