گزارشگر:سه شنبه 3 اسد 1396 - ۰۲ اسد ۱۳۹۶
با گذشت هر روز میبینیم که حملات طالبان افزایش یافته است و شهرها و ولسوالیهای مختلف در ولایتهای کشور از جنوب تاشمال و غرب دستخوش حادثه شده است. کابل، پایتخت افغانستان، ناامنترین بخش کشور است و تاریخیترین انفجارها و انتحارها را شاهد است. صیح دیروز، یک انفجار در یک واسطه، در نزدیکی چند مرکز فرهنگی و سیاسی در غرب کابل به وقوع پیوست و دهها تن را به خاک و خون کشاند. یک روز پیشتر از آن، غور شاهد شکلگیری جنایتهای وحشتناکی بود که توسط طالبان صورت گرفته است و همچنان ولسوالی کوهستانات ولایت فاریاب نیز شاهد سقوط و قتل دهها تن توسط طالبان بود و همچنان دهها تن دیگر در شرق کشور، توسط این گروه به گروگان گرفته شدهاند و باقی مردمان آن محل بیخانمان گردیدهاند.
این اتفاقها فقط در کشوری مثل افغانستان برای مسوولانش مسالهیی نیست؛ در ساعاتی که مردمان غور توسط طالبان قتل دستهجمعی میشدند و به داکتر و نرس و مریض و مردمان بیدفاع هم رحم نمیکردند، رییسجمهور در یک سخن هوایی از امکان بازدید پنجهزار سیاح یا توریست به افغانستان خبر میداد و گویی اتفاقی در کشور صورت نگرفته است و یا زمانی که از کشته شدن هفتاد و پنجهزار نفر در دوران ماموریتش در دولت وحدت ملی خبر میدهد چنان سخن میگوید که گویی اصلا کسی آمده و سر هفتاد و پنج بال مرغ را بریده باشد. این نوع بی احساسی، بیمروتی و بیدردی وقتی در وجود کسی به عنوان رییس حکومت یا به قول خودش رییسجمهور و سرقوماندان اعلای قوای مسلح دیده میشود، دل مردم به کفیدن میآید که با چه مخلوقاتی مواجه اند. این نوع بی احساسی، مسلماً در وجود دیگر مسوولان بلندرتبۀ دولتی هم تسری میابد و یافته است. چنانی که وقتی جنایتی در غور به این بزرگی رخ میدهد و نیز ولسوالیها سقوط میکنند خانوادهها در گرو طالبان میمانند هیچ واکنشی را از طرف مسوولان بلندرتبه امنیتی شاهید نیستیم. برعکس به جای اینکه رییس امنیت ملی، وزیر داخله، مشاور امینت ملی و سرپرست وزارت دفاع به مسأله امنیتی توجه کنند و سرقوماندان اعلای قوای مسلح باید در این شرایط حساس متوجه وضعیت نظامی امنیتی باشد، بیشترشان به این میچسسپند که جنبش روشنایی تظاهرات نکند و جنبش رستاخیر حرکت نکند و دوستم وارد افغانستان نشود و دیگر اقداماتی که همه به هدف خودکامه ساختن قدرت در افغانستان شکل میگیرد.
این درحالی است که رییسجمهور غنی، باید اشک خجالت بریزاند که در خدمت رسانی به مردم ناتوان است و نیز دیگر مسوولان امنیتی به دلیل اینکه در انجام مسوولیتهای شان ناتواناند باید خود استعفا دهند و این خواستی است که توسط مردمان افغانستان بارها مطرح شده است. اما متأسفانه اخلاق استعفا که وجود ندارد، یک بیتوجهی محض همه مسوولان را فراگرفته است و مرم همهروزه قربانی ندانمکاریها و بی مسوولیتی مسوولانی اند که شرشان را از دوش مردمان افغانستان کم نمیکنند.
جدا از این همه، آقای غنی در کنار آنکه خود کاری در خوری انجام نمیدهد و فقط به ریاکاری و خودنمایی پرداخته است، هیچ گاه به دلیل بیکارهگی، ناتوانی و بیمدیریتی فضای نظامی کشور از کسی بازخواستی ندارد و نمیکند و به آن اهمیت نمیدهد. بنابرین مردم در برابر آنانی که ناتوانی شان سبب به خاک و خون کشاندن میشود، چه کار بکنند؛ آقای غنی در انتظار چیست و مسوولان امنیتی از مردم بیچاره چه میخواهند؛ زیرا کشته و زخمی و بیچاره و آوارده شدهاند.
Comments are closed.